خودم را به سرعت بالای سرش رساندم. او را از روی برانکارد بلند کردم و در آغوش گرفتم. کمی دقیق تر شدم. پسربچه ناله نمی کرد. فقط مدام می گفت: «خدا، خدا، خدا و...» یک نفر گفت: «روی مین رفته...»
آقای همدانی میگفت: «کاری رو انتخاب کن جاندار، درست و حسابی براش وقت بذار.» یارگیری را شروع کردم که قصه آن خیلی مفصل است. اصلا قیافه من از آنجا در «بنیاد حفظ آثار» از جوانی به پیری رسید.
مسئلهی دیگری که در جذابیت داستان مهم است، خودِ «روایت داستانی» است. یعنی آن عناصری که روایت داستانی را از روایتهای دیگر مثل روایت تاریخی جدا میکند، همانها عامل جذابیت داستان هستند.
آخرین مجموعه شعر فاضل نظری با عنوان «اکنون» در فاصله ۶ ماه پس از چاپ اول برای پانزدهمین بار تجدید چاپ شد.
سر شام، حسن با چهرهای درهم و صدایی گرفته رو به بچهها گفت: «ننگ بر کسی که زنده باشه و امامش جام زهر بنوشه.» سنگینی حرفاش هوای دل ما را هم عوض کرد.
رمان «برج سکوت» که حمیدرضا منایی آن را نوشته داستانی است درباره تاریکی و تباهی که به تازگی به چاپ دوم رفته است.