
حلقه وصل: حسام الدین حائریزاده/
«جنگ اقتصادي» مفهوم تازهاي برای مردم ماست. هر چند قدمت زيادی در طول تاریخ بشر دارد و همیشه ازجمله حربههاي جدي در عرصههاي ستیزه و منازعه بوده است. یکی از نمونههای معروف آن در صدر اسلام، محاصره اقتصادی حضرت رسول(ص) و یاران او در شعب ابيطالب بوده است. جبهه كفر در مقابل تهاجم فرهنگی رسول اکرم(ص) در دعوت مردم به حق، ابتدا به روشهای خشن و دفعی روآورد و با او وارد جنگ سخت و شکنجه یاران وی شد. وقتی در جنگ سخت راه بهجایی نبردند، وارد مقابله نرم شدند؛ یعنی شروع به توهين و تمسخر کردند تا جایی که پیامبر(ص) را ساحر و مجنون نامیدند. از جنگ نرم هم البته جواب کامل نگرفتند و رو به جنگ اقتصادی و منازعات معیشتی آوردند. البته از این راه هم پاسخ مطلوب را نگرفتند. در ادامه این تقابل، ترکیبی از این ابزارها به کار رفت. امروزه به این نوع از جنگ، جنگ ترکیبی یا جنگ هیبریدی گفته میشود.
از سر بیچارگی، نه قوت!
بسیاری از انبيا(ع) و مصلحان اجتماعي، درگير منازعات اقتصادی و معیشتی میشدند؛ یعنی در تقابل با شیاطین و کفار، عرصه جوري بر آنها تنگ گرفته ميشد كه تامین نيازهاي اوليه زندگي و معيشتيشان تحتالشعاع قرار ميگرفت. همين اتفاق در انقلاب اسلامي هم افتاد. ابتدا جهان باور نميكرد اين اتفاقي كه در ايران افتاده، چند برابر انقلاب كبير فرانسه باشد. سرويسهای جاسوسي غربي به بروز شورشها و اعتراضات در کشورهای هدف خود و رفتوآمد سران حكومتها عادت داشتند و ميگفتند اين هم مثل بقيه است، مديريتش ميكنيم. اوايل انقلاب ما را خيلي جدي نگرفتند. بعد دیدند انقلابيهای ايران كوتاه نميآيند و قضيه برايشان خيلي جدي است، برای خودشان هويت عمیق تاريخي قائل هستند، مطالبههایشان فراملي است، منطق تفکر و رفتارشان از اساس با نظم موجود در دنیا تفاوت و تعارض داشت و... آنها در تحلیل وقوع انقلاب مانند كسي بودند كه سيلي سنگين خورده باشد تا مدتی در شوك و بهت آن گیر کرده و در حیرت بودند. مدتی طول کشید تا به خودشان بیایند و بفهمند که انقلاب اسلامی چه تهاجمی به غرب کرده است. برخوردها شروع شد؛ تحمیل جنگ نظامی جبهه گسترده جنگ سخت علیه انقلاب اسلامی بود. اما در دفاع مقدس ضربشستي به دشمن نشان داده شد كه هنوز هم كه هنوز است بعد از سه دهه پس از دفاع مقدس نتوانستهاند از حوزه نظامي به كشور چپ نگاه کنند. بعد از این وارد حوزه قدرت نرم شدند و با راهاندازی شبکههای ماهوارهای، انواع فتنهها، جنبشهاي مختلف ریز و درشت، انواع مجلات، سايتها، شبکههای اجتماعی و... جبهه تهاجم فرهنگی گستردهای را علیه انقلاب اسلامی شکل دادند. كنگره آمريكا ساليانه برای تامین رسانهای این نبرد بودجههای کلانی تصویب میکند. در این حوزه اتفاقهایی را رقم زدهاند و توانستهاند جوابهايي را هم بگيرند، اما انتظاراتی بیش از این داشتند. اگر یکصدم اين خرجها را برای ملتهاي ديگر کرده بودند، الان جزو مستعمره آنها به حساب میآمدند. در این بین، چارهای جز جنگ اقتصادی برای آنها باقی نمانده است. در واقع، دشمن از سر بيچارگي در حال جنگ اقتصادي است، نه از سر قوت. مهمترین نکته در جنگ اقتصادی امروز فهم همین موضوع است.
جنگ اقتصادی چیست؟
برای درک بهتر مفهوم جنگ اقتصادی لازم است ابتدا مفهوم قدرت فهم شود. «قدرت، توان تحمیل اراده خود بر دیگری است»؛ اگر قدرت از حیث صلابت در نحوه تحمیل اراده تقسیمبندی شود، سهگانه قدرت سخت، قدرت نيمهسخت و قدرت نرم تعریف میشوند. قدرت سخت با روش «قهري و اجباری» است و مسئله آن «بود و نبود» است. اعمال قدرت نرم، به روش «اختياري و انتخابی» است و فرد ميتواند «اقناع و ارضا» بشود. منازعه در سرزمين قلب بر سر «حب و بغض» است و در سرزمین ذهن بر سر «شک و یقین». قدرت نيمهسخت اما در عرصه سياسي و اقتصادي است؛ تصرف بازارهاست، سيادت بر كشورها، بر حكومتها و بر دولتهاست. روش، روش «اكراهي» با ابزارهای «تشويقي و تنبيهي» است. اقتصاد و سیاست در حوزه قدرت نيمهسخت تعريف ميشوند. قدرت چيست؟ قدرت، توان تحميل اراده خود بر ديگري است. چه كسي قادر است؟ كسي که ميتواند ارادهاش را بر ديگري تحميل كند و ديگران نیز اراده او را بپذيرند. در حوزه قدرت اقتصادی کسی قادر است که بتواند بازارهای هدف خود را به دست آورده یا از بین ببرد تا از این طریق بتواند اراده خود را بر دیگران تحمیل کند.
اِعمال قدرت بر بستر ستیزهها
آمریکا يك امپراطوری میلیتاری است، یک حكومت مبتنی بر قدرت نظامي است؛ عموما در تقابل با دشمنان خود ابتدا از قدرت سخت بهره میگیرد. هر چند امروزه عصر جنگهای هیبریدی و ترکیبی است، اما به طور سنتی ترجیح آمریکا بر اعمال قدرت سخت است. اگر جواب نداد سراغ قدرت نرم و نيمهسخت ميرود. چرا که اِعمال قدرت سخت زودبازده است و معمولا نیل به هدف را تسریع میبخشد. اما بارها آمریکا آزمایش کرده که هر گونه درگیری با ایران معمولا فرسایشی شده و هزینه جنگ را بسیار بالا میبرد. معمولا اِعمال قدرت نيمهسخت را در آخر به کار میبرد. چون عرصه قدرت نیمهسخت بازي باخت باخت است. اعمال قدرت نرم، معمولا چرخه مالی خودش را دارد و چه بسا که سودده هم باشد. اما جنگ اقتصادی هزینهبر است و معمولا سودده هم نیست. اگر تقریبا استثناء جنگ منابع کنار گذاشته شود، در جنگ ارزی، جنگ تعرفه، تحریم و... معمولا به کشور عامل، ضررهای جدی وارد میکند. مثلا يك بازاري محاصره میشود و اجازه ورود کالا به آن بازار داده نمیشود؛ با این کار بخشي از مصرفكنندگان جهاني مستثني و بازار محدودتر میشوند. این در حالی است که هر چه بيشتر دلار بچرخد به نفع آمريكا است. آمریکا با محاصره اقتصادی ایران در واقع چرخه دلار را آسیب میزند؛ چون دلار باید در گردش باشد و هر آنچه که به چرخش متناسب دلار در اقتصاد جهانی ضربه میزند، امنیت ملی آمریکا را تهدید میکند.
حتی امروز در جنگ تجاری آمریکا با چین هم چنین وضعیتی وجود دارد. تلاش ترامپ برای ترمیم وضعیت تولید در آمریکا و ایجاد شغل برای آمریکاییها که منجر به جنگ تعرفهها بین آمریکا و چین و اروپا و ... شده است، بهسان بومرنگ به خود آمریکا برگشته است.
جنگ اقتصادي حتما براي تحميلكننده آن هزينه دارد. به همین دلیل معمولا جنگ اقتصادی از جمله گزینههای آخر آمریکاست. آمريكا از سر ناچاري با ما درگير جنگ اقتصادي شده است. جالب آنکه خودش هم در وضعيت ضعف قرار دارد. آمریکا و ترامپ الان به مانند سگ هار هستند. امروز سروصدای ترامپ، پارس سگ هار است، نه پارس سگ عادي و تندرست. سگي كه حالش خوب و تندرست است، از سر گرسنگی پارس میکند. يك طعمه را كه ببیند دنبالش راه ميافتد، پارسهاي سنگيني ميكند تا دل آن را خالي کرده و بترساند، در نهایت به او که برسد شكارش میكند. سگ هار از سر گرسنگي پاچه نميگيرد، مريض است و هر كس نزدیک او باشد، پاچهاش را ميگيرد. نباید نزدیک سگ هار شد و فقط تحملش کرد. چون به طور طبیعی، در چند روز آینده به دلیل مريض هاري خودبهخود خواهد مُرد. آمريكا الان در اين وضعيت است. سروصدايي که ترامپ بلند کرده، پارس سگ هار است. آمريكا بدهكارترين كشور جهان است. بیش از 21 تریلیون دلار بدهی ملی آمریکاست که تقریبا معادل 30 درصد از 72000 میلیارد دلار بدهی جهان است.
وضعیت واقعی آمریکا
گروه G30 در سال 2011 گزارشی را منتشر کرد با این عنوان که بحران بعدي آمريكا «بحران بدهي» است. آمريكا نميداند چطور بدهيهایش را تسويه كند. واقعیت اين است که اين حجم از بدهي با روشهاي معمول قابل تسويه نيست. مهمتر اینکه سرعت تسويه از سرعت افزايش بدهي بسيار پايينتر است. ذات اين بدهي در ربا است. قرآن ميفرمايد: «يَمحَقُ اللهُ الرِّبا» خدا ربا را به مَحاق ميبرد. ما الان داریم اين را ميبينيم. منظور از فروپاشي تمدني آمريكا همين است. ربا، جوهره و شالوده کاپیتالیسم را آلوده كرده است و مانند خوره به جان آن افتاده و آرامآرام او را به محاق میبرد. این امر مهمترین مؤلفه تضعیفکننده آمریکا و نظام لیبرال-کاپیتال است. عمده ضعفهای اقتصادی موجود در ایران هم دقیقا ناشی از همین ساختار معوج و ربوی نهادینه شده است.
امروز بحران اقتصادي غرب که از سال 2009 شروع شده تبديل به ركود اقتصادي شده است و غرب هنوز نتوانسته از اين ركود اقتصادي بيرون بيايد. واقعیت این است که آنها در چنين وضعيتی عليه ما جنگ اقتصادي به راه انداختهاند. سوال اصلی این است که آيا مردم ایران چنين تصویري در ذهن دارند؟ عناصر مؤمن و مقيد و انقلابي ما چنين باوري دارند؟ مدیران و مسئولان کشور این تلقی را دارند؟ یا اینکه فکر میکنند آمريكا حالش خوب است و این ما هستيم كه بايد بدويم مشکلاتمان را حلوفصل كنيم و گليممان را از آب بيرون بكشيم؟! هر کدام از این نگاهها دو نوع برخورد را ایجاد میکند؛ تلقی دوم، برخورد از سر استیصال و ناچاری را بازتولید میکند، اما تلقی نخست، برخورد از سر اقتدار و اعتماد به نفس منطبق بر واقعیات دشمن را بازتولید میکند. مبتنی بر این نگاه، تحریم نه تنها فرصت است، بلکه به تعبیر امام خامنهای، «تحریم نعمت است».
درک این نکته که الان بهترين موقعيت برای زمین زدن غرب از طریق حربه خودش یعنی جنگ اقتصادی است، بسیار مهم است. در دوره مذاکرات برجام، هم اوباما و هم جان کری، برای توجیه کنگره جهت انجام مذاکرات با ایران، چند بار تاکید کردند که دولت آمریکا ديگر نميتوانسته ساختار تحريمها را در همکاری با شرکای خود ادامه دهد. اگر آقايان در رابطه با مذاكره هول نبودند، میشد یک امتيازات جدي از غرب گرفت. اما تصويري كه برای مردم ایجاد کردند اين بود كه غرب در موضع قدرت است و آمریکا کدخدای آنها و ما در موضع ضعف، و بايد سريع مذاكره كنيم تا همه چيز درست شود!
چه باید کرد؟
دشمن، دشمن ضعيفي است و تمام توانش را وسط آورده تا با اتخاذ مواضع تهاجمی، ضعفش را بپوشاند. اما متاسفانه تقریبا تلقی مردم و مسئولین ما این است که عنصر ضعیف این جنگ اقتصادی ما هستیم. بیکفایتیهای مدیریتی در مدیریت شرایط عادی اقتصادی هم بر تثبیت این تلقی تاکید کرده است. راهحل اين است كه ابتدا اين نگاه، دقيقا برعكس شود؛ يعني باید شواهد روشن دالّ بر ضعف قدرت اقتصادی آمریکا را نشان داد. قدرت آمريكا به دلارش بند است و فقط كافي است كه دلار آسيب ببيند. قدرت صنعتي و تولیدی و تجاری و... آمریکا افول کرده و مهمترین مؤلفه قدرت اقتصادی آمریکا، قدرت مالی آن در حفظ قدرت دلار است. دلار البته لزوما یک پول قوي نيست، اما چون بيشترين چرخش در نظامهای مالی را بين همه ارزها دارد، سرِ پا مانده است. دلار از این طریق سرِ پا مانده و اقتصاد آمريكا را هم سرِ پا نگه داشته است. دلار، رگ حيات آمريكا است. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب 25 شهریور 1395 خطاب به فرماندههان سپاه فرمودند «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی کلمه محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز نجات داده و برای آنها الگو خواهند شد.»
در حال حاضر روسیه و چین با پيمانهاي پولي دو جانبه و چند جانبه همين كار را انجام ميدهند و نقش دلار را در مراودات ماليشان كمرنگ و ارز ثالث را حذف کردهاند. امروز ارز يوان، واحد پول چين بهعنوان يكي از ارزهاي پایه بينالمللي قرار گرفته است، اما ريال ما چه وضعيتي دارد؟! ما باید ريال را به آقايی برسانيم، ريال ما آقايي نميكند، يك عنصر توسريخور است كه هر كسي از راه ميرسد يك چيزي به او ميگويد. آقایان که دغدغه عزت پاسپورت را داشتند، اگر عزت را به ريال برمیگرداندند، خودبهخود عزت به پاسپورت هم برميگشت. باید پول ملي تقويت شود و دلار از مراودات ما كنار گذاشته شود. از یکسو انبوهی استاد دانشگاه خودباخته داریم که هضم در نظم بينالملل هستند و از سوی دیگر، يكسري مدير خودکمبین كه «ما ميتوانيم» را در اقتصاد نمیتوانند تعريف كنند. ميگويند مگر ميشود از دلار كَند؟! بیثباتی نرخ دلار، دولت را مجبور کرد تا به یورو روآورد. اما این هم غلط است. اساساً وابستگی به ارز ثالث را باید نفی کرد. ارزها باید به صورت متقابل با یکديگر كار كنند. انجام این کار خودباوري ميخواهد.
رهبر معظم انقلاب فرمود اتاق جنگ آمريكا عليه ايران، دیگر سیا یا پنتاگون نیستند، بلکه وزارت خزانهداري آمریکا است. الان سهم بيشتر ستيزه و منازعه ما با غرب و بهطور خاص آمريكا را جنگ اقتصادي دربرمیگیرد، اما آیا ما در این جنگ اقتصادي تشکیلاتی به نام اتاق جنگ اقتصادي تعريف کردهایم؟ طرحريزي جنگ اقتصادي ما کجا رقم میخورد؟ آیا در وزارت اقتصادمان است، در شوراهاي عاليمان است، در ستاد اقتصاد مقاومتيمان است؟... ما در كجای كشور ستاد جنگ اقتصادي داريم؟! نبايد تأخيري را كه در جنگ نرم داشتيم، در جنگ نیمهسخت هم تكرار كنيم. در جنگ نرم تعلل كرديم و جبهه جنگ نرم ما خوب و كامل شكل نگرفت و صدمات جدي از آن خورديم. از تجربه جنگ نرم باید برای جنگ اقتصادي عبرت گرفت و هر چه سریعتر ستاد جنگ اقتصادي را تعریف کرد.
اقتصاد مقاومتي بخشي از این ستاد است. در این جنگ علاوه بر پدافند، نیاز به حمله و تهاجم هم هست. اما هنوز ستاد جنگ اقتصادي تعريف نشده است. مردم و مسئولین ما هنوز خیلی احساس جنگ اقتصادی ندارند و نميتوانند خوب بفهمند اینکه گفته میشود وزارت خزانهداري آمريكا اتاق جنگ اقتصادي آمريكاست، یعنی چه؟ الان در اين وضعيت قرار داريم و باید در این زمینه آگاهيبخشي گسترده صورت بگیرد و باید فرق بین فعالیت اقتصادی و جنگ اقتصادی تبیین شود. مثلا در عرصه فرهنگ، خيليها هستند كه فيلم و موسیقی و... ميسازند. اینها فعاليت فرهنگي است. اما برخی فيلم و کلیپها هستند که صداي دشمن را درميآورند، شعری میگویند که صداي دشمن را درميآورد. اینگونه فعالیت فرهنگی وارد حیطه جنگ نرم شده است. در عرصه اقتصاد هم باید این تفکیک صورت بگیرد. باید بین فعالیت اقتصادی و جنگ اقتصادی تمایز گذاشت. آیا هماکنون معلوم است كه در چه حوزههايي در حال جنگ اقتصادي هستیم؟! ما امروز به فعالیتهایی در حوزه جنگ اقتصادي نياز داريم، نه كارهای عادی اقتصادي. چون این تفکیک به خوبی صورت نگرفته تلقي درستي هم از جنگ اقتصادی وجود ندارد. نتيجه اینکه از اقتصاد مقاومتی هم بازدهي خوبي گرفته نمیشود، چون اقتصاد مقاومتي هم بايد بر بستر جنگ اقتصادي تعريف شود.