کتاب «خون دلی که لعل شد» زندگینامه خودنوشت رهبر انقلاب به چاپ بیستم رسید.
امام، استادی جدی بود با لباسی مرتب و فوقالعاده تمیز، سر به زیر وارد جلسه درس میشد، به هیچیک از طلاب نگاه نمیکرد، درس خود را با جدیّت میداد، به پرسشها و بحثهای طلاب با دقت و توجه تمام پاسخ میگفت، و بدون آنکه توجهی به ایجاد ارتباط با طلاب داشته باشد، به همان شکل بیرون میرفت.
شگفتآور اینکه چنین تشبیه جالب و دقیقی، کاریک فرد نابینا است که نه جنگ را میتواند ببیند، و نه گرد و خاک آن را، و نه شمشیرهای آن را!
عراقیها در قالب هیئتهایی برای زیارت به شهر مشهد میآمدند. آنها در صحن حرم امام رضا(علیهالسلام) تجمع میکردند، شعرها و قصایدی میخواند. من ساعتهای طولانی میایستادم و دل به آنها میسپردم؛ با دقت فراوان به کلمات آنها گوش میدادم و به سخنانشان توجه میکردم.