حلقه وصل: اخبار زیادی از آزادی زندانیان به ویژه زندانیان جرائم غیرعمد میشنویم و این موضوع در ایام خاصی از سال ازجمله ماه مبارک رمضان بیشتر نمایان میشود.
موکب خاتمالانبیاء (ص) رفسنجان از زمان راهاندازیاش کارهای بزرگی انجام داده و بهعنوان بزرگترین موکب خدمترسان به زائران پیاده اباعبداللهالحسین (ع) در کربلای معلی و نجف اشرف مانند نگینی درخشیده است.
از زمان شیوع کرونا که حضور در کربلا را نداشتیم، اما خادمان موکب دست از تلاش برنداشتند و علاوه بر خدمت به سیلزدگان، زلزلهزدگان و خدماتش در رزمایش مواسات و کمک به نیازمندان، در آزادی زندانیان هم گام بلندی برداشت و سال گذشته توانست با همت والای خادمان موکب، کمک خیران و همکاری مسؤولان در راستای آزادی زندانیان جرائم غیرعمد کار بزرگی انجام دهد و ۳۰ زندانی را آزاد کند.
اما موکب خاتمالانبیاء (ص) در روزهای پایانی سال ۱۳۹۹ یک زندانی را که همه از او بهعنوان انسانی پاکدست و منصف یاد میکنند و حضورش در زندان را ناعادلانه میدانند، آزاد میکند، زندانی که آزادیاش شبیه یک معجزه میماند.
به سراغ علی میربابایی مسؤول موکب خاتمالانبیاء (ص) رفتم تا حکایت این آزادی را از زبان وی جویا شوم؛ میربابایی از وساطت یکی از دوستان در فاصله دو هفته مانده به عید نوروز برای آزادی این زندانی سخن میان میآورد.
میربابایی از این حکایت بهگونهای صحبت میکند که با تمام مصاحبههایش فرق دارد، پشت حرفهایش چیزیست که مطمئنم به آن میرسم، داستان را ادامه میدهد: طلبکار کوتاه نمیآید و بدهکاری که با چند فقره چک که ناآگاهانه به صاحبکارش داده در زندان، دو فرزند و همسر هم با چشمان گریان و منتظر.
میربابایی ادامه میدهد: با تحقیقاتی که انجام دادیم مسؤولان هم از جمله رئیس دادگستری، امام جمعه و مسؤول اجرای احکام دادگستری هم با ما همگام شدند تا رضایت شاکی را بگیریم و پدر خانواده را بالای سر همسر و فرزندانش بیاوریم.
وی جلب رضایت شاکی را کار سختی مینامد اما قطعا تلاش موکب این سختی را به آسایش تبدیل خواهد کرد، از روزی که میربابایی تصمیم به برگزاری جلسه میگیرد، بدون آنکه کسی از خیران موضوع را بداند، یک نفر تماس میگیرد و برای آزادی یک زندانی ۳۰ میلیون تومان به موکب میپردازد.
خدا نیت خیرمان را عمیاتی میکند
میربابایی میگوید: هر زمان که برای کار خیر نیتی میکنیم همین گونه است و خدا ما را غافلگیر میکند و ما آن را یک نشانه میدانیم، دو روز بعد یک نفر دیگر تماس گرفت و ۳۰ میلیون تومان دیگر به موکب اهدا کرد و تا قبل از اینکه جلسه برگزار کنیم ۱۰۰ میلیون تومان پول جمع شد.
بدهی بدهکار بیش از ۳۰۰ میلیون تومان بود که با سود آن باید بالای ۷۰۰ میلیون تومان پرداخت میشد تا زندانی آزاد شود، اما با وجود سرسختی که شاکی دارد، تنها، معجزه میتوانست رضایت او را ایجاد کند.
مسؤول موکب خاتمالانبیاء (ص) به برگزاری جلسه با حضور شاکی، رئیس دادگستری، دادستان و مسؤول اجرای احکام اشاره و مقاومت شاکی را مطرح میکند.
طبق گفتههای میربابایی، شاکی فکر میکند میربابایی و حاضران که به همراه مسؤولان آمدهاند از اقوام زندانی هستند که آمدند وساطت کنند و شاکی همچنان نه میگوید، اما زمانی که میربابایی خود را معرفی میکند و نام موکب را میآورد، نام امام حسین (ع) که میشود، ورق برمیگردد و شاکی عنوان میکند که هرچه شما بگویید، نام امام حسین (ع) است من دیگر حرفی ندارم.
اما شاکی با پیشنهاد حاضران بدون آنکه فکر کند و مانعتراشی کند، سود پولش را هم میبخشد و فقط اصل پول را طلب میکند، شاکی نصف پولش را میخواهد و مابقی را قسطی طلب میکند، خیران هم پول خود را افزایش داده و به ۱۵۰ میلیون تومان میرسانند و مابقی پول هم ماهانه از سوی زندانی پرداخت خواهد شد.
میربابایی عنوان کرد: ۱۵۰ میلیون تا ظهر همان روز به حساب فرد شاکی واریز شد و زندانی با وثیقه آزاد و به آغوش خانواده برگشت تا سال نو را در کنار خانواده آغاز کند.
وی بار دیگر تأکید میکند که ما برای پول آزادی این زندانی به هیچ کس زنگ نزدیم و تماس نگرفتیم بلکه افراد خیّر خودشان گویا مأمور خدا بودند، با ما تماس گرفتند.
وقتی مرگ، تنها راه نجات همسر زندانی از این کابوس شده بود
به گفته همسر فرد زندانی حکایت ما، تنها مرگ میتوانست او را از این کابوس نجات دهد، اما خدا بندگانش را تنها نمیگذارد چه بسا این بندهای که به خاطر جلوگیری از خسارت دیگر بندگان خدا پایش به زندان باز شده بود.
اما عباسی، کارفرمایی که زندانی نزد او کار میکند، وی را فردی مورد اعتماد میداند و میگوید: هیچ راهی برای آزادی این زندانی که نزد بنده کار میکرد، نمییافتم و هرکس را واسطه میفرستادیم شاکی دست رد به سینهاش میزد.
آقای عباسی که خود از بانیان خیر در این ماجراست، اضافه میکند، یک روز که خیلی در فکر رفتار و کردار خوب و مردانگی این زندانی بودم، به ذهنم جرقه موکب خاتمالانبیاء زده شد چراکه شنیده بودم در کار خیر و آزادی زندانیان دستی بر آتش دارند.
وی که زبان خود را از توصیف و شرح ماجرا قاصر میداند، مدام نام بابایی و موکب را ذکر میکند و ختم این ماجرا را معجزه میداند.
کارفرمای زندانی حکایت ما خاطرنشان میکند: فقط خدا میداند موکب خاتمالانبیاء (ص) چه کرد که توانست رضایت شاکی را جلب کند و این موضوع رهایی ارزشی دارد که هیچ چیز جای آن را نمیگیرد.
منبع:فارس