به گزارش حلقه وصل، امام هادی (ع) مانند پدر بزرگوار خود در خردسالی به مقام امامت رسیده و وظیفه سنگین ولایت و هدایت مردم را از سن کم بر عهده داشتند. آن حضرت مدتها در مدینه مردم را هدایت و سرپرستی میکردند و سپس از شهر اجداد خود شده و به سامرا، مرکز خلافت عباسی، فراخوانده شدند تا خلیفه عباسی بتواند کنترل مستقیم و دائمی بر فعالیتها و رفت و آمدهای آن امام بزرگوار داشته باشد.
با این وجود، امام هادی علیه السلام همچون پدران بزرگوار و دانشمند خود، از هر فرصتی برای هدایت مردم استفاده میکردند. ایشان حتی تصمیم گرفتند در عمق هیأت حاکمه نفوذ کنند و موفق شدند که حتی نزدیکان و دوستان خلیفه را با خود همراه کنند. به این ترتیب مادر خلیفه و وزیر او، از دوستداران و محبان امام هادی علیه السلام شدند و معلم فرزندانش به عنوان یکی از شیعیان امام هادی علیه السلام در این راه به شهادت رسید.
در گفتگویی که با حجتالاسلام صادق ایرانشاهی، محقق و پژوهشگر دینی انجام شده، به بررسی دوران امامت و ولایت امام علی النقی علیه السلام پرداخته است. آن طور که این کارشناس دینی اظهار میکند، امام علی النقی علیه السلام در دوران خلافت معتصم و واثق عباسی در مدینه زندگی میکردند و از همان شهر مردم را هدایت و امامت میکردند.
اما به مرور آوازه علم الهی و مقام رفیع ایشان به گوش خلفای عباسی رسید و آنها که در تمام دوران حکومت خود، از ائمه اطهار علیهم السلام ترس داشتند، این بار هم نتوانستند فعالیت و حضور امام هادی علیه السلام را در میان مردم تحمل کنند. به همین دلیل وقتی متوکل عباسی به خلافت رسید، از ترس اینکه مبادا شیعیان بر علیه حکومت او شورش کنند، امام هادی علیه السلام را از مدینه به سامرا که مرکز خلافت او بود، تبعید کرد. درواقع متوکل میخواست امام هادی علیه السلام را از نزدیک تحت کنترل داشته باشد.
چون شنیده بود که نسل دوم از این امام بزرگوار، امام موعود خواهد بود که پایههای حکومت ظلم را از بین خواهد برد. در عین حال نامههای زیادی از سمت مأموران حکومت خود از نقاط مختلف دریافت میکرد که به او خبر داده بودند مردم مکه و مدینه به امام هادی علیه السلام گرایش دارند و آن حضرت را مولا و امام خود میدانند. پس لازم میدانست که امام را از نزدیک کنترل کرده و حتی رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر داشته باشد. حتی میخواست بتواند در موقع لزوم به راحتی بر امام فشار وارد کند.
مقام امامت در هشت سالگی
میدانیم که امام هادی علیه السلام در سن هشت سالگی به امامت رسیدند. آیا این اتفاق یعنی مقام امامت برای یک کودک، در نظر مردم قابل درک بود؟
محرم سال ۲۲۰ هجری بود که معتصم، خلیفه ظالم عباسی، امام جواد علیه السلام را به بغداد تبعید کرد. آن زمان امام جواد علیه السلام با علم الهی خود آگاه بودند که در این سفر بازگشتی نخواهد بود و به زودی به شهادت میرسند. بر همین اساس بود که فرزند هشت ساله خود، امام علی النقی علیه السلام را به عنوان امام بعدی به مردم مدینه معرفی کردند و حتی به اصحاب و شیعیان هم یادآوری فرمودند که در صورت مواجه شدن با هر مسئله و مشکلی به آن حضرت مراجعه کرده و پاسخ سؤالات خود را از ایشان بگیرند.
زمانی که امام جواد علیه السلام در ۲۹ ذیالقعده سال ۲۲۰ هجری به شهادت رسیدند، بزرگان شیعه که از قبل امامت امام علی النقی علیه السلام را از امام جواد علیه السلام شنیده بودند و از علم الهی آن حضرت آگاه بودند، امامت ایشان را قبول کردند.
رویکرد مردم در این ماجرا چه بود؟
این اتفاق بارها پیش از این هم روی داده بود. حتی امام جواد علیه السلام هم در خردسالی به مقام امامت رسیده بود و امامت امام هادی در سن هشت سالگی موضوع عجیبی نبود. در عین حال مردم شاهد علم الهی و توان امامت آن حضرت بودند و مقام امامت را در علم، رفتار و گفتار ایشان دیده و درک میکردند.
تبعید به سامرا
اشاره کردید که امام هادی علیه السلام در مدینه حضور داشتند و به مقام امامت رسیدند. چه شد که به سمت سامرا رفتند؟
امام علی النقی علیه السلام در دوران خلافت معتصم و واثق عباسی در مدینه زندگی میکردند و از همان شهر مردم را هدایت و امامت میکردند. اما به مرور آوازه علم الهی و مقام رفیع ایشان به گوش خلفای عباسی رسید و آنها که در تمام دوران حکومت خود، از ائمه اطهار علیهم السلام ترس داشتند، این بار هم نتوانستند فعالیت و حضور امام هادی علیه السلام را در میان مردم تحمل کنند. به همین دلیل وقتی متوکل عباسی به خلافت رسید، از ترس اینکه مبادا شیعیان بر علیه حکومت او شورش کنند، امام هادی علیه السلام را از مدینه به سامرا که مرکز خلافت او بود، تبعید کرد.
درواقع متوکل میخواست امام هادی علیه السلام را از نزدیک تحت کنترل داشته باشد. چون شنیده بود که نسل دوم از این امام بزرگوار، امام موعود خواهد بود که پایههای حکومت ظلم را از بین خواهد برد. در عین حال نامههای زیادی از سمت مأموران حکومت خود از نقاط مختلف دریافت میکرد که به او خبر داده بودند مردم مکه و مدینه به امام هادی علیه السلام گرایش دارند و آن حضرت را مولا و امام خود میدانند.
پس لازم میدانست که امام را از نزدیک کنترل کرده و حتی رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر داشته باشد. حتی میخواست بتواند در موقع لزوم به راحتی بر امام فشار وارد کند.
رویکرد علما در برابر علم امام هادی علیه السلام چه بود؟
مشخص است که آنها بیشتر از هر گروه دیگری و سایر مردم متوجه برتری علمی و فقهی امام میشدند. اما گاهی مجبور بودند اعتقاد خود را پنهان نگه دارند تا از ظلم و آزار خلیفه در امام بمانند.
به عنوان مثال ابن سکیت که معلم معتز و مؤید، فرزندان متوکل بود، از دوستداران امام هادی علیه السلام بود اما آن را از متوکل پنهان میکرد. متوکل که تا اندازه یا متوجه این اعتقاد ابن سکیت شده بود، یک بار از او سؤال کرد: «آیا پسران من در نظر تو محبوبتر هستند یا پسران علی بن ابیطالب؟» ابن سکیت که از این سؤال بسیار ناراحت و رنجور شده بود، جواب داد: «به خدا قسم که قنبر، غلام علی بن ابیطالب در نظر من از دو پسر تو برتر و عزیزتر است.» وقتی متوکل این جواب را شنید، مطمئن شد که او شیعه است و به ترکان دستور داد که زبانش را از دهانش بیرون بکشند و به این شکل او را به شهادت رساند.
سند حقانیت شیعه
زیارتهای معتبری به نقل از امام علی النقی علیه السلام نقل شده است که علمای دین و دانشمندان اسلامی در زمینه اهمیت و منزلت آنها تأکید بسیاری کردهاند.
زیارت جامعه کبیره که یکی از پر اعتبارترین و مستندترین احادیث شیعه است، از امام هادی علیه السلام روایت شده که مضامین بلند و مفاهیم بسیار مهم در زمینه امامت و ولایت را طرح میکند. در عین حال روایتها و رسالههای گوناگونی از آن امام بزرگوار و دانشمند نقل شده که آموزههای بلندی را به ما آموزش میدهد.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که زیارت جامعه کبیره یکی از معروفترین و شناختهشدهترین حدیثهای امام هادی علیه السلام است که در حقیقت دائرهالمعارف کامل امام شناسی است که باعث میشود شیعیان دچار افراط و تفریط نشوند.
ترسیم نقطه اتصال بودن امام در میان آسمان و زمین
دلیل اهمیت و منزلت ویژه زیارت جامعه کبیره در میان ادعیه و زیارتهای موجود چیست؟ درواقع میخواهیم بدانیم چه مفاهیم ویژهای در این زیارت عنوان شده است که موجب استحکام شیعه و در امان ماندن از خطر افراط و تفریط در دین میشود؟
امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره از یک سو به جایگاه خداوند متعال در نگاه ائمه اطهار علیهم السلام اشاره میکند، از سوی دیگر رابطه آن بزرگان با حضرت حق را تبیین میکند و در عین حال شیوه مطلوب و مورد پسند شیعیان با امام را عنوان میکند.
در این میان به بیشتر از دویست مورد از فضیلتهای ائمه اطهار علیهم السلام اشاره میکند تا مخاطب متوجه شأن و منزلت آن بزرگان باشد و همچنین عملکرد امام در میان مردم را تبیین میفرماید تا مردم ایشان را به درستی بشناسند. به این ترتیب است که انسان متوجه جایگاه امام در دین خدا و زندگی انسانی میشود و این مفاهیم را به طور جامع از این زیارت ارزشمند دریافت میکند.