به گزارش حلقه وصل، رسیدگی به این پرونده از شهریور سال ۹۹ بهدنبال شکایت دختر ۱۹ سالهای به نام سحر آغاز شد. او به مأموران گفت: مدتی قبل از طریق یکی از دوستانم با اردلان آشنا شدم چون پدر و مادرم معتاد هستند و زندگی خانوادگی خوبی ندارم به خاطر تنهایی و بی پناهی خیلی زود به این پسر اعتماد کردم.
او مدام به من توجه و از من حمایت میکرد حتی با هم قرار ازدواج گذاشتیم تا اینکه خیلی اتفاقی متوجه شدم او مجرمی سابقهدار است، به همین خاطر ارتباطم را با او قطع کردم. اما چند روز بعد اردلان به بهانه صحبت کردن مرا به خانه ویلایی پدرش در لویزان دعوت کرد که به محض ورود به خانه او بدون توجه به التماسهایم مرا مورد آزار قرار داد.
بهدنبال شکایت سحر، اردلان بازداشت شد اما مدعی شد شاکی را صیغه کرده بوده و او با میل و اراده خودش به خانه ویلایی آمده و با او ارتباط برقرار کرده است.
پس از آن پرونده به شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه سحر در حالی که برای متهم درخواست مجازات میکرد، گفت: این پسر دروغ میگوید من صیغه او نبودم، وقتی میخواست به من تعرض کند مرا کتک میزد و تهدید میکرد.
الان هم که شکایت کردهام خانوادهاش مدتی است دنبال رضایت هستند. اگر صیغه او بودم چه دلیلی برای رضایت گرفتن وجود داشت.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و دوباره منکر آزار و اذیت و کتک زدن شاکی شد، با این حال در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و متهم را به خاطر آزار شاکی به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم کردند اما با اعتراض متهم به این حکم، پرونده به دیوان عالی کشور رفت، با این حال قضات شعبه ۱۹ دیوان عالی کشور نیز پس از بررسی پرونده حکم صادره را تأیید کردند.