به گزارش حلقه وصل، «جعفر بلوری» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
چرا «میگوییم»، نباید آقای رئیسجمهور استیضاح شود؟ چرا «میگویند»، آقای رئیسجمهور باید استیضاح شود؟ هدف از طرح چنین مسائلی چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤالها بد نیست کمی به اطرافمان نگاه کنیم. به اتفاقاتی که دور و برمان جریان دارد دقت کنیم. پس از رصد این تحولات، اگر دوباره سراغ طراحان مسئله استیضاح برویم و به سوابقشان رجوع کنیم، شاید راحتتر بتوانیم پاسخ این سؤالها را بیابیم:
۱- شاید مهمترین اتفاقی که در منطقه و اطرافمان جریان دارد، ناآرامیهای عراق و لبنان است. این دو تقریبا از مهر ماه، با آغاز اعتراضهای مردمی دچار «بحران» شدهاند. نفسِ اعتراضها در این دو کشور «بحران» نیست چرا که تا وقتی پای مردم-نه اراذل اجارهای- در میان است، بحران به وجود نمیآید. بحران زمانی رخ میدهد که اعتراضها مصادره، فضا غبارآلود و اعتراضها تبدیل به خشونتهای هدفمند، غارت اموال عمومی و آدمکشی و... میشود. وقتی که سفارتخانههای کشورهای بدسابقه فعال و افکار عمومی با اخبار و محتوای خاص که معلوم نیست در کجا پخت و پز میشود، بمباران میشود. حالا در چنین شرایطی کافی است، بالاترین مقام اجرایی آن کشور را وادار به کنارهگیری کرد، به هر بهانه و دلیلی! این یعنی اضافه شدن، «خلأ قدرت» به سایر مشکلات، یعنی مشکل شد دو تا!
شاید یکی از اشتباهات «عادل عبدالمهدی» در عراق و «سعد حریری» در لبنان، استعفای زودهنگام آنها و در نتیجه کمک به ایجاد چنین خلأ قدرتی باشد. اینجاست که به قول جامعهشناسان، آن عوامل حفظ شیرازه جامعه از هم پاشیده و ظرفیتهای در آب نمک خوابیده فعال میشوند و از دلِ چنین وضعی است که گروههای تروریستی، اراذل و اوباش و از همه مهمتر «کفتارهای سیاسی» بیرون میآیند چرا که استعفاء در چنین وضعی به اعتقاد سیاستمداران، از سوی این طیف، «ضعف» تلقی شده و آنها را به رادیکالتر شدن رفتارها و درخواستها تشویق میکند. به همین دلیل است که میبینیم در عراق اعتراض مردمی به مثلا مشکل برق تبدیل میشود به هرج و مرج و ناامنی و تلاش اراذل اجارهای برای فروپاشی نه نظام مستقر که، یک کشور!
۲- اگر تنه تنومند مقاومت را «ایران» در نظر بگیریم، بازوهای اصلی این مقاومت در عراق، لبنان، سوریه و فلسطین است. اولین و آخرین هدف اعلامی و رسمی این مقاومت هم «مبارزه با اسرائیل» و «بر هم زدن نظم جهانی» است که فاتحان جنگ جهانی دوم برای استعمار جدید تنظیم کردهاند. اگر به اخبار رسانههای سعودی، انگلیسی، آمریکایی، صهیونیستی و... دقت کنید، وقتی تحولات این سه کشور را پوشش میدهند، بیش از اینکه نام عراق، لبنان یا سوریه را به زبان آورند، نام «ایران» را تکرار میکنند. این یعنی هدف اصلی، مبارزه با فساد و مشکلات اقتصادی نیست، هدف اصلی حتی لبنان و عراق هم نیست، هدف اول و آخر این فتنهانگیزیهای منطقهای، زدنِ ایران و محور مقاومت برای نجات آن نظم ظالمانه و ضد بشریت جهانی است.
۳- ما فکر میکنیم، آنچه دشمن را واداشت تا پس از فتنه داعش، آتش فتنه جدید را در منطقه روشن کند، هیچیک از مواردی که میگویند نیست، بلکه دلیل اصلی افتتاح گذرگاه القائم-البوکمال است. گذرگاه بینهایت مهمی که مقاومت به رهبری ایران را به سواحل مدیترانه وصل میکند. تحمل چنین وضعی در توان صاحبان نظم موجود جهانی و رژیم صهیونیستی نیست. بنابراین، این فتنه نباید در عراق و لبنان متوقف بماند. درست مثل فتنه داعش، فتنه جدید هم باید به ایران کشیده شود. بهانه به هم ریختن عراق و لبنان، اقتصادی بود، بهانه کشیدن این فتنه به ایران هم «اقتصادی» است. راز تحریمهای پیدرپی آمریکا و تحریم حتی داروی کودکان بیمار ایرانی هم همین است. این تحلیل نیست، اظهارات رسمی آنهاست که «باید به مردم ایران گرسنگی داد تا علیه حاکمیت خود بشورند». آنها تا توانستهاند علیه کشور و مردم فشار اقتصادی وارد کردهاند و تقریبا چیزی برای تحریم کردن برایشان باقی نمانده است. به برکت دولت ضعیف و مجلس آنچنانیمان، برخی روزنههای رسمی اقتصاد کشور را بستهاند و دنبال بستن روزنههای غیررسمی آن با ابزار FATF هستند. مرحله بعدی ایجاد همان «خلأ قدرت» است. یعنی استعفای آقای روحانی. دقیقا همان فرمولی که در عراق و لبنان پیاده شد!
۴- در یکی از قسمتهای سریال تلویزیونی میرزا کوچک خان، و در جریان گفتوگوهای میرزا با فرمانده انگلیسیها، آن فرمانده وقتی مقاومت و سرسختی میرزا را میبیند، او را تهدید به ترور و مرگ میکند. سپس این طور ادامه میدهد که «اگر بخواهیم شما را از مسیر برداریم، توسط یکی از همین آدمهای اطراف خودت اقدام میکنیم. نه یک سرباز انگلیسی!». تا مزدور غربگرایی وجود نداشته باشد، فتنه به سادگی رخ نمیدهد. در ونزوئلا اگر «گوایدویی» وجود نداشته باشد، کودتا علیه «مادورو» اصلا فرصت بروز پیدا نمیکند. غربگرایان اگر در هنگکنگ نباشند، آمریکا دستش برای تحت فشار گذاشتن چین از این ناحیه خالی میماند. آیا در ایران غربگرا نداریم؟ آیا نتانیاهو درباره برخی از همین اصلاحطلبان نگفت، آنها سرمایههای اسرائیل هستند؟!
آنها به برخی از این اصلاحطلبان تندرو امید بستهاند... حالا با توجه به آنچه گفتیم و آنچه در کشور و منطقه در جریان است، کمی به درخواستهای این جریان سیاسی فکر کنید. دولت را به این وضع، اقتصاد و معیشت مردم را هم به آن وضع کشاندهاند. اقتصاد را به مسئله اول کشور تبدیل و به همین بهانه، خواستار استعفای روحانیاند! چه تفاوتی بین عملکرد و مواضع این غربگرایان با آن اراذل اجارهای در عراق وجود دارد؟ آیا اگر بگوییم، با استعفای آقای روحانی به دنبال ایجاد خلأ قدرتند، دچار توهم شدهایم؟ خوشبینانهترین پاسخ به چرایی طرح چنین درخواستی این است که بگوییم، «نمیفهمند و درک درستی از شرایط موجود در کشور و منطقه ندارند». البته ممکن است اهداف دیگری هم داشته باشند. آنها به «غوغازیستی» عادت دارند، به ویژه وقتی افتضاحی بالا آورده و باید پاسخگو باشند. با طرح چنین مسائلی غوغا میسازند تا از پاسخگویی فرار کنند.
۵- مخالفت با استعفای آقای روحانی، به معنای تایید کارنامه ایشان نیست. همانطور که موافقت آن جریان سیاسی با استعفا، لزوما به معنای مخالفتشان با آقای روحانی نیست. عملکرد آنها عملکرد آقای روحانی است. آنها اتفاقا هر جایی- تاکید میشود - هر جایی که دولت از خط قرمزی به قیمت لِه شدن منافع و غرور ملی عبور کرده، تشویقش کردهاند و اگر موضع خوبی در حمایت از آرمانهای انقلاب برداشته، علیه آن موضع گرفتهاند. دولت دوم آقای روحانی مگر با «تَکرار» آنها تکرار نشد؟ فصل پاسخگویی رسیده، این همه وعده بر زمین مانده، تحریمهایی که گفته بودند «فرو ریخت» بیشتر شده، بوی بد مدیریتشان شهر را فرا گرفته لذا، باید حرف از استیضاح بزنند تا اولا بگویند «ما با دولت نیستیم»، ثانیا «از مسئولیت شانه خالی کنند».
این تحلیل البته خوشبینانه بود. بدبینانه اگر تحلیل کنیم، آنها دقیقا نقش گوایدو در ونزوئلا، یا آن اراذل اجارهای در عراق را بازی میکنند و هدفشان از استعفای روحانی، اضافه کردن یک مشکل سیاسی به مشکل اقتصادی، ایجاد خلأ قدرت و تکمیل پازل دشمن برای عراقسازی ایران است. «قطعا» به انتخابات پیش رو هم نظری دارند. انتخاباتی که شکست در آن را «قطعی» دیدهاند و به دنبال زدن زیر میزند. به چالش کشیدن انتخابات پیش رو هم کم از استعفا ندارد. به تاخیر افتادن مثلا سهماهه انتخابات پارلمانی یعنی ادامه سه ماهه مدیریت فَشَلِ آنها و ادامه مدیریت برخی از این اصلاحطلبان، همانقدر خسارتبار است که، استعفای آقای روحانی!