
سرویس جنگ نرم در روزهای آینده به مباحث دین و دموکراسی و حکومت دینی خواهد پرداخت و با بیان پایبندی مردم و حکومت به دین و دستورات دینی به این موضوع میپردازیم که اسلام بهعنوان یک دین کامل برای تمام شئون زندگی انسان برنامههای جامع و کامل داشته و همین دستورات است که باعث شده است جوامعی که به دستورات دین مبین اسلام به خوبی عمل کردهاند، از انحطاط فرهنگی و اخلاقی دور بمانند.
در ادامه، قسمت پایانی این پرونده که حاصل گفتوگوی اختصاصی خبرنگار سرویس جنگ نرم حلقه وصل با دکتر حسین عندلیب از اساتید حوزه و دانشگاه میآید.
اینکه شرایط جوامع اسلامی در عصر حاضر با عصر روشنگری یکی است؛ قبول ندارم. زیرا آن زمان دین مسیحیت تحریف شده، که مبانی ضد عقل داشت ترویج میشد و آن خفقان کلیسا مردم را به ستوه آورده بود. لکن امروز چهره اسلام رحمانی و عقلانی برای همگان هویدا شده است.
در عصر حاضر هزاران نفر در قلب اروپا و آمریکا مسلمان میشوند، آن هم از روی تحقیق و مطالعه. در واقع یک موج جدید به سمت اسلام داریم. هر چند دولتهای غربی سعی میکنند اسلام ستیزی را رواج داده و مردم خود را از اسلام بترسانند، ولی دیدید که پس از کاریکاتور موهن فروش قرآن در فرانسه چند برابر باشد!؟ پس اسلام دین خفقان و اسارت نیست البته این نکته را نباید فراموش کرد که اسلام آزادی به معنای غربی آن را قبول ندارد.
همانطور که در قسمت قبل مطرح شد، محور آزادی در آنجا انسان و تمایلات اوست که همان اومانیسم است؛ ولی در اسلام تنها فرد ملاک نیست بلکه دیگر افراد جامعه و شریعت نیز مهم است. باید توجه داشت که آزادی که آنها میگویند با آزادی که اسلام میگوید متفاوت است. مثلا آقای لوین، آزادی را از منظر لیبرال دموکراتها اینگونه تعریف میکند: «آزادی یعنی عدم وجود محدودیت اجباری در دسترسی به هدف ها. پس در این نظریه، بهترین تعریف از آزادی، به حال خود واگذاشتن افراد به صورت تحدید نشده و رها شده، در نیل به هدفهاست».
اما خود آقای لوین و برخی دوستانش مثل آقای فریدریش فون هایک معتقدند واقعیت آن است که دستیابی به بیشترین منافع فردی، همواره در گرو برخورداری بیشتر از آزادی نیست، همانگونه که در جامعه بدون دولت یا در وضع طبیعی به علت وفور هرج و مرج یا فراوانی آزادی، رسیدن به اهداف غیر ممکن است، یا لااقل به کندی حرکت لاک پشتی صورت میگیرد. بنابراین، به نفع افراد است که در تعقیب اهدافشان خود و دیگران را تحت محدودیتهایی قرار دهند.
خود نیچه نیز معتقد است عملکرد آزادی، دموکراسی و حقوق بشر، کاملاً ریا، دروغین و مکارانه است و با ابزار دروغین نشر آزادی، هم خود و هم دیگران را میفریبد. فوکویاما و هانتینگتون نیز پس از بیان مشکلاتی که لیبرال دموکراسی، به ویژه در جامعه آمریکا، به آن دچار شده، معتقدند: آزادی در مفهوم غربی و در نظام لیبرال دموکراسی، بیش از آن که به معنا و بهعنوان ابزار تکامل و ترقی انسانی به کار آید، به معنای وسیلهای برای آزادی عمل در عرصه انجام جرم، جنایت و... بدل شده است. با این مطالب به خوبی میبینیم که خود دانشمندان آنها هم در گرداب آزادی دست ساخته خود، گیر افتادهاند و اقرار و اعتراف به آسیبهای مهلک آن کردهاند.
اینکه مطالعه اندیشههای اینها به شناخت دموکراسی مد نظر آنها کمک میکند شکی نیست. ولی شخصیتهای دیگری هم چون فوکویاما، هانتینگتون، لوین، فریدریش فون هایک، جونز و... آثاری در تحلیل لیبرال دموکراسی غرب دارند.
در ابتدا باید بگویم که، نه تنها در نظام حقوقی اسلام بلکه در سایر نظامهای حقوقی، انکار حقانیت دین رسمی کشور و کتب مقدس و یا انکار وجود خداوند جرم محسوب میشود. بهعنوان نمونه در نظام حقوقی «کامن لا» که بسیار متأثر از حقوق کلیسایی است و هم اکنون برخی از کشورهای غربی از جمله آمریکا و انگلستان از این نظام تبعیت نسبی دارند و از دیر باز توهین به مقدسات را با عنوان «Blasphemy» جرم تلقی کردهاند.
بر اساس تعریفی که حقوقدانان غربی ارائه کردهاند، واژه «apostasy» (ارتداد) شامل هر گونه انکار حقانیت مسیحیت، کتب مقدس و یا انکار وجود خداوند میشود و اینها جرم محسوب میشوند.
دوم اینکه بر اساس حقوق بینالملل، تا زمانی اظهار عقیده مذهبی امکانپذیر است که به امنیت، نظم، سلامت، اخلاق عمومی و یا قوانینی که در آن کشور تصویب شده، تعارضی نداشته باشد. در بند 3 از ماده 18 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1996 مجمع عمومی سازمان ملل آمده است:
«آزادی ِابراز مذهب یا معتقدات را نمی توان تابع محدودیتهای نمود مگر آنچه که منحصرا به موجب قانون پیشبینی شده و برای حمایت از امنیت، نظم، سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادیهای اساسی دیگران ضرورت داشته باشد.»
همچنین در بند 3 ماده 19 این میثاق بینالمللی میخوانیم:
«اعمال مذکور در بند 2 این ماده مستلزم مسئولیتهای خاص است. لذا ممکن است تابع محدودیتهای معینی بشود که در قانون تصریح شده و برای امور ذیل ضروت داشته باشد».
الف. احترام به حقوق و حیثیت دیگران؛
ب. حفظ امنیت ملی یا نظم عمومی یا سلامت اخلاق عمومی.»
همچنین در بند 2 م 29 اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است:
«هرکس در اجرای حقوق و استفاده از آزادیهای خود فقط تابع محدودیتهایی است که بهوسیله قانون منحصرا به منظور تأمین، شناسایی و مراعات حقوق و آزادیهای دیگران و برای مقتضیات اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرائط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است».
بنابراین جلوگیری از پیوستن به دینوارههای جعلی که در صدد سست نمودن باورهای اخلاقی و ارزشها هستند. از نظر حقوق بینالملل هم منافاتی با آزادی بیان نداشته بلکه آزادی بیان مقید به رعایت این حریمها و قوانین کشورهاست. محتوای ضد اخلاقی این فرقهها با قوانین جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورهای مسلمان در تضاد است.
و در آخر اینکه اسلام، هیچ اجباری برای پذیرش دین ندارد و به زور کسی را مسلمان نمیکند؛ سخن حقی است. اما موضوع بحث در اینجا، مسلمانانی هستند که تحت تأثیر این فرقهها قرار گرفته و از معتقدات خود دست میکشند. در اینجا وظیفه حکومت اسلامی است که برای جلوگیری از انحراف مسلمین و حفاظت از دینداری آنها با چنین فرقههای مبارزه نماید.
مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) در اینباره میفرمایند: «با توجه به آیات مربوط به ارتداد شاید اینگونه به نظر برسد که اسلام با این کار درصدد این است که حصار ایمان اسلامی را حفظ کند. در حقیقت اسلام بعد از این که مردم ایمان میآورند، نظام اسلامی را مکلف کرده است که از ایمان مردم حفاظت و حراست کند. این وظیفه نظام و حکومت اسلامی است. به خصوص در آیه ارتداد «من کفر بعد ایمانه الا و من اکره و قلبه مطمئن بالایمان» که درباره عمار یاسر وارد شد، در آخر این آیه میفرماید: «بانهم استحبوا الحیاه الدنیا علی الآخره».
البته یک اشکال وارد است و آن اینکه تا مثلا جوانی میگوید «نماز نمیخوانم» میگویند، مرتد شد. باید توجه داشته باشیم که ارتداد به این آسانی نیست. بلکه باید از روی علم و عمد و اختیار و با استدلال منکر ضروری دین شود به طوری که به انکار توحید، نبوت و یا معاد منجر شود؛ و گرنه صرفا نماز نخواندن که البته گناهی بسیار بزرگ است و نباید آن را کوچک شمرد شخص را مرتد نمیکند.
همچنین باید توجه داشت روایاتی که میفرماید: «من ترک الصلاه متعمدا فقد کفر» این کفر، کفر فقهی که احکام ارتداد بر آن بار میشود، نیست. زیرا روایات و اجماع علمای شیعه و سنی بر این است که کسی که شهادتین را بر زبان جاری کرده مسلمان است ولو التزام عملی به شریعت نداشته باشد و خون و مال و ناموس او محترم است.
برای مطالعهی بخش سوم این گفتگو، تحت عنوان «هیچگاه میان اسلام و روشنگری غربی تفاهم ایجاد نخواهد شد» اینجا را کلیک کنید.