به گزارش حلقه وصل، در روزهایی که بر ما میگذرد، از چهلمین سالروز آغاز جنگ تحمیلی عبور میکنیم. بیتردید تاریخ این رویداد مهم، باید به دور از آفاتی چون تحریف و واژگونهنمایی، حفظ و به آیندگان منتقل شود. به همین مناسبت و در تببین فراز و فرودهای این واقعه بزرگ، با سردار علیرضا افشار گفتوشنودی انجام دادهایم که نتیجه آن در پی میآید.
شاید بهتر باشد که این گفتوشنود را از این نقطه آغاز کنیم که جنگ تحمیلی هشتساله ما با سایر جنگهای تاریخ معاصر ایران چه تفاوتهایی دارد؟
شاید در گذشتههای دور تاریخ ایران، بتوان شبیه چنین نبردی را پیدا کرد، اما در تاریخ معاصر، به دلیل پیشرفت تجهیزات جنگی و علوم پیشرفته روز، ابتکارات و ابداعات ما در جنگ تحمیلی، بینظیر بودند و حتی توانستند برخی از استراتژیهای ناتو را هم تغییر بدهند!
چگونه؟
قبل از عملیات کربلای ۵، ناتو سیستم نظامی خود را با محوریت مقابله با یک تهدید هستهای آماده کرده بود، اما پس از این عملیات و مشخص شدن نتایج آن، ناتو ناگهان تغییر استراتژی داد و اعلام کرد که تهدید اول برای منافع استکبار، جهان سوم است و پروژه جنگ ستارگان را به پروژه تشکیل نیروی واکنش سریع تغییر داد و آن را برای سرکوب جنبشهای جهان سوم سازماندهی کرد.
هنگام بحث درباره هشت سال دفاع مقدس، عمدتا روی انگیزه ایمانی و حماسهآفرینیهای رزمندگان تکیه میشود و کمتر کسی درباره فنون و ابتکارات و تاکتیکهای بهکار گرفتهشده صحبت میکند. تحلیل شما در این باره چیست؟
غالبا این تصور وجود دارد که ما بدون استراتژی و آگاهی بر علوم نظامی و صرفا به اتکای نیروی انسانی جنگیدیم، در حالی که پس از طرح «دفاع همه جانبه» توسط حضرت امام، تمام نهادهای کشور اعم از صنعتی، پژوهشی و عمرانی به میدان آمدند و ترکیب تخصصها و تواناییهای آنان با نیروی انسانی بود که امکان دستیابی به قدرت برتر را در جنگ ممکن کرد. در هشت سال دفاع مقدس، عملیات پیچیدهای چون والفجر ۸ و عبور از اروند و... انجام شد؛ عملیاتهایی که هنوز هم دستگاههای نظامی دنیا از درک نحوه اجرای آنها عاجزند!
نقش نیروهای مردمی در دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
جنگ هشتساله ما، سه مقطع داشت: در مقطع اول، دفاع از مرزها و نگه داشتن دشمن صورت گرفت. در مرحله دوم، دشمن از اراضی اشغالشده به بیرون رانده شد و در مرحله سوم، به قصد تنبیه دشمن متجاوز، وارد خاک عراق شدیم!
در مرحله اول، دفاع مرزنشینان و اهالی شهرهای مرزی مثل خرمشهر و آبادان، این فرصت را برای فرماندهان و مدیران جنگ فراهم کرد تا بتوانند به ساماندهی امور دفاعی بپردازند و چارهاندیشی کنند. به واقع مقاومت مردمی در ایجاد فرصت برای طراحی و ایجاد توانایی، نقش اساسی داشت.
بعد از ورود رزمندگان ایرانی به خاک عراق، عدهای با این مسأله مخالفت کردند و ظاهرا دل خوشی از پیروزیهای بعدی ایران نداشتند. هدف این جریان چه بود؟
پس از عملیات رمضان، هدف تداوم دفاع از کشور بود، اما کسانی که کلا از روند انقلاب اسلامی دلِ خوشی نداشتند، با این حرکت هم مخالفت کردند. البته مخالفت آنها منحصر به این موضوع نبود. آنها با تسخیر لانه جاسوسی هم مخالف بودند و آن را برای نظام یک نکته منفی میدانستند.
برخی هنوز هم ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را غلط میدانند. ارزیابی شما در این باره چیست؟
تصمیم ادامه دفاع را خود حضرت امام گرفتند و دلیلشان هم این بود که بدون کسب تضمین از سازمانهای بینالمللی برای تعیین متجاوز و تعهد آنها برای ممانعت از ادامه اقدامات او، نمیتوانیم صرفا به یکسری ادعا اعتماد کنیم.
به همین دلیل، جنگ را به عنوان یک تکلیف شرعی، برای همه رزمندگان واجب کردند. بعد هم که دیدیم دشمن بعثی حتی به قطعنامه ۵۹۸ هم پایبند نبود و پس از پذیرش آن، عملیات گستردهای را انجام داد که به لطف خدا و با درایت حضرت امام و بسیج مردمی، دفع شد.
یکی از مواردی که به صورت مداوم درباره آن ابهامسازی میشود، ماجرای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ است. در همان دوره، امام خمینی توصیه کردند که مدیران جنگ، باید درباره حقایق و دلایل این تصمیم با مردم صحبت کنند. آیا این کار، دست کم در سطح ملی آن انجام شد؟
این کار در همان دوره، در سطح توجیه مسئولان بخشهای گوناگون انجام شد و فرماندهان تیپها در مقرها و لشکرهای مربوطه حاضر شدند و درباره دلایل پذیرش قطعنامه توضیح دادند، اما البته اینها کل حقایق نیستند. شاید منظور حضرت امام خمینی در این جمله، حقایقی بود که باید در آینده روشن میشدند.
علت اصلی پذیرش قطعنامه، کافی نبودن توان اقتصادی کشور برای ادامه جنگی بود که هر روز داشت دامنه گستردهتری پیدا میکرد.
علت اصلی پذیرش قطعنامه، کافی نبودن توان اقتصادی کشور برای ادامه جنگی بود که هر روز داشت دامنه گستردهتری پیدا میکرد
البته تعلل کسانی هم که به رغم فرمایشات حضرت امام که میفرمودند: جنگ را باید در رأس همه امور قرار بدهید، از انجام این کار خودداری میکردند، بیتأثیر نبود. اگر ما روندی را که تا عملیات والفجر مقدماتی طی کردیم، ادامه میدادیم، بیتردید دشمن در همان اوایل جنگ متوقف میشد، اما بعد از عملیات فتحالمبین و والفجر مقدماتی، متأسفانه برای توسعه سازمان رزم، حمایتی صورت نگرفت! ما عملیات انجام میدادیم، خط را میشکستیم و موفق هم میشدیم، اما از موفقیتها استفاده نمیشد. ما در برابر خود نیرویی نداشتیم و تا خود بصره هم میتوانستیم برویم، اما پشتیبانی لازم صورت نمیگرفت. اینها حقایقی هستند که باید برای مردم تشریح شوند، اما به اعتقاد خود من، نامه فرماندهی کل سپاه و نامه بانک مرکزی در مورد وضعیت اقتصادی کشور خدمت امام، در پذیرش قطعنامه تأثیر تعیینکننده داشته است.
چه کسانی بر سر راه ادامه جنگ مانع ایجاد کردند؟
اگر نگویم لیبرال بودند، حداقل میتوانم بگویم که انقلابی نبودند.
از منظر شما، در پاسخ به ابهامافکنیها و تحریف تاریخ و وقایع دفاع مقدس چه باید کرد؟
از همان ابتدا، عدهای سعی کردند خسارتهای مادی جنگ را بهانه تحریف جنگ قرار بدهند! ما در برابر این تحریفها همواره پاسخهای روشن و مستدلی داشتهایم. اولا ما آغازگر جنگ نبودیم و اگر در برابر تهاجم سکوت میکردیم، قطعا بخشهایی از خاک کشور را از دست میدادیم. از این گذشته، برکات جنگ برای کشور ما، بسیار بیشتر از خسارت آن بوده است. برای مقابله با این تحریفها، لازم است که مدیران جنگ و فرماندهان نظامی با مردم، بهویژه جوانان، ارتباط نزدیکتر و مستمرتری داشته باشند. حضور در رسانهها، تجمعات و محافل مردمی برای این افراد ــ که اطلاعات دقیق یا نسبتا دقیقی درباره جنگ و پیشرفتهای نظامی کشور دارند ــ امری حیاتی و ضروری است.
به نظر شما پس از سپری شدن ۴۰ سال از آغاز هشت سال دفاع مقدس، از آن چه درسهایی میتوان گرفت؟
مهمترین درس، وحدت، یکپارچگی و همبستگی ملی است. ما باید از تجربیات دفاع مقدس در عرصههای گوناگون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استفاده کنیم که متأسفانه نمیکنیم! از جمله در صحنه مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، همبستگی ملی، از نوعی که در دوران دفاع مقدس پدید آمد، وجود ندارد، در حالی که با آگاهیرسانی صحیح به جامعه، میتوان آن را ایجاد کرد.
آیا برای حفظ و تدوین تجربههای ارزشمند هشت سال جنگ تحمیلی، اقدامی هم صورت گرفته است؟
بله، دانشگاه امام حسین(ع) برای تدوین تجربیات جنگ و استفاده از آنها، طرحهای پژوهشی و همچنین تدوین متون درسی لازم را انجام و به بسیج هم مأموریت داده که مردم مناطق مرزی را آموزش بدهد و آنها را به شکلی ساماندهیشده، آماده مقابله با تهدیدات احتمالی نگه دارد؛ مثلا قبلا بخشی از این طرح، در قالب سازماندهی گردانهای عاشورا صورت گرفته بود.
و سخن آخر؟
از یاد نبریم که شهدا شمع محفل بشریتاند. آنها در تاریکی و ظلمات هر دوره، راه ما را روشن و جامعه را بهدرستی هدایت میکنند. این شهدا بودند که به ما توان ایستادگی در برابر دشمنان نظام، جریان نفاق و فتنه را دادند و قلوب مومنین را به هم نزدیک کردند.
به فرمایش حضرت امام خمینی، شهدا چراغ راه ملتاند. امروز بیش از هر زمان دیگری باید ببینیم آنها چگونه از امام تبعیت و راه امام را طی کردند و از آنها الگو بگیریم.
مهمترین ویژگی شهدا، اخلاص، بیریایی، سادهزیستی و ولایتپذیری آنها بود. آنها بهشدت از شهرت، نام و آوازه میگریختند و تلاش میکردند فقط برای رضای خدا و خدمت به خلق تلاش کنند؛ چیزی که متأسفانه، بخشی از مسئولین فعلی ما از آن غافلاند. تنها اخلاص است که موجب عاقبت بهخیری میآورد، به زندگی همه ما برکت میدهد و فرد و جامعه را از خطر سقوط در چاه بدبختیها حفظ میکند. اینها درسها و میراث شهدا برای سبک زندگی امروز ما هستند.
منبع: پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر