حلقه وصل: رضاکریمی
1.اهمیت کتاب کتاب «به اضافه مردم»؛ تلاش کرده است به استناد تجربیات تاریخ انقلاب اسلامی، برخی اصول و قواعد کار فرهنگی را مرور کند. این کتاب در 10 فصل به بررسی 10 قاعده اساسی در کار فرهنگی و تشکیلاتی پرداخته و در هر فصل، مثال هایی هم که از خاطرات و تجربه های عینی افراد گرفته شده، جهت کاربردی شدن این قواعد آورده شده است. همچنین در بخش ضمیمه کتاب، ضمن آسیب شناسی نحوه اجرا و برگزاری یک برنامه فرهنگی، شیوۀ مواجهه با مسائل و چالش های موجود در فرآیندهای فکری و اجرایی برنامه های فرهنگی به عنوان تمرین در نظر گرفته شده است.
این کتاب برای هر فعال فرهنگی خواندنی و کاربردی است و از منظر تجارب انقلاب اسلامی به ویژه در شهر تبریز نوشته شده است. این کتاب را می توان مصداقی از سیاستهای اصل44 در عرصه تجارب فرهنگی نامید. مردممحوری، مشارکتپذیری حداکثری، گروهمحوری، هنرمحوری، عملیاتمحوری، کار اجتماعی به جای کار جمعی، فرصتمحوری، مسجدمحوری، اولویتمحوری و عدالتمحوری، به ترتیب، عناوین فصول ۱۰گانه این کتاب هستند.
ده اصل اساسی برای کار فرهنگی که مورد بررسی قرار گرفته اند همگی روح مردم محوری دارند. مثلاً وقتی اصل چهارم هنرمحوری است این اصل از منظر تأثیرگذاری کار فرهنگی در میان مردم مطرح شده است. البته تجارب مطرح شده کمتر به صورت مصداقی و موردی (طوری که که تاریخ و پرونده مشخصداشته باشد) مورد بررسی قرار می گیرند (به جز مواردی مانند جشنواره مردمی عمار و واکسیناسیون دهه شصت و مثالهایی از تبریز) تا بتوان با پیگیری مصداق بیشتر ابعاد هر مسئله را پیگیری کرد. چرا که گاه تحلیل می تواند جای خبر را بگیرد و حق خواننده است تا با پژوهش بیشتر یک تجربه انگاری را مصداقی تر پیگیری کند.
2.تجربی یا نظری؟ در جلد کتاب تصریح شده که این اثر تجربه نوشت است یعنی نظری نیست و حتی گاهی هم از دقت های بیانی خالی است. تجربه نوشت بودن کتاب یک تیغ دولبه است چون هم کتاب را ساده و کاربردی کرده و هم آن را از مبانی دور کرده است.
آیا در تجربه انگاری بی نیاز از بیان مسائل تئوریک هستیم؟ در چنین کتاب فرهنگی باید پاسخ اینپرسش مشخص باشد: آیا مردمیک ابزار برای تقویت عملیات های فرهنگی هستند یا اینکه مردم محوری مظهر نگرش اسلامی وتوحیدی است؟ اگر فقط نگاهی ابزاری به مردم باشد می شود از ضرورت مباحث نظری شانه خالی کرد. اما همانطور که در آیات و سُوَر مدنی اصول دین (که در آیات مکی پررنگ تراند) به چشم می خورند، در مباحث عملیاتی و تجربهنوشت هم نباید مبانی فکری بدون تصریح رها شوند. به عنوان مثال همین که فعال فرهنگی بداند مردمی بودن فقط برای تقویت و جمع آوری طرفدار و لشکرکشی نیست تأثیرزیادی در نوع عملکرد او خواهد داشت. نویسنده معتقد است: «تلقی عمومی ما از این مفهوم آن است که اگر گروهی از مردم، در برنامههای ما شرکت کنند و مخاطب ما شوند، همین یعنی مردمی بودن! در این صورت، مردم را «سیاهیلشگر»ی میبینیم که تنها به درد پُر کردن مجالس و سالنهای ما میخورند! ... وقتی از مردم حرف میزنیم، از عناصر آگاه، مسئول، فعال، صاحب حق انتخاب و مؤثری حرف میزنیم که اگر نباشند، اساساً هر طراحی و تدارکی در هر عرصه و ساحتی، پوچ و بیمعنا و بینتیجه است».
اما به نظر می رسد که توضیح مفهوم مردمی بودن در این حد کافی نیست. به فرموده رهبر انقلاب مردمی بودن برای مقابله با تحجر است(دیدار با فعالان فرهنگی در 19آبان95). از ویژگی متحجرین این است که منقطع از مردم می شوند. یعنی مردمی بودن قبل از آنگه منفعتی داشته باشد بیش از همه خود فعال فرهنگی و فعالیت فرهنگی را آسیب زدایی می کند. وقتی در کتاب می خوانیم که: «فرصت محوری نسبت مستقیمی با اصل شکر نعمتدارد» (ص۹۹) هم مبانی فکری را به میان آورده ایم و هم نگرشتوحیدی در هم پیچیده با مردممحوری را آشکار کرده ایم. اما نویسنده همیشه اینگونه بحثش را پیش نمی برد. همچنین تقریبا هیچ استنادی به تحلیل صاحبنظران دیده نمی شود و متن بیشتر شبیه توصیه های یک پیشکسوت به فعالان حاضر در میدان است. یک نمونه نظری دیگر در همین راستا هم پیوست کردن نظریات دیگران مانند وحید جلیلی که یادداشتی با عنوان «دشمن شناسان دوست فراموش» دارد می تواند خلأ نظری کتاب را جبران کند.
این یادداشت بدون استناد و تصریح بسیار کتاب «به اضافه مردم» را تحت تأثیر قرار داده است و اگر خواننده مستقیما به آن مراجعه کند به عنوان یک پیوست می تواند به تحکیم مضامین اثر کمک کند.
3.ناگفته ها در اثر همان خلأ نظری، ناگفته هایی خود را نشان داده است. مردمی بودن سبب تغییر روش در فعالیت فرهنگی می شود که در عهدنامه مالک اشتر می توان این روشهای مردم محور را یافت مانند اینکه به جای اصلاح به دنبال استصلاح باشیم. به عقیده صاحب این قلم رویکرد استصلاحی به جای رویکرد اصلاحی ( که در مقاله مستقلی توضیح داده ام) نشانگر این است که نباید انسان همه بار اصلاحات را بر دوش اختیار بشری قرار بدهد و خود مدعی تغییر و تحول باشد بلکه باید با مدد از سنن الهی این کار صورت بگیرد. یعنی طلب اصلاح (استصلاح) به جای ادعای سنگین اصلاح قرار بگیرد.
یکی دیگر از آثار مردم محوری در عهدنامه مالک اشتر این است که برای استصلاح همنشینی با علما و حکمای مردم شناس لازم است که در کتاب تصریح نشده است. واقعیت این است که شناخت سنت های مردمی به راحتی به چشم هرکسی نمی آید و باید از اهل علم و حکمت مدد گرفت و این برای یک فعال فرهنگی بسیار لازم است. از دیگر مباحث مرتبط با کتاب عبارتست از: جذب حداکثری و تقدم رحمت بر غضب، تقدم عوام بر خواص و تثبیت سنن صالحه ... از لوازم مردم محوری هستند که برای حاکم لازم اند و دیگر فعالان فرهنگی هم می توانند به آنها تأسی کنند. در همین راستا، نویسنده در راستای مردم محوری از قشر خاکستری و جدال احسن و مدارای عملی و نظری سخن نگفته است. مثلا بررسی کارنامه افراد موفق در برقراری ارتباط با قشر خاکستری مثل سعید سیاح طاهری. گرچه این بعد از مردم محوری کمتر از موارد بررسی شده در کتاب جزو تجارب انقلاب هستند اما به هر حال این تجارب در تاریخ انقلاب مصداق دارند. به طور کلی کتاب به اضافه مردم یک تحول اساسی در رویکردهای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که خلأها و ناگفته های مهمی دارد و این عزم دیگر نویسندگان در این عرصه مهم را می طلبد.