دستۀ دختران، یک فیلم فمینیستی و جعلی از تاریخ معاصر است که سعی دارد نقش زنان در جنگ تحمیلی را با خفیف و ذلیل کردن مردان تقویت کند. قصه فیلم، واقعیت ندارد و به طرز عجیبی آگراندیسمان شده است.
ملاقات خصوصی را برخی ممکن است یک فیلم سفارشی تلقی کنند. اگر هم اینطور بوده باشد، خوشبختانه سازندگان به خوبی از عهده برآمدهاند. همانطور که مهدویان در فیلمهای اولیهاش از عهده برآمد.
فیلم مصلحت، اولین فیلم جدی در نقد قوه قضائیه است. چهرۀ فرهاد قائمیان شبیه به آیت الله محمدی گیلانی گریم شده است؛ کسی که در ابتدای انقلاب، علیه دو پسر خودش حکم کرد و آنها را به مجازات سپرد.
همکاری محسن قرایی و محمد داودی بعد از فیلم افتضاح قصر شیرین (۱۳۹۷) که سیمرغ فیلمنامه را برای آنها به ارمغان آورد، این بار محصولی بهتر به ثمر رسانده است.
شهاب حسینی در کنفرانس مطبوعاتی، از تحریم کنندگان جشنواره گله کرد و گفت که ما بیش از همه وقت به همدلی نیاز داریم. خطا را نباید با خطاهای دیگر پاسخ داد.
کارگردان، عمداً فیلم را به زبان ترکی ساخته تا عقاید فمینیستی خودش را در آن خطۀ مردسالار ترویج کند. وگرنه اقتضای قصه به جغرافیای آذربایجان ربطی ندارد.
ظاهراً این دو برادر افغان، سعی دارند راه مهاجرتشان به اروپا را هموار کنند. و لذا با این فیلم به ایران و اسلام توهین میکنند.
فیلم درخت گردو، یک مرثیه تلخ اما دلچسب دربارۀ مردم مظلوم کرد است. اشکهایی که به هنگام تماشای فیلم ناخودآگاه بر صورت مخاطب جاری میشود، به آسانی به دست نیامده و باید قدر آن را دانست.
در روز سوم دو فیلم حماسی توانستند جشنواره را سر حال بیاورند؛ «روز صفر» در خصوص دستگیری عبدالمالک ریگی و «آبادان یازده ۶۰» دربارۀ نقش رادیو نفت آبادان در نجات شهر از دست بعثیها.
در دومین روز جشنواره، باز هم فیلمی در موضوع همجنسگرایی نمایش یافت که برخلاف عامهپسند در روز اول، در حاشیه و زیرمتن نبود. بلکه به متن اصلی تبدیل شده بود
نقد نوشتن بر فیلمهایی که غرضمندی و عداوت با حق، در آنها واضح است، مانند آب در هاون کوبیدن است. نه آنها پند میگیرند و نه مسئولان نظارت و ارزشیابی و مدیران جشنواره.