در آنجا مرا «آقای دارابی» صدا میکردند، ولی گایسلِر میگفت «کاظی»، که نشانه صمیمیت بین ما بود. وقتی گذری از جلوی در سلول رد میشد، میپرسید «کاظی! کاظی! چطوری؟»
پنچشنبه هفده سپتامبر۱۹۹۲ ساعت بیستودو و پنجاه دقیقه، سه مرد پشت سر هم به طرف در ورودی رستوران میکونوس رفتند. نفر اول، امین بیرون رستوران، جلو در ایستاد تا مانع ورود هر مزاحمی شود.