به گزارش حلقه وصل؛ مراسم یادواره چهلمین سالگرد شهادت شهید وحید بدریکتا در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در این مراسم سردار حمیدرضا مقدمفر مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران، مجتبی توانگر نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، جمعی از همرزمان شهید وحید بدریکتا، ناصر امینزاده رئیس فرهنگسرای اندیشه و معاونین این مرکز حضور داشتند.
حمیدرضا مقدمفر، مشاور فرمانده کل سپاه و از دوستان صمیمی شهید وحید بدریکتا ضمن نقل خاطرهای از آخرین دیدار خود با این شهید گفت: در این جلسه، خاطره آخرین دیداری که با شهیدان وحید بدریکتا و ناصر مقدمفر داشتم را بازگو میکنم. ناصر و وحید قرابتهای زیادی با هم داشتند و همین ویژگیهای مشترک این دو را بسیار به همدیگر نزدیک میکرد. آخرین بار که قصد رفتن به جبهه داشتند، آنها را به راهآهن رساندم اما وقتی به آنجا رسیدیم دیدیم که قطار رفته و ما جا ماندهایم.
وی خاطر نشان کرد: در آن زمان رسم بود که مسافرانِ جامانده به میدان شوش میرفتند؛ در آنجا ماشینهایی حضور داشت که آنان را مستقیم به قم و کاشان میبرد. وقتی به میدان شوش رسیدیم، وحید به ناصر گفت که وقت اذان است و اگر سوار ماشین شویم، فضیلت نماز اول وقت را از دست خواهیم داد. در حین صحبت بودیم که ناگهان ناصر، الله اکبر گفت و همان کنار خیابان قامت بست. ما هم پشت او ایستادیم و نماز جماعت 3 نفرهمان را خواندیم.
مقدمفر با تأکید بر ویژگیهای برجسته اخلاقی شهدا گفت: این خاطره را بیان کردم تا تقید به نماز اول وقت در شهدا را بیان کنم. روح شهدا واقعاً آماده بود و خداوند شهادت را روزی چنین افراد برجستهای قرار میدهد.
دیگر سخنران این جلسه محمدحسین پوررشیدی بود. او گفت: کتاب «ماه تمام» که به دستم رسید و آن را مطالعه کردم متوجه چند نکته بسیار برجسته در آن شدم. یکی از مواردی که در این کتاب درباره شهید بدریکتا به درستی تصویر شده روح جستوجوگر آن شهید است. او روح جستوجوگری داشت و هر حرفی را به راحتی نمیپذیرفت، مگر آنکه مطمئن میشد حرف درستی است.
وی ادامه داد: همانطور که میدانید در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی گروههای مختلفی مبارزه میکردند. شرایطی پیش آمد که وحید بدریکتا در معرض همه این گروهها قرار گرفت اما او با بصیرت خاصی که داشت از این جریانات فاصله گرفت. در حقیقت نه تنها در خط و ربط آنان قرار نگرفت بلکه تماسی که با آنان داشت باعث شد که روش و منش آنان را بهتر بشناسد.
دوست صمیمی و همرزم شهید بدریکتا درباره معنویت آن شهید گفت: نکته برجسته دیگری که در زندگی شهید وحید به چشم میخورد، روحیه معنوی، عرفان و توجه ویژه او به اعمال و رفتارش است. در سالهای ابتدایی انقلاب به دلیل وجود رهبری فرزانه مثل امام خمینی (ره)، فضایی معنوی در بین مردم ایجاد شده بود و نسل جوان هم خود را مقید به تزکیه نفس میدانستند. شاید هر کدام از ما برخی مشکلات رفتاری داشتیم اما با اتکا به آموزههای دینی، اعمال عبادی، روزهگرفتن، دعا و ... از آلودگیهای بسیاری نجات پیدا کردیم.
سخنران دیگر این جلسه، اکبر ضرابی از همرزمان شهید بود. او گفت: آبان ماه سال 1360 بود که جمعی از دوستان از جمله شهید وحید بدریکتا در جبهه به ما منتقل شدند و در آذرماه که عملیات طریقالقدس انجام شد، شهید وحید بدریکتا به شهادت رسید. جمع بسیار خوبی داشتیم، اما از آن جمع 3-4 نفر از رفقا را از دست دادیم که یکی از آنها شهید ناصر مقدمفر بود. او در حین عملیات شناسایی در کمین عراقیها قرار گرفت، زخمی شد و پیکرش به وطن برنگشت. 2 روز بعد نیز وحید بدریکتا شهید شد.
وی ادامه داد: خاطرم هست که صبح روز عملیات طریق القدس وارد یکی از خاکریزهایی که از دشمن گرفته بودیم شدم و احمد دانش را دیدم. او به من گفت که وحید زخمی شده و در یکی از سنگرها خوابیده است؛ منتظر بودیم که بهداری بیاید و او را برای درمان ببرد اما متأسفانه به شهادت رسید.
اکبر ضرابی ضمن نقل خاطرهای از شهید وحید بدریکتا گفت: رسم بود که قبل از هر عملیات، رفقا غسل شهادت میکردند. ما هم به اتفاق جمعی از رفقا برای استحمام به یکی از حمامهای عمومی در سوسنگرد رفتیم. اتفاقاً در همان زمان هواپیماهای عراقی حمله کرده و شروع به بمباران کردند. همه ترسیده بودند و ما هم که در حال استحمام بودیم ترسیده بودیم، اما با هم شوخی میکردیم. برایمان جالب بود که میخواهیم عملیات کنیم و به شهادت برسیم اما از بمباران میترسیم.
همرزم شهید بدریکتا در بخش پایانی سخنان خود ضمن تقدیر از برگزاری چنین مراسم یادوارهای گفت: برگزاری این یادوارهها باعث میشود که یاد و خاطره شهدا زنده شود. فراموش نکنیم که رهبر انقلاب فرمودند: برگزاری مراسم یادواره شهدا و به یاد آنان بودن کم از شهادت نیست.
حسین شاهوی سخنران پایانی این جلسه بود. او گفت: آقا وحید را از دوران دبیرستان میشناختم و از همان دوران با او آشنا شدم. در همان زمان که دبیرستان بودیم جنگ هم آغاز شد و به همین دلیل فضای خاصی در کشور حاکم بود. در آن زمان سن بسیار کمی داشتیم و تجربهمان پایین بود، اما از کلاس درس به جبهه رفتیم. وقتی به گیلانغرب رسیدیم، یک دشت تانک به سمت ما میآمد و ما 11 نفر بودیم که باید از یک شهر حفاظت میکردیم. شرایط بسیار سختی بود. بچهها واقعاً مظلومانه میرفتند و به شهادت میرسیدند.
وی ضمن بیان خاطرهای از شهید وحید بدریکتا گفت: خاطرم هست در خیابان فلسطین بودیم که ایشان به من گفت: همینجا منتظر بمان تا من بروم بالا و برگردم. آقا وحید وارد یکی از ساختمانهای سپاه شد و زمانی که برگشت دیدم که اخمهایش درهم است. از او پرسیدم که چه اتفاقی رخ داده است؟ جواب داد: به من حکم فرماندهی دادهاند اما علاقهای به پذیرش این مسئولیت ندارم. به یاد دارم که در نزدیکیمان یک جوی آب بود. نام خداوند، نشان سپاه و امضای فرماندهاش را درآورد و گفت: اینها احترام دارد، این تیکهها را در جیبش گذاشت و نامه را به آب سپرد.
براساس این گزارش، رونمایی از کتاب «ماه تمام» زندگینامه داستانی شهید بدریکتا، شعرخوانی صابر خراسانی و اجرای گروه سرود بینالمللی «نسیم رحمت» از دیگر بخشهای این برنامه بود.