
اپیزود اول: ادواردو آنیلی در سال ۱۹۵۴ نه در خانوادهای مذهبی بلکه در خانوادهای ثروتمند و بانفوذ ایتالیایی متولد شد. ثروت خانواده آنیلی آنقدر هنگفت بود که دیگر مالکیت باشگاه یوونتوس ایتالیا، جزو پول خردهای این خانواده محسوب میشده است. کارخانهجات اتومبیلسازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو و آیوکو به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ “لاستامپا” و “کوریره دلاسرا”، باشگاه اتومبیلرانی فراری، سهامداری چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و هلیکوپترسازی که هر یک از آنها به تنهایی میتوانند بالاترین سطح رفاه چندین نسل یک خانواده را تضمین کنند، همگی در مالکیت خانواده آنیلی بود. میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانههای ایتالیا از آنها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام میبرند و کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین می زنند.
با وجود آنکه ادواردو تنها فرزند پسر خانواده بود و ناگزیر به عنوان میراثدار ثروت خانواده آنیلی معرفی میشد، اما پدر آنیلی، جیووانی آلبرتو آنیلی(پسر عموی ادواردو) را به عنوان میراث دار مجموعه فیات اعلام کرد. با این حال، با مرگ جیووانی آلبرتو در سال ۱۹۹۷ میلادی باز هم این ادواردو بود که به عنوان صاحب این ارثیه معرفی میشد.
اپیزود دوم: هرچند پدر سوپرمیلیاردر ادواردو انتظار داشت فرزندش در یک رشته صنعتی تحصیل کند تا ادواردو بتواند پس از وی به نحو احسن از میراث خانواده آنیلی پاسداری کند اما هرگز چنین نشد و ادواردو برحسب علاقه خود، رشته فلسفه ادیان دانشگاه پرینستون آمریکا را برای ادامه تحصیل خود انتخاب کرد. در حین تحصیل انجیل و تورات را مشتاقانه مطالعه کرد اما پاسخ سوالات خود را در آنها نیافت و در اثر اتفاقی به دین اسلام گرایش پیدا کرد. ادواردو در کتاب «هدیه مسیح؛ سیری در زندگی ادواردو آنیلی» شرح مسلمان شدنش را چنین میگوید: «در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم، چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آن را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم».
محمد اسحاق عبداللهی از دوستان مسلمان آنیلی نیز در مورد او میگوید: «ادواردو خیلی شبها بیدار میماند و با نور شمع تا صبح قرآن را مطالعه میکرد.» این گفته که ادواردو در اثر معاشرت با مسلمانان به این دین گرویده، یک ادعای بیثبات است، چون با موقعیت مالی و سیاسی که پدر ادواردو داشت، هیچکس به خود اجازه نمیداد که چنین مسائلی را با او در میان بگذارد و او را به دین جدید دعوت کند.
اپیزود سوم: اولین آشنایی وی با تشیع و انقلاب اسلامی ایران از طریق یکی از مصاحبههای دکتر محمدحسن قدیری ابیانه از طریق تلویزیون ایتالیا بوده است و پس از آن برای دیدار با وی به سفارت مراجعه میکند و پیوند دوستی بین آنها ایجاد میشود. قدیری ابیانه در این باره مینویسد: « بعد از یک میزگرد مطبوعاتی که برگزار کردیم – به عنوان رایزن مطبوعاتی سفارت ایران – یک روز یکشنبه در حالی که من در رزیداش (اقامتگاه) سفارت بودم، دربان سفارت گفت که یک جوان ایتالیایی آمده و میخواهد شما را ببیند من هم گفتم اگر میشود به او بگویید فردا برای ملاقات بیایند ولی بعد از لحظاتی دربان سفارت دوباره زنگ زد که این جوان میگوید خدا هر در بستهای را میگشاید. من هم گفته در را باز کنند و خودم هم رفته به استقبالاش. جوان قد بلند لاغری بود که با یک موتور گازی کهنه آمده بود و خودش را ادواردو آنیلی معرفی کرد. من بدون اینکه انتظار جواب مثبتی از او داشته باشم از او پرسیدم که شما با خانوادهِ آنیلی معروف نسبتی دارید و او گفت که من پسرش هستم».
وی پس از ملاقات و گفتگو با قدیری ابیانه شیعه شده و نام «مهدی» را برای خود برگزید و از همین رو، سفرهای متعددی به ایران داشت. دیدار با امام خمینی(ره)، دیدار با آیتالله خامنهای و همچنین سفر به مشهد مقدس و زیارت بارگاه نورانی امام رضا(ع) نیز از جمله برنامههای ادواردو آنیلی در سفر به ایران بوده است. قدیری ابیانه درباره دیدار آنیلی با امام خمینی(ره) مینویسد: « در یکی از سفرهایی که به ایران آمده بود، با امام هم دیداری داشت به من گفت که امام در آن دیدار پیشانی او را بوسیده و من با تعجب رو به دوستم [که در آن مراسم بوده] کردم و او هم تأیید کرد و گفت بله!». همچنین ایگورمن خبرنگار روزنامه لاستامپا ایتالیا میگوید: «وقتی ادواردو از ملاقاتش با حضرت امام و تحت تاثیر قرار گرفتنش صحبت میکرد، من احساس کردم که امام او را سحر کرده است».
اپیزود چهارم: ادواردو جانشین بزرگترین سرمایهدار ایتالیا و فرزند آنیلیها، از بسیاری از اسرار کشورش و سازمانهای مافیایی و صهیونیستی آگاه بود و اکنون با مسلمان شدن و طرفداریش از انقلاب اسلامی بسیار خطرناک مینمود، به ویژه آنکه علیه سلمان رشدی در ایتالیا فعالیت میکرد، جنایت صهیونیستها را در فلسطین اشغالی محکوم مینمود و برای این کارها حتی با نخست وزیر و رییس جمهور ایتالیا هم تماس تلفنی میگرفت. وی خود نیز نگران سوءقصد از سوی صهیونیستها بود و به رایزن مطبوعاتی ایران در ایتالیا گفته بود که «آنها سرانجام او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و آن را به خودکشی، حادثه نابهنگام و یا بیماری نسبت خواهند داد».
در سال ۲۰۰۰ پیکر بی جان ادواردو در بزرگراه تورینو - ساوونا زیر یک پل کشف شد و مقامات قضایی علت فوت وی را خودکشی اعلام کردند. قدیری ابیانه در این برنامه اظهار میکند: «برای خانواده آنیلی خیلی سخت بود که در کشور ایتالیا که مرکز مسیحیت کاتولیک است، بگویند که پسر سناتور آنیلی به اسلام رو آورده است. بنابراین ادواردو را به شدت تحت فشار قرار دادند تا از اسلام دست بردارد. تحریم و تهدیدش کردند که از ارث محروم خواهد شد و حتی از ارث محرومش کردند، ولی او دست از اسلام بر نداشت و این خود به تنهایی میتواند احتمال خودکشی او را منتفی کند، چون او که برای حفظ دینش حاضر به گذشت از میلیارها دلار ثروت شده بود، چگونه ممکن بود با این اعتقاد راسخ به اسلام، دست به خودکشی بزند که در اسلام حرام است؟».
در هر حال، با شهادت ادواردو برخلاف میل و تصور دشمنان او، نام و آوازهاش جهانی شد و در ایران برای او مجالس زیادی برگزار کردند، فیلم ساختند و کتاب نوشتند. ماجرای مسلمان شدن، پذیرش تشیع، سفر به ایران و دیدار با محبوبش امام خمینی(ره) و سرانجام مبهمی که پیدا کرد، همه در رسانهها مورد بررسی قرار گرفت.
در انتها خلاصهای از مستند ادواردو آمده است: