حلقه وصل: دوازدهمین محفل شعر طنز «نارنجک» با حضور شاعران، طنزپردازان و علاقهمندان به طنز با موضوع حقوق بشر آمریکایی در حوزه هنری خراسان رضوی برگزار شد.
در این محفل شاعران و طنزپردازان؛ محمدکاظم کاظمی، محمدحسین رحیمی، مهدی آخرتی، مصطفی صاحبی، حسن سرداری و عالیه رجبی، با هجو و استهزاء وضعیت اسفناک حقوق بشر در آمریکا اشعار طنزشان را برای حاضرین قرائت کردند.
اولین طنز پردازی که شعر طنزی با لهجه محلی بینالودی قرائت کرد، هاشم پاسدار بود:
بیبی مگفت: ننه مگر نِدَری خبر
بوگو دِ کُجه مِدن، کجا حقوق بشر؟
مِگه: شناسنامه با کارت ملی هست
سه در چهار عکسام د زیر قلی هست
مگه خلاصه ننه حقوق نره از دست
دوباره لایک نشه نشون ندن با شصت
بهش میگم بیبی حقوق بشر نمدن
دختر اگر بشی با که پسر نمدن
مگم بیا بیبی تو کن صرف نظر
اگر حقوق دایَن بیا ما رو ببر
حسن سرداری دومین شاعری بود که پشت میکروفن قرار گرفت و یک شعر محاوره با موضوع جلسه، قرائت کرد:
بشر اونه که بتونه به دل ما دل بده
هرکسی که نمیتونه شُل بگیره، وِل بده!
ما حقوق بشریم، بشر کیه؟ بشر چیه؟
هر کی حقشو میخواد به نفع ما مدل بده!
قصدمون بازیه، بازی واسه سرگرمی رفیق!
توپمون جنگیه که باشه، بگیر و قِل بده
مشتری داریم اگر کسی تو دنیا بتونه
طرح تازه واسه راه اندازی واسه دوئل بده
جنگ و صلح دنیا ماییم، تو مقاله تو بیار
از ما رو ماله بکش، نوبل بیار نوبل بده
ما همچنین که نیازا رو رصد میکنه تا
بتونه به ریگی تانک و به تتلو تل بده!
همگی برابرند، اما ما چندبرابریم
چندبرابر یعنی چی؟ به بیت بعدی دل بده!
چل بده به ما و وقتی پس گرفتی ده بگیر
از ما ده بگیر و وقتی پس آوردی چِل بده!
ساقی سرخوش دنیای نوین، نتانیاهو!
خون تازه اگه ریختی واسه مام یه شل بده
سپس استاد محمدکاظم کاظمی، شاعر، منتقد و پژوهشگر در جایگاه قرار گرفت و با بیان اینکه بناست از این به بعد در جلسات محفل طنز نارنجک مشهد درسگفتارهایی با موضوع طنز در ادبیات کهن ایراد کند، گفت: ردگیری طنز در ادبیات کهن میتواند بحث جالب و دامنهدار و مستمری باشد که از جلسات آینده سعی میکنیم در هر جلسه به شعر یکی از شاعران کلاسیک از این دریچه نگاه کنیم. مثلا شعر انوری، حافظ و مولانا، مخصوصا در مثنوی معنوی، از این نظر قابل بررسی است، زیرا طنز در شعر این شاعران نقش مهمی دارد.
وی تصریح کرد: همچنین از دیگر شاعران کلاسیک که میتوان طنز را در شعرش جستجو کرد، بیدل دهلوی است که در این جلسه مختصراً و در حد مقدمه، و در جلسه بعد به طور خاصتر مقداری درباره آن صحبت میکنم. چرا که طنز در شعر بیدل آنقدر زیاد و صریح نیست که در این جلسه بتوانم با تکیه بر محفوظات درباره آن صحبت شود. ولی همین قدر میگویم که طنز در شعر بیدل بیشتر منعطف بر مسائل اجتماعی و انتقادات اجتماعی است. مثلا به اصناف و طبقه های مختلف اجتماعی اشارههایی دارد و طبق معمول از کلماتی مثل زاهد و خواجه و شیخ و اینها هم در شعر طنز و کنایهآمیزش استفاده میکند.
مثلا بیدل بیتی دارد که میگوید: «به مُردن هم نگردد خواجه از حسرتکشی فارغ گر از انصاف میپرسی خر و بار اینچنین باید»
که اینجا «کشیدن» را به بار کشیدن ارتباط میدهد و با این واژه ایهامآمیز برخورد میکند. از این شعرهای نسبتا طنز در کارهای بیدل کم و بیش وجود دارد. بیدل غالبا وقتی به بعضی طبقات اجتماعی از جمله زهاد و مأمورین و متنعمین و دولتمردان و دنیادارها و ... اشاره میکند. بیانش در بعضی جاها به طنز میگراید. منتها تعداد اینها در شعر بیدل مخصوصا غزلیات، زیاد نیست و در غزلیات هم غالبا در مواردی به این طنزها میگراید که میبینی این غزلها درباره مسایل عرفانی یا غزل عاشقانه است، اما ناگهان در این غزل عارفانه یا عاشقانه بیتی به فراخور فضا طنزآمیز هم از کار در میآید.
یک نکته که در غزلهای بیدل جالب است این است که موارد طنز بیشتر در شعرهای کوتاه است، مثل غزلهای کوتاه. نمیدانم چه رمزی وجود دارد که بیدل در وزن های کوتاه گرایش بیشتری به طنز دارد. مثلا این غزل با وزن کوتاه را ببینید که در آن رگههایی از طنز وجود دارد:
صبحی که گلت به باغ باشد
گل در بغل چراغ باشد
تمثال شریک حُسن مپسند
گو آینه بی تو داغ باشد
گویند بهشت جای خوبی است
آنجا همه گر دماغ باشد
بیدل به امید وصل شادیم
گو طوطی وصل زاغ باشد
البته شعرهای طنز بیدل خیلی به آن معنا که انتظار داریم طنزآمیز نیست، اما طنزی با ویژگیهای خود بیدل است. همچنین این غزل را ببینید:
دل باز به جوش یا رب آمد
شب رفت و سحر نشد، شب آمد
بی روی تو یاد خلد کردم
مرگی به عیادت تب امد
وضع عقلای عصر دیدم
دیوانه ی ما مؤدب آمد
ز اهل دُوَل حیا مجویید
اخلاق کجاست؟ منصب آمد
بیدل، نشدم دچار تحقیق
آیینه به دست من شب آمد
همچنین در بعضی غزلهای با وزن کوتاه دیگر، مثل این نمونهها، بیدل مقداری حال و هوای طنز دارد. البته طنز بیدل خیلی نزدیک به فکاهه نیست اما یک مقداری از شگردهای بیان متناقض استفاده میکند.
خفتهای زیر سقف بی دیوار
عیش این خانه آن مبارک باد
که از کلمه مبارک باد برای توصیف این فضا استفاده میکند. یک دسته دیگر از طنزهای بیدل در رباعیات اوست که انشاالله در جلسهای دیگر سعی میکنم درباره رباعیات طنزآمیز بیدل صحبت کنم. بیدل در رباعیاتش بیشتر به مسائل اجتماعی میپردازد و وقتی که بیدل به مسائل اجتماعی بپردازد طبیعتاً از طنز هم استفاده میکند. در شعر عرفانی یا عاشقانه نمیتوان خیلی به طنز پرداخت اما این زمینه در شعر اجتماعی فراهم است. ضمن اینکه در خود رباعیها هم با دو گونه از رباعی در شعر بیدل مواجه هستیم؛ یک دسته رباعیهای جدی اجتماعی و دسته دیگر رباعیهایی که با طنز و هجو و هزل به مسائل اجتماعی میپردازد.
استاد کاظمی در پایان با بیان اینکه شعر خود من هیچوقت طنز به معنای رایج نبوده است اما رگههای طنز را دارد، شعری متناسب با موضوع جلسه یعنی حقوق بشر آمریکایی برای حاضران قرائت کردند:
شب رفت و جهان گیج سحر بود که شب شد
آن رنج فقط نام عوض کرد و تعب شد
دعوای زمین بود که با همت وراث
سرتاسر این خاک به شمشیر وجب شد
آن شاهد قدسی که جهان منتظرش بود
ده قرن گرفتار جوانان عذب شد
هرکس به قوانین بشر راست نیامد
ناچار به قانون خداوند ادب شد
با تیغ زدندنش که به شلاق رضا داد
با مرگ گرفتند که خوشحال به تب شد
تاریخ تو ای خاک همان است که بوده است
تقویم تو هرچند جلو رفت و عقب شد
تقصیر خدا نیست که بد ساخت بشر را
تقصیر بشر بود که آشوبطلب شد
یا رب تو از ابلیس چرا پس گله داری؟
وقتی که نماینده تو میرغضب شد!
عالیه رجبی دیگر شاعری بود که شعر طنزی با موضوع حقوق بشر در آمریکا قرائت کرد:
شنیدم گنده لات این جهانی
سبک مغز و وقیح و بد دهانی
خودت را عقل کل میدانی اما
گرفتی دکترای خر چرانی
وحرف زور را با جنگ وتهدید
به کرسی جهانی مینشانی
بدنبال حقوق بینوایان
بناکردی به هرجا پادگانی
فدای تو که خون میریزی اما
پی احقاق حق مردمانی
میان کشورت خیلی زیادست
جوان جاهل وجاسوس وجانی
بجای مشکلات خود به فکر
فضولی توی کار این وآنی
شبیه غده ای بدخیم و چرکی
همیشه روی اعصاب و روانی
سگ قلاده بند صهیونیستی
که ازآنها بگیری استخوانی
زمین را گند تو پرکرده کم نیست؟
که در رویای فتح آسمانی
مهدی آخرتی از جمله شاعران حاضر در این محفل بود که شعر هجوی با موضوع ملکه انگلیس قرائت کرد:
گفته نزدیکان، دیندارتر از پاپ است
هرچند مشخص نیست بر هیچ کسی دینش
عیارتر از او نیست، از ثروت آفریقا
میبُرد غنایم را به کشور مسکینش
زیرخط فقر آمد نرخ وجنات او
بالاست اگر نرخ کالسکه و ماشینش
مقبول سعودیها، مسحور نتانیاهو
معشوقه استکبار از جمله عناوینش...
آخرین شاعری که در این محفل برای حاضران شعرخوانی داشت محمدحسین رحیمی بود:
ای کله زرد خبره ی تولید سوتی
دارند شوتت می کنند از بس که شوتی
در بین کشورها شدی منفور و مهجور
در عصر یخبندان شبیه یک بلوطی
کفتاری اما رفته ای در جلد یک خر
پیدا نشد در رای های تو ثبوتی
باور نداری مردمت دیگر ندارند
حتی میان سفره قوت لا یموتی
حق بشر را گفته ای احقاق کردی
انگار اما مثل قبلا در سکوتی
ویروس افتاده کنون در سیستم تو
تو یک ربات شوم محتاج ریبوتی
سوزانده ای دنیای ما را گرچه اما
سوسوی تو خاموش خواهد شد به فوتی
بتمن شده در دام تاریکی گرفتار
در تار گیرافتاده مرد عنکبوتی
مثل همان دهها نماد برده داری
اکنون تو هم با کله در حال سقوطی!