به گزارش حلقه وصل، حجتالاسلام عابدینی در گفتارهایی به روح حرکت جمعی و کاروانی و الزامات حرکت تشکیلاتی پرداخته و مسیر یک حرکت الهی و ا یمانی را تشریح کرده است. بخشی از این گفتار را اینجا می خوانید:
«یکی از بحث هایی که در هر تشکیلاتی حتما باید شکل بگیرد این است که هویت یک تشکیلات چیست؟ برای اینکه هویت تشکیلات را تشخیص بدهیم و بشناسیم از بحث هویت یا «من کیستم؟» در نظام فردی آغاز میکنیم و سپس این مسأله را به نظام جمعی و تشکیلاتی مرتبط میکنیم.
شناخت هر شیء و یا هر فردی، دو راه دارد. یک راه این است که انسان اثبات های آن شیء را میشناسد (آنچه که هست)، یک راه این است که حدود و سلب ها ی آن شیء را میشناسد (آنچه که نیست). در معرفت های ادراکی و حرکت های کمالی ما، در ابتدای راه همه حرکت ها و همه سلوک های انسان باید با حد عدمی تعریف بشوند. اگر این حد عدمی شناخته نشود، حقیقت انسان به اختلاط و التقاط کشیده میشود.
ما یک فطرت شوق به کمال داریم، یک فطرت فرار از نقص.* تا حرکت فطرت فرار از نقص آغاز نشود، فطرت شوق به کمال نمیتواند کاری بکند. از بدی انسان باید بدش بیاید تا به سمت خوبی حرکت کند.
تعبیر قرآنی این است که: «فألهَمَها فُجُورَها و تَقواها»(شمس:8). فجور را به انسان الهام کردیم، بدی را به او شناساندیم و خوبی را هم به او شناساندیم. الهام فجور بر الهام تقوا در این آیه مقدّم شده است.
در مرتبه اعمال و نظام احکام الهی اوامر الهی (واجبات و مستحبات) مشخص کننده «آنچه که باید باشد» هستند، و نواهی الهی (محرمات و مکروهات) مشخص کننده حدود و سلب ها یا «آنچه که نباید باشد» هستند. اوامر الهی حدود ایجابی انسان را مشخص می کنند و نواهی الهی حدود سلبی او را مشخص می کنند. بعنوان مثال وقتی از ظلم و تعدّی یا دروغ نهی شده است، به این دلیل است که در تعریف حقیقی انسان، این نهی ها راه ندارد و انسان ظالم یا دروغ گو حقیقتاً انسان نیست.
این سلب ها و ایجاب ها مراتب دارد. گاهی ارتکاب نواهی خاص و تلبّس به آن انسان را از دایره مخلَصین یا متقین، گاهی از دایره مؤمنین، گاهی از دایره مسلمین و گاهی از دایره انسانیت خارج می کند. همینطور عمل به اوامر الهی داخل شدن و سیر در این مراتب انسانی را به دنبال دارد.
در مرتبه بالاتر، در نظام اخلاق و ملکات نیز تخلیه از ملکات ناپسند و اوصاف رذیله مقدمه تحلیه و آراسته شدن به ملکات پسندیده و فضائل اخلاقی است. و سلب ها و ایجاب ها مکمّل یکدیگر در ساخت هویت اخلاقی انسان هستند.
در مرتبه بالاتر یعنی در نظام اعتقادات نیز اینگونه است، بعنوان نمونه نفی شرک، مقدّمه توحید است، لذا در کلمه شریف «لا اله الا الله»، نفی آلهه های دیگر ابتدا آمده است و اثبات الوهیت الهی پس از سلب و نفی الوهیت غیر خدا محقّق می شود.
پس انسانشناسی اسلامی در مراحل فقهی، اخلاقی و اعتقادی با دو چیز صورت میگیرد، یکی سلب ها و یکی اثبات ها. همان قدری که اثبات ها در شناساندن انسان موثرند، سلب ها و نهی ها هم موثرترند که حدود انسانی را نشان میدهند که کجا حد انسان است بما هو انسان و چه چیزی را باید رعایت بکند.
اوامر الهی اثبات ها و نواهی الهی سلب ها است که در اعتقادات عبارت است از ایمان و کفر؛ در اخلاق عبارت است از فضائل و رذائل و در فقه عبارت است از واجبات و محرمات.
در نظام اجتماعی و نظام تشکیلاتی نیز همین الگو جاری می شود. اگر این نگاه را در تشکیلات بخواهیم پیاده بکنیم، بعنوان نمونه در اساسنامه تشکیلاتی که مینویسیم معمولا اهداف اثباتی را ذکر میکنیم، معمولا کارهای اثباتی را ذکر میکنیم در آیین نامه هایمان که چه کارهایی را باید بکنیم. در اهدافمان اهداف اثباتی را ذکر میکنیم، در سیاست گذاری هایمان، سیاست های اثباتی را ذکر میکنیم، چه سیاستهای کلی، چه سیاستهای جزئی.
اما اگر در تشکیلات نگاه بر این قرار گرفت که در نگاه دینی چه در مرتبه اعتقادی و چه در مرتبه اخلاقی و چه در مرتبه فقهی و احکام، در تمام اینها سلب ها مقدم بر اثبات ها است، نحوه سیاستگذاری و برنامهریزی در تشکیلات عوض می شود.
بر این اساس در تشکیلات حتما باید دشمنشناسی صورت بگیرد. در کنار اهدافی که تعریف میکنند برای حرکت تشکیلاتی، حتما دشمنی را که در مقابل او میخواهند بایستند، آن چیزی که میخواهند او نباشند، آن چیزی را که درصدد نفی آن هستند، باید شناخته شده باشد.
بعنوان نمونه در نظام تشکیلاتی انقلاب اسلامی، امام خمینی ابتدا هویت جمعی انقلاب اسلامی را با سلب و نفی حاکمیت طاغوت و نفی استبداد داخلی و استعمار خارجی آغاز کرد و نه شرقی و نه غربی را بر ایجاب جمهوری اسلامی مقدم کرد. بعد از آن هم با نشان دادن پرچم دشمنی آمریکا، به عنوان شاخص حرکت انقلاب اسلامی، این جهت سلبی را در نظام جهانی و بین المللی هم ارایه داد. این مرزها برای این است که بقاء جامعه در قبال دشمنشناسی است.»