حلقه وصل: امام علی بن الحسین علیهالسلام، معروف به زین العابدین و سجاد و مکنی به ابوالحسن و ابومحمد، در پنجم شعبان سال ۳۸ قمری دیده به جهان گشود. امام سجاد علیهالسلام پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین علیهالسلام در محرم سال ۶۱ قمری، در ۲۳ سالگی به مقام امامت نایل آمد و در سختترین و دشوارترین تاریخ امت اسلام، رهبری شیعیان و محبان اهل بیت علیهمالسلام را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نیاکان پاکنژاد خویش را استمرار بخشید.
آن حضرت، در واقعه کربلا حضور داشت و از آغاز مبارزه امام حسین علیهالسلام بر ضد یزید بن معاویه، در کنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و سرزمین کربلا، وی را همراهی میفرمود. ولیکن در روز عاشورا که تمامی یاران امام حسین علیهالسلام به اذن آن حضرت و پس از آن، خود امام حسین علیهالسلام وارد میدان کارزار شده و با دشمنان به نبرد جانانه پرداختند و سرانجام مظلومانه به شهادت رسیدند، امام زین العابدین علیهالسلام بر اثر بیماری و تب شدید از جنگ با دشمنان بازماند و به اراده الهی از آن واقعه خونین، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روی زمین و امام امت و جانشین پدرش ابا عبدالله الحسین علیهالسلام، سکان کشتی طوفانزده امت را هدایت و رهبری فرماید.
آن حضرت، پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش در کربلا، به همراه بازماندگان قافله حسینی به اسارت دشمن درآمد و در حالی که از بیماری توانفرسا، رنج میبرد، در غل و زنجیر دشمنان قرار گرفت و سختی اسارت اهل بیت علیهمالسلام از کربلا به کوفه و از کوفه به شام را با صبر و بردباری تحمل کرد و تسلی و تسکینی برای سایر اسیران در بند بود و با خطبههای روان و روشنگر خود، دشمنان و جنایتکاران را رسوا و حقانیت امام حسین علیهالسلام را به گوش مسلمانان عالم رسانید و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و تحول عظیمی در جامعه مسلمانان بوجود آورد و دشمنان اهل بیت علیهمالسلام را به عقب نشینی از مواضع و دیدگاههای شیطانی خود واداشت. امام زین العابدین علیهالسلام پس از بازگشت به مدینه، به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویدادهای بزرگی روبرو شد، ولی به حول و قوه الهی از همه آنها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد.
از امام زین العابدین علیهالسلام آثار ارزشمندی از قبیل مواعظ، احادیث، اشعار و ادعیه به صورت پراکنده به جای ماند و مورد استفاده محققان و متقیان قرار میگیرد. ۲ اثر مدون از ایشان به جا مانده است که در میان آثار اسلامی، درخشندگی و جاودانگی ویژهای دارند. آن دو عبارتند از: صحیفه سجادیه(مشتمل بر ۸۳ دعا و مناجات) و رسالة الحقوق(تبیینکننده حقوق آحاد ملت و افراد بشری در جامعه اسلامی).
به هر ترتیب، این امام همام پس از ۵۷ سال زندگی در محرم سال ۹۵ قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسنمجتبی علیهالسلام به خاک سپرده شد. درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین علیهالسلام، گرچه تمامی مورخان و سیرهنگاران اتفاق دارند که این واقعه عظیم در ماه محرم واقع شد، ولی در تعیین روز و سال وقوع آن اتفاق نظر و دیدگاه واحدی وجود ندارد. برخی از آنان، روز ۱۲ محرم، برخی ۱۸ محرم و برخی دیگر ۲۵ محرم را روز شهادتش میدانند.
* اینفوگرافی | خطبه امام سجاد(ع) در شام
* صلوات خاصه امام سجاد(ع)
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ
پروردگارا درود فرست بر حضرت على بن الحسين سيد و بزرگ اهل عبادت
الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ
آنكس كه تو او را براى خود خالص گردانيدى و از نسل پاكش پيشوايان هدايت را كه آنها خلق را به حق هدايت كنند و به حق باز رجوع كنند قرار دادى
اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَيْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِياً مَهْدِيّاً
و او را براى خويش اختيار فرمودى و او را از هر رجس و ناپاكى پاك و مطهر ساختى و او را برگزيدى و هادى خلق بسوى خدا و هدايت يافته به حق قرار دادى
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ
پروردگارا پس درودى و رحمتى بر او فرست كه بهترين درودهايى باشد كه بر ذريه پيغمبرانت فرستادى
حَتَّى يَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
تا به آن درود در دنيا و آخرت ديده اش روشن فرمايى كه تو اى خداى مقتدر كامل و به حقايق امور آگاهى.
* چهل حدیث از امام سجاد(ع)
* شعر شهادت امام سجاد(ع)
در جسم جهان فیض بهارانم من
عالم چون زمین تشنه، بارانم من
در زهد دلیل پارسایان جهان
در عشق امام جان نثارانم من
فرزند حسین و زینت عبّادم
شایسته ترین سجده گذارانم من
با این همه منزلت ز سوز دل و جان
روشنگر بزم سوگوارانم من
چون لاله همیشه از جگر میسوزم
چون شمع همیشه اشکبارانم من
--
من نور دل پیمبر و زهرایم
روشنگر بزم عترت طاهایم
افروخته تر ز شمع افروخته ام
دل سوخته تر ز لاله صحرایم
با ذکر دعا و خطبه و اشک و پیام
من حافظ انقلاب عاشورایم
بیمار فتاده در دل آتش و خون
لب تشنه، خسته بر لب دریایم
آن طرفه شهید زنده ام من که به عمر
از تیغ جفا بریده اند اعضایم
--
آنم که به هر گام خطرها دیدم
در هر نفس از ستم شررها دیدم
با آن که ز کربلا، دلم خونین بود
در شام همى خون جگرها دیدم
با آن كه به خاك و خون بدیدم تنها
بر عرشه نیزه نیز، سرها دیدم
در باغ به خون نشسته کرببلا
افتاده، قلم قلم شجرها دیدم
یک سو، تن صد چاک پدرهاى شهید
یک سو، تن پامال پسرها دیدم
--
من دیده ام آنچه را که دیدن سخت است
دیدن نه همین بلکه شنیدن سخت است
از ورطه طوفان زده ی آتش و خون
بر ساحل آرزو رسیدن سخت است
هفتاد و دو تن ز بهترین یاران را
دیدن به زمین و دل بریدن سخت است
بار غل و زنجیر چهل منزل راه
با پیکر تب دار کشیدن سخت است
جانبخش بود صداى قرآن اما
از رأس پدر به نى شنیدن سخت است
آن کس که امامتش به خون شد آغاز
وآن کس که خلیل کربلا بود منم ...
دردا که چه آورد قضا بر سر من
ای کاش نمیزاد مرا مادر من
سیدرضا موید
من آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من
مرغ بهشت وحی ام و از جور روزگار
ویرانه های شام شده آشیان من
هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده بود سایبان من
زنهای شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من
زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من
گردید نقش خاک زسنگ یهودیان
از نوک نی سر پدر مهربان من
شام بلا و طشت طلا وسر حسین
گردید قاتل پدرم میزبان من
من اشک ریختم زبصر او شراب ریخت
با آنکه بود آیه کوثر به شأن من
من ناله می زدم زدل او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم او سوخت جان من
«میثم» خدا جزات دهد در عزای ما
کز نظم تو عیان شده سوز نهان من
غلامرضا سازگار
كوچه های مدینه و بوی زخمهای تنی كه می آید
چشم های سپید یعقوب و بوی پیراهنی كه می آید
مرد سجاده ای كه درك نكرد هیچ كس آیه ی مقامش را
در هیاهوی شهر كوفه نداد هیچ كس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شود دیدن شیرخواره ای كافی ست
تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشواره ای كافی ست
وقت افطار كردنش هر شب تا كه چشمش به آب می افتاد
تشنگی ضریح لب هایش یاد طفل رباب می افتاد
من نمی دانم این كه خاكستر چه به روز سر امام آورد
زیر زنجیر پیكر زردش معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست كوفه راحت شد سنگ طفلان شام را چه كند؟
گیرم از دست كوچه سنگ نخورد مردم پشت بام را چه كند؟
تا كه این مرد قافله زندهست حرفی از طفل كاروان نزنید
پیش این مرد گریه، جانِ حسین حرفی از چوب خیزران نزنید
علیاکبر لطیفیان
در چهل سالِ گذشته اشک من رگبار بود
ابرِ بارانزای چشمم روز و شب پربار بود
از گلویم آب خوش پایین نرفته هیچ وقت
کامم از خشکیِ داغِ تشنگی سرشار بود
زندگی کردم تمام خاطرات خویش را
پیش چشمم روضهها هر روز ، در تکرار بود
آه از آن لحظه که دیدم جسم بابا را به خاک
پیکری که روی آن انگار ، یک نیزار بود
از همان ساعت که روی نیزهها خورشید رفت
دائما پیش نگاهم رقص نیزهدار بود
من نماز اشک میخواندم به محراب بلا
روبرویم روی نیزه قبله ای سیّار بود
وای ، از شام و تمام چشمهای هیز آن
دستهایم بسته بود و عمه در بازار بود
روضههای شام ، از کرب و بلا هم بدتر است
مُردم از این داغ ، که ناموس ، در انظار بود
وای ، از طشت طلا و قاریِ بزمِ شراب
آیه خواند و در جوابش خیزران در کار بود
وای ، از چشمِ خریدار و نگاه هرزه اش
کار او اصرار و کار عمهام انکار بود
کاش پایم وا نمیشد روی این دنیای پست
روزگار از بسکه با من سخت و بدرفتار بود
منشاء این هتک حرمتها همان روزی ست که
دید، حیدر همسرش بین در و دیوار بود
رضا قاسمی
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم
من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم
کسی نمانده برایم غریب میمیرم
کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم
کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد
کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد
قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم
نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم
چگونه با که بگویم غروب غمگین است
غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است
من اشکِ بی کسیِ خیمهگاه را دیدم
میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم
که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست
به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست
حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند
تمام نیزه بهدوشان پِیِسرش بودند
به یک طرف به جگر شعله خواهرش میزد
به یک طرف به سر و سینه مادرش میزد
چگونه با که بگویم غروب را دیدم
به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم
صدای هلهلهها تا به گوش ما آمد
صدای حرمله از پشت خیمهها آمد
به پشتِ خیمه نوکِ نیزهای زمین میخورد
کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی میبُرد
حرامیان نه فقط گاهواره میبُردند
لباس را زِ تَنی پاره پاره میبُردند
به رویِ دوش همه تازیانه میآمد
زِ گوشهای همه گوشواره میبُردند
درونِ خیمه زمینگیر بودم اما سوخت
تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت
زِ داغ تاول آتش صدای ما میسوخت
میان شعله سر و دست و پایِ ما میسوخت
چگونه با که بگویم حکایتِ سر را
حکایت عطش و خیزران و پیکر را
زمانِ غارت ما بود و خندهی دشمن
که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را
نمیرود زِ خیالم دَمی که میدیدم
به سمت نیزهی بابا نگاهِ دختر را
دوید کودکی و یک نفر به دنبالش
گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را
حسن لطفی
مداحی شهادت امام سجاد(ع)(میثم مطیعی)
مداحی شهادت امام سجاد(ع)(محمود کریمی)
مداحی شهادت امام سجاد(ع)(محمود کریمی)
روضه شهادت امام سجاد(ع)(شیخ حسین انصاریان)
وصیت امام حسین(ع)به امام سجاد(ع)