
وقتی حاج محسن فخریزاده ترور شد خیلی از ما مأیوس شدیم که چرا بعد از گذشت یک دهه از ترور دانشمندان هستهای کشورمان، هنوز هم در دستگاه امنیتی، نفوذ وجود دارد و نمیتوانیم از جان گرانبهای نخبگان کشور حفاظت کنیم؟! بعضیها هم که دست به هشتک خوبی داشتند هشتک زدند: «خانه ناامن»، «این خانه امن نیست» و... ؛ اما اگر کمی با خودمان خلوت کنیم درمییابیم که عیب و ایرادی در ما هست. با اینکه خود را در لشکر نیروهای انقلاب میدانیم ولی به معنای واقعی به یک «ذکر» نرسیدهایم که «نیرو»، «جبهه»، «ستاد» و «صف»، بار معنایی سنگینی با خود میآورد؛ اینکه هنوز آتش توپخانه دشمن، روشن است و جنگ جریان دارد. همان سخن تاریخی امام راحل که فرمود: «تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.»
رمضان سال90 بود که فرمانده جبهه انقلاب در جمع افسران جوان خود فرمودند: «شما وقتی نگاه میکنید به جبهه معارض؛ یعنی استکبار، جبهه ظلم، جبهه سرمایهدارهای کلان بینالمللی، کارتلها، تراستها و و و، به چشم یک جبهه به آنها نگاه کنید. یک جبهه بههمپیوستهای وجود دارد در مقابله با انقلاب اسلامی، که یک انقلاب معنوی و دینی و فرهنگی و اعتقادی است. وقتی به چشم یک جبهه بههمپیوسته به اینها نگاه کردید، خیلی از کارهای اینها معنای واقعی خودش را نشان میدهد.»
سختی جنگ نرم در این است که وقتی انسان سیاهی صفآرایی نیروها را نمیبیند کمکم تحت تأثیر سبک زندگی غفلتزای مهاجم قرار میگیرد و در باور و اعماق قلب خود، وجود دو جبهه مقابل هم را انکار میکند؛ دو جبههای که با عملیاتهای سنگین و سبک مشغول نبرد هستند و دائما صدای جنگافزارهایشان در رسانههای خودی و غیرخودی شنیده میشود؛ اما باید اقرار کرد که تنها راه مقابله با هجمه تبلیغاتی دشمن و سپاه یأس شیطانی او، دیدن همین صحنه تقابل دو لشکر است که جز با «تذکر» دائمی ایجاد نمیشود، تذکری که بارها و بارها در بیانات رهبر انقلاب به چشم میخورد.
گذشته از این نگاه، که نوعی تزکیه درونی برای نیروهای انقلاب خواهد بود، وظیفه دیگری نیز بر عهده جبهه انقلاب گذاشته شده که در حکم شمشیر زدن در میدان است و آن نخستین و ریشهایترین جهاد ما یعنی جهاد امیدآفرینی است. این یعنی اگر عموم مردم از وضعیت معیشتی و گاهی امنیتی گله دارند باید آگاه شوند که در میدان مبارزه قرار داریم و قوای دشمن روز به روز تحلیل میرود و از این روست که با عملیاتهای خُرد غافلگیرانه تروریستی سعی در نمود پیروزی برای خود و رسوخ سم ناامیدی در میان مردم دارد. حال اگر نشاط، سادهزیستی و تلاش ما به عنوان یک رزمندة در میدان قابل مشاهده نباشد این حرفها و گلوپارهکردنها نامش چیزی جز «شعار» نخواهد بود؛ شعاری که ایادی و جیرهخوران یک نظام، بر زبان میآورند تا پلههای پست و مقام را بالا بروند.
اینها، قصه غصههای اصلی جبهه فرهنگی نیروهای انقلاب است؛ اول، دیدن صحنه مبارزه و دوم، عمل انقلابی در این میدان، آن هم برای به صحنه آوردن مردم که پشتوانههای اصلی انقلاب هستند؛ با این وجود گاهی ما انقلابیها با غیظ و غضب از رفتار دولتی که در دست جناح رقیب افتاده و انقلاب را در مسیر تمدنسازیاش با کندی مواجه کرده، آنچنان برخوردی با دستگاهها و سیاستهای اتخاذ شده میکنیم که هوای یأس و سرخوردگی را در جامعه میگستراند، غافل از اینکه این به معنای درجازدن ما در میدان جهاد امید و تسلیم کردن زمین به دشمن است. یک بار نیامدهایم بنشینیم و ببینیم در این اوضاع پیچیده جنگ ترکیبی، که هر حرف و حرکت ما میتواند ضربهای بر نهال امید جامعه باشد، روشهای اخلاقی و البته موثر انتقاد کردن چیست؟ ابزارهای ما برای شنیده شدن حرف حساب و نقدهای خیرخواهانه کدامند؟ اصلا کار یک پژوهشکده جانمایهدار است که نقد صحیح و انقلابی را بر مدار مصلحت، حکمت و عزت تبیین کند و کار ستاد جبهه شاید این باشد که آن را در صف مطالبه نماید و فرهنگسازی کند. اینجاست که باید عقلانیت انقلابی بر بدنه جبهه، حاکم گردد تا راه را از چاه بشناسد و پیروزی در جهاد امیدآفرینی را به دست آورد.