
 
                    
                                به گزارش حلقه وصل، همزمان با فرارسیدن ماه صفر چهارمین سال ویژه برنامه سوگواره شعر آیینی برآستان اشک - شب شعر و مرثیه خوانی هم نوا با کاروان اسرای کربلا – به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در این مراسم که با اجرای محمود حبیبی کسبی همراه است، محمد علی مجاهدی، ابوالفضل عزیزی، احمد بابایی، هادی جانفدا، قاسم صرافان، محمدمهدی سیار و میلاد عرفانپور به شعرخوانی و محسن عرب خالقی به مرثیه خوانی پرداختند.
نخستین شاعری که در این محفل به شعرخوانی پرداخت پدر شعر آیینی، محمد علی مجاهدی متخلص به پروانه بود. او ابتدا غرل مرثیهای را تقدیم به حضرت رقیه(س) کرد:
روح بزرگش دمیده است جان در تن کوچک من
سرگرم گفت وشنود است او با من کوچک من
وقتی که شبهای تارم در انتظار سپیده است
خورشید او می تراود از روزن کوچک من
وی سپس مثنویای در رثای امام حسن مجتبی(ع) خواند.
***
حامد عسگری دیگر شاعری بود که در این محفل به شعرخوانی پرداخت.
تاول دستامو نگا کن، سوخته موهام شونه نمی شه
سر که باسم بابا نشد پس، خرابه هم خونه نمیشه
عروسکم رو یکیشون برد، گوشوارمو یکی کشید
گوشوارمو عیبی نداره، عروسکو عموم خریده
***
هادی جان فدا هم شعری را که به از زبان حال حضرت رقیه(س) سروده بود، خواند.
تو وقتی اومدی گفتم، که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه، چه وقت گریه کردن بود
حالا که اومدی پیشم، بازم آغوشتو وا کن
بغل کن بغضمو بازم، غریبی مو تماشا کن
جان فدا سپس غزلی را به امام حسن(ع) تقدیم کرد:
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
جد تو نبی بود نه اینطور بگویم
شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد
***
قاسم صرافان دیگر شاعری بود که در این محفل به شعر خوانی پرداخت. او نخست غزلی را به امام سجاد(ع) تقدیم کرد:
هیچکس مثل من در این عالم، وسط شعلهها امام نشد
در شروع امامتش چو من، اینقدر دورش ازدحام نشد
لشکری از مغیره میآمد ، خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی این قدر گرم احترام نشد
روضه از این شدیدتر هم هست : لحظهای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام ... نشد
وی سپس شعری را در رثای حضرت رقیه(س) خواند:
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هالهای از گیسویی خاکستری باشد
دختر دلش پر میکشد، بابا که میآید،
موهای شانه کردهاش در معجری باشد
***
احمد بابایی نیز در این محفل شعرخوانی کرد.
شب هایم آب رفته در این روزهایِ بد...
جای نفس نمانده از آب و هوای بد!
پای شکسته گشته وبالم! عصا بیار...!
بیگانه، خوب تر بوَد از آشنای بد
***
محمد مهدی سیار دو غزل در این شب شعر خواند.
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو
از خار، گرچه گرد حرم پاک کرده ای
تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو
خون گوشواره ها زده بر گوشهایمان
صد بغض مانده جای گلوبند در گلو
غزل دیگر او نیز همنوا با کاروان اسرای عاشورا بود:
سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته
چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته
چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده
که حکایت می کند از نینوایی سوخته
***
میلاد عرفان پور آخرین شاعری بود که در این محفل به شعرخوانی پرداخت. او غزلی را تقدیم را به امام حسن(ع) کرد:
ای باطن غم تو غم کربلا حسن
میراث دار غربت شیر خدا حسن
ای شاهد مصیبت فرق شکافته
ای شاهد غم در و دیوار، یا حسن
ای زخم خورده، زخم زبان خورده از همه
سردار دست بسته ی قحط وفا حسن
مرثیه خوانی محسن عرب خالقی از دیگر بخشهای این برنامه بود. در پایان این مراسم از میان شرکت کنندگان به قید قرعه یک نفر عازم کربلای معلی شد.