وقتی از او میپرسیدیم که میخواهد چه کار کند، جواب میداد: «من شهید میشوم، من باید شهید شوم.»
گاهی خودش فراموش میکرد که ممکن است ماموران رژیم در بین همین مردم باشند. همان طور که سرش پایین بود، اعلامیهها را به دست این و آن میداد و رد میشد. به سمت گاراژ میرفتیم که «جواد» اعلامیهها را به دست دو مامور پلیس داد.