سعید رستگار، رئیس قبیله مرکزی در گفتگو با حلقه وصل از تجربیات طراحی و راه اندازی قبائل کتابخوانی برای ما می گوید.
قبیله کتابخوان ها چگونه شکل گرفت؟
شروع کار قبیله کتابخوانها اواخر سال 99 بود. در استان فارس طبق آخرین آمار مطالعه غیر درسی و غیر ادعیه سالانه به ازای هر نفر 9ساعت و پنج دقیقه است. یعنی افرادی که توانایی خواندن دارند روزانه فقط 4/1 دقیقه وقتشان صرف مطالعه می کنند و این آمار خیلی پائینی است. با بررسی این آمار و ریشهیابی آن و توجه به عدم بازدهی طرحها و مسابقات کتاب رایج باعث شد که دغدغهی رفع این مشکل در معاونت اجتماعی سپاه فجر فارس بهوجود بیاید. با توجه به این معضل ما به فکر افتادیم که چه کار کنیم تا مردم بیشتر به سمت مطالعه کتاب گرایش پیدا کنند .
وقتی جوانان و نوجوانان اسم کتاب خواندن و مطالعه را می شنوند عموما کتاب درسی درذهن شان نقش می بندد و یاد اجبار در خواندن و استرس نمره و امتحان می افتند. متاسفانه ارتباط خوبی با کتاب در ذهن آنها شکل نگرفته است. با یک پرس و جوی کوتاه در بین اطرافیان متوجه می شوید که خیلی ها تا زمان میان سالی یک جلد کتاب غیر درسی هم مطالعه نکردند. ما برای رفع این آسیب دنبال سبک جدید بودیم که به صورت جدی یک کار عملیاتی انجام دهیم. آدم های امروز یک مرزی برای خود ایجاد کردند. این مرز و شکاف در بحران ها بیشتر خودش را نشان می دهد. ما معتقدیم یا کتاب این مرزها را می توان برداشت. کتاب می تواند قلبها را به هم گره بزند و نقطه مشترک آدمها بشود.
در ابتدا با الهام از یکی از برنامه های شبکه پویا به نام «من می خوانم تو گوش کن» طرحی را شروع کردیم. مدل کار به این صورت بود که کسانی که کتاب می خواندند و خوششان می امد با خوانش بخش هایی از کتاب مورد نظر، آن کتاب را به بقیه معرفی می کردند.
با اهالی کتاب هم چندین جلسه گرفتیم و تدریجا طرح پخته تر شد. در این مسیر با الزامات فعالیت های اجتماعی و کار مردمی هم بیشتر آشنا شدیم. طبیعتا وقتی کاری مردمی نباشد، نمی توان انتظار استمرار کار را در بلند مدت داشت.
ما وقتی به یک کار مردمی و خلاقانه با هدف انس با کتاب و افزایش سرانه مطالعه بین مردم احساس نیاز کردیم طرح قبیله کتابخوانها را شروع کردیم.
ابتدای کار عنوان «قبیله کتابخوارها» مد نظرمان بود. اما فکر کردیم که شاید خلاقیت زیادی دافعه بیاورد! به همان عنوان قبیله کتابخوان ها رضایت دادیم.
چه تجربیاتی از شیوه اجرای طرح دارید؟
ما بهمن سال 99 کار را شروع کردیم. روز اول کار تبلیغات گسترده ای انجام دادیم. یک موشن گرافی جالب تولید کرده بودیم مورد استقبال عده زیادی از مخاطبین قرار گرفت و حدود نهصد نفردر ثبت نام اولیه عضو قبیله شدند. تصمیم داشتیم برای این افرادی که عضو قبیله شدند کلاس تندخوانی، تند فهمی، آشنایی با شیوه های مطالعه و افزایش تمرکز و … برگزار کنیم.
یک افتتاحیه هم بصورت آنلاین در یکی از کتابفروشی های شیراز برای قبیله کتابخوان ها گرفتیم. برای اعضای قبیله خیلی جذاب بود.
ایده اولیه ما این بود که برای نهصد نفر دوره آموزشی بگذاریم تا با کتاب و کتابخوانی آشنا شوند و هر نفر یک هسته بشود و قبیله تشکیل دهد. ما هم حلقه مجمع متحد قبایل کتابخوانی را تشکیل دهیم. به همین منظور طرح درس آماده می کردیم و هفته ای یک بار در گروه به اشتراک می گذاشتیم. درس هایی مثل ابر مغز، شیوه های تمرکز ، آموزش تند خوانی و…داشتیم و به صورت مستمر با این طرح درس ها با مخاطب ارتباط داشتیم و فکر می کردیم که برای مخاطب جذاب است. اما وسط راه ریزش داشتیم.
این برای تیم ما یک تجربه بود. برداشت ما این بود جذاب تولید محتوا میکنیم اما با عکس العمل مخاطبین متوجه شدیم شیوه ما که اول راه صرفا وارد مباحث آموزشی بشویم و بعد سراغ ارتباط با کتاب برویم برای مخاطب خسته کننده بود. خیلی ها جدی نگرفتند و میانه راه گروه را ترک کردند. شاید بهتر بود از همان ابتدا مخاطب را به کتاب وصل کنیم و در کنار مطالعه یک سری آموزش هم داشته باشیم .به هرحال بعد از این تجربه ناامید نشدیم و باز فکر کردیم که چطور کار را بهتر ادامه بدهیم.
اکثر مخاطبین ما نوجوان بودند. به خاطر شیوه کار که خیلی مورد پذیرش مخاطبان قرار نگرفت از نهصد نفر عضو اولیه فقط پنجاه نفر در آموزش های ما شرکت می کردند. بنابراین شیوه کار را تغییر دادیم و نیمه شعبان سال 1400 در یک جمع خانوادگی اولین قبیله کتابخوانی تشکیل شد. این قبیله خانوادگی یک گروه در فضای مجازی ایجاد کردند. اعضای این گروه بدون اینکه آموزشهایی که ما فکر می کردیم پیش نیاز لذت بردن از کتاب است را ببینند، روزانه مطالعه کتاب داشتند و در گروه گزارش می دادند. اعضا متناسب با سلیقه خودشان کتاب انتخاب می کردند و طبق قانون قبیله تعداد صفحات مشخصی در روز می خوانند و گزارش مطالعه را در گروه می گذاشتند. تجربه و موفقیت این گروه که هم انسجام خود را حفظ کرده بود و هم توانست بقیه را جذب این گروه و مطالعه کتاب بکند باعث تشکیل چند قبیله دیگر شد و کار قوت گرفت. هرقبیله براساس یک وجه مشترک بین افراد آن قبیله تشکیل می شود یا دوست هستند یا اعضای خانواده و فامیل یا هم محله ای هستند.
یکی از قبیله ها معلمی هست که به پشنهاد او قبیله کتابخوان ها با والدین دانش آموزانش شکل گرفته است. همچنین چند قبیله محلی داریم که نوجوانان چند محله شیراز عضو آن هستند. هر کدام از این قبیله ها رئیس قبیله و سفیر قبیله و قانون قبیله دارند و خودشان مشخص می کنند طبق قانون آنها روزانه چند صفحه کتاب باید بخوانند. انتخاب کتاب هم به عهده اعضای قبیله هست یک کتاب به همه توصیه نمی شود.
ما الان حدود 12 قبیله داریم که جمعا حدود 300 عضو دارند. حسن قبیله این است که اعضای قبیله یکدیگر را می شناسند و به هم دلگرم هستند که با هم کتاب می خوانند. دربرخی برنامه های ترویجی مثل مسابقات کتاب این آشنایی و حس کار جمعی شکل نمی گیرد. ما مجمع متحد قبائل کتابخوان ها هم تشکیل دادیم و آدرس سایت ما هم ghabael.ir است که علاقمندان می توانند با سرزدن به سایت با ما در ارتباط باشند.
اعضای قبیله در انتخاب کتاب آزاد هستند. هر کس کتاب مورد علاقه و مورد نیاز خود را انتخاب و مطالعه می کند و به بقیه هم معرفی می کند. هر قبیله سبک و قانون خودش را دارد و لیست کتاب هایی که دست رئیس قبیله هست در گروه قرار می گیرد که همه بتوانند استفاده کنند.
مالکیت کتابها هم در قبائل سه نوع است: در طرح ما کل کتاب ها امانی هستند. کتابها یا از طریق خیر به قبیله محلی اهدا می شود و مالکیت آن متعلق به قبیله محلی است. یا قبیله مرکزی با جذب خیر یا تفاهم با نهادهای مرتبط کتاب تامین می کند و بین قبائل محلی دست به دست می شود و مهر قبائل روی کتابها می خورد. یا کتابها متعلق به اعضای قبیله هست و مالکیت شخصی دارد و به سایر اعضا امانت داده می شود.با کد روی کتابها مالکیت محلی و مرکزی و شخصی کتاب ها مشخص می شود.
قبیلههای کتابخوانی چطور می توانند کتاب و کتابخوانی را در جامعه به جایگاه مناسب خود بازگردانند؟
تا تک تک نفرات جامعه درست نشوند، نمی توان گفت جامعه خوبی داریم. هیچ روش کارآمدی هم وجود ندارد که بشود تک تک آدمهای جامعه را درست کرد. هرکسی باید خودش را درست کند. ظرفیت دورههای آموزشی و استاد و این روش ها محدودیت است. اما کتاب می تواند این کار را بکند و حتی بیش از چندین استاد کار کند. وقتی ضرورت کا ردرک شود برای بازگرداندن کتاب به جایگاه واقعی اش در جامعه جدی تر تلاش می شود.
اگر انگیزه بالا باشد، حتی اگر توانایی هم محدود باشد کار به انجا م می رسد. از طرفی ممکن است توانایی به اندازه ای بالا باشد که ضعف انگیزه را نیز جبران کند. در موضوع کتابخوانی ما سعی کردیم قبیله کتابخوانها را طوری برنامه ریزی کنیم که توانایی و انگیزه افراد را در بحث کتابخوانی افزایش دهیم.
مثلا برای تقویت انگیزه مخاطبین سعی کردیم کار گروهی را جابیندازیم. همچنین اسم داشتن قبیله ها و هویت بخشی، افتتاحیه جذاب، تشویق مخاطبین فعال و اشتراک جملات انگیزشی در گروه ها اینها در جهت انگیزه بخشی است. از طرف دیگر سعی کردیم توانایی افراد هم افزایش بدهیم. ما برای توانایی پنج زنجیره قائل هستیم. اولین زنجیزه بحث زمان کافی برای مطالعه است. سپس توانایی مالی و ذهنی و جسمی تابرسیم به زنجیره نهایی و شکل گیری عادت کتابخوانی.
یکی از موانع کتابخوانی بحث کمبود زمان هست. اکثرا می گویند وقت نداریم کتاب بخوانیم. در صورتی که زمان برای مطالعه پیدا کردنی نیست، بلکه زمان ساختنی است. مدیریت و برنامه ریزی لازم است. به این ترتیب کتاب خواندن به کتابخوان یاد می دهد که زمان را مدیریت کند، نظم داشته باشد. تمرکز داشته باشد. کتاب خواندن که جابیفتد این نکات را به همراه دارد و شخصیت کتابخوان در ابعاد مختلف رشد می کند.
اخیرا هزینه کتاب خیلی افزایش داشته است. در این شرایط اقتصادی خرید کتاب خیلی سخت است. ما سعی کردیم در قبیله های کتابخوانی بگوییم شما کتابخوان باش تامین کتاب با ما. البته کل کتابهایی که در قبیله دست به دست می شود امانی است. ما کتاب رایگان به کسی هدیه نمی دهیم اما با کمک خیرین و تفاهم نامه با برخی نهادها کتابهای لازم برای اجرای طرح را تهیه می کنیم و این کتابها بصورت امانی در قبائل دست به دست می شود.
به عنوان مثال به تازگی با نهاد کتابخانه های عمومی فارس تفاهم نامه نوشتیم که ما از هر قبیله یک سفیر کتاب به آنها معرفی کنیم و ماهانه 100 جلد کتاب به قبائل امانت دهند و ماه بعد که صد جلد را برگرداندند صد جلد جدید امانت بگیرند. البته بیشتر کتاب های نهاد قدیمی است و بیشتر کتاب ها کودک یا بزرگسال هستند کتابهای مناسب نوجوانان کمتر است. این خلا ها را با کمک خیرین پر می کنیم و کتاب مناسب برای قبائل تامین می شود. در گام اول سعی کردیم دغدغه هایی که یک فرد برای مطالعه دارد برطرف کنیم . در افق کار برای جلب همکاری نهادهای دیگر هم برنامه داریم.
در بحث توانایی ذهنی هم تلاش کردیم به سوالاتی مانند اینکه چرا باید کتاب بخوانیم؟ کلیپ و محتوای تصویری نمی تواند جایگزین خوبی برای کتاب باشد؟ چرا کتاب نسبت به فضای مجازی ارجحیت دارد؟ و .. در قالبهای جذاب پاسخ بدهیم.
بحث تقویت تمرکزهم در گرایش به مطالعه خیلی جدی است. بسیاری از افراد علاقه به کتاب ندارند چون چشمشان در کتاب است اما ذهن شان متمرکز نمی شود. این ضعف باید اصلاح شود تا بتوانند با کتاب انس بگیرند. در شیوه جدید اجرای طرح راهکارهای تقویت تمرکز و دوستی با کتاب را در طول مسیر همراهی در قبیله آموزش می دهیم.
زنجیره اخر و هدف قبیله های ما عادت به کتابخوانی است. همان «عادت خوب» که در مباحث رهبری درباره توصیه به کتابخوانی زیاد تکرار شده است.
در حال حاضر در قبیله های اولیه که از نوروز 1400 تشکیل شدند تاکنون هر کدام از اعضا 36جلد کتاب خواندند و درباره آن در گروه بحث کردند.
شما توجه کنید فرق آدم تحصیلکرده و تحصیل نکرده مگر خواندن چند جلد کتاب است؟ 140واحد در دوره کارشناسی پاس می کنند حدود 70 جلد کتاب است که البته از برخی کتاب ها فقط بخشی از آن خوانده می شود. یعنی در مجموع با حدود 40جلد کتاب کارشناسی می گیرند. حالا اگر اعضای هر قبیله در طول یک سال حدود 40 کتاب غیردرسی بخوانند فرصت بی نظیری برای رشد آنهاست.
ما فقط تاکید بر کتابخوانی نداریم. چطور کتاب خواندن هم مهم است. مثلا کار مفید در ادارات ما خیلی پایین است و این مشکل به بحث تمرکز پایین و پرش ذهنی خیلی وابسته است. مطالعه و تاثیر آن بر تمرکز و تقویت مغز می تئاند جهت رفع چنین معضلاتی هم تاثیرگذار باشد.
تیم اولیه چطور شکل گرفت؟
در تیم اولیه که ایده کار شکل گرفت، دو نفر بودیم. بعد تیم همفکری تشکیل دادیم و شش نفرشدیم. تیم اولیه که طرح را آماده کردند قبیله مرکزی شدند و قبائل دیگر را ساماندهی می کنند.
مشاور اهل کتاب ما آقای پیران اعتقاد دارد هر فردی تا خودش معتاد کتاب نباشد، نمی تواند بقیه را به این مهم ترغیب کند. بنابراین سعی می کردیم خودمان در قبیله مرکزی مطالعه داشته باشیم. دیگر کتاب از دست ما نمی افتاد برای خودمان طرحی در نظر گرفتیم به نام سی، صد!
یعنی در سی روز حتما باید روزی صد صفحه کتاب می خواندیم که آماده تشکیل قبیلههای کتابخوانی بشویم.
«کتاب کتاب »هم مثل کتاب «من و کتاب» بیانات مقام معظم رهبری درباره اهمیت کتاب و کتابخوانی است و حدود700صفحه است. من زمان آغاز طرح قبیله کتابخوان ها آن را مطالعه کردم و خیلی به من آرامش داد که این طرح را با حوصله بیشتری دنبال کنم.
همانطور که گفتم عادت کردن مخاطب به کتابخوانی هدف اساسی طرح ماست. کتاب خرده عادت ها یا عادت های خرد که برای همین طرح مطالعه کردیم خیلی می تواند در طراحی رفتار برای افرادی که فعالیت فرهنگی و اجتماعی دارند مفید باشد.
حرف ما این است که اگر خرده عادت در ساحت فردی شکل بگیرد، در ساحت یک جمع کوچک، خرده فرهنگ می شود. اگر روزانه 10 صفحه کتابخوانی در قبیلهها داشته باشیم، این کار خرده فرهنگ آن گروه می شود که اگر توسعه پیدا کند در جامعه تبدیل به فرهنگ می شود و فرهنگ است که تمدن را می سازد.
الان کشور ژاپن خیلی در سرانه مطالعه ادعا دارند. آنها قالب ها و ابزارهایی ساختند که مطالعه را راحت کنند. مثلا روزنامه کودک دارند یا اینکه روی جلد آب معدنی روزنامه چاپ می کنند. مغازه هایی دارند که در یک ماه کلا با یک کتاب ویترین می زنند و فقط یک کتاب می فروشند و ماه بعد روی یک کتاب دیگر مانور می دهند .
چرا قالب قبیله را برای کار گروهی انتخاب کردید؟
چون داستان در ذهن ماندگار می شود وکار را پیش می برد، روی داستان کار کردیم. قبیله بهانه است ما بنا داریم شخصیت سازی کنیم: مثل رئیس قبیله، دانای کتابخوان، سفیر قبیله و…
خودم به عنوان رییس کل قبائل در تمام گروه ها عضو هستم و اخبار قبیلهها را تحت عنوان «حال و هوای قبیله اون وری »
برای بقیه ارسال می کنم. در افق کار برنامه داریم که ارز بین قبیله ای تعریف کنیم. هنوز تا اجرای کامل طرح خیلی راه داریم. اما پشتوانه فکری و منطق انسانی داریم چرا که انسان ها با هم حالشان خوب است. اصطلاحی داریم که عزاداری جمعی هم خوش می گذرد. همین که با هم بخوانیم یک گام رو به جلو است. قبیله تداعی کننده کارجمعی مطلوب ماست و امکان داستان ساختن و شخصیت پردازی هم به ما می دهد. در افق بلندمدت کار دنبال راه اندازی یک مدرسه برای ترویج کتابخوانی هستیم.
زمان شروع کار تلاشی برای آشنایی با تجربیات گروه های مشابه در حوزه کتاب هم داشتید؟
بله در ابتدای کار سعی کردیم از کل استان فعالان کتابخوانی را شناسایی کنیم. حدود هفتاد نفر شدند. آدمهای خاصی در حوزه کتابخوانی بودند با انها جلسه گرفتیم و طرح را شرح دادیم و گروهی به نام دغدغه مندان کتاب شکل گرفت که قرار است ما را در قبیله کتابخوان ها همراهی کنند.
نگاهی به گروه های کتابخوانی که در مکان های مختلف تشکیل شده بود هم داشتیم. مخصوصا گروه هایی که اصطلاحا لیگ یا مسابقات کتابخوانی داشتند. گروهی در تهران کاری شروع کرده بودند به نام ماراتن برای خودم خیلی جالب بود.
برنامه های تلویزیونی در حوزه کتاب هم رصد کردیم. پادکست های «کتاب گرد» در نرم افزار طاقچه هم خیلی جالب و راهگشا بود.
برای معرفی قبیله کتابخوان ها چه کردید؟
ما در ابتدا در فضای مجازی تبیلغات داشتیم. روایت خودش پیش برندگی دارد. قبیله ها بیشتر چهره به چهره معرفی شدند و اضافه شدند. البته تعدد قبیله ها هم خیلی برای ما اولویت نداشت. عجله نداریم. فقط یک شماره تماس09028716825 اعلام کردیم که هرکس مایل به تشکیل قبیله هست به ما اطلاع دهد .
بازخوردهای مردمی هم در حین فعالیت قبیله ها داشتید؟
در همین چند ماه که طرح اجرا شد بازخورد های مردمی جالبی داشتیم . در همین هفته کتابخوانی یکی از نوجوان های قبیله در مدرسه انشایی درباره قبیله کتابخوان ها خوانده بود و مادرش انشا را برای اعضای قبیله فرستاد که خیلی برای ما جالب بود.
این بازخوردها و تبلیغ چهره به چهره توسط اعضای قبائل باعث تشکیل شدن قبیله های جدید می شود و همچنین نشان می دهد که تا اینجای کار درست آمدیم.