من میخواهم موتورش را درست کنم، آماده باشد، بعد که من میروم اگر اتفاقی برای من افتاد بچهام بدون وسیله نباشد. به ما میگفت من خواب دیدم، اما نمیشود برای شما تعریف کنم خوابم را.
دادمحمد به خودمان میگفت من برای بیبی زینب می روم، تو هم صبر کن؛ ما هم صبر می کردیم و چیزی نمیگفتیم... در دلم می گفتم بگذار برای خودشان هر چه میخواهند بگویند...
ختم قرآن برایش گرفتیم؛ سالگردش را هم گرفتیم. وقتی همان سنگ یادبودش را در گلزار شهدا گذاشتند، همانجا برایش فاتحه گرفتیم... ما تا زندهایم منتظرش هستیم؛ شاید پیدا شد...
کسانی می گفتند نمی گذارند بروید داخل بیمارستان. با این حال دو مینی بوس آدم بودیم که رفتیم، همه هم رفتیم داخل بیمارستان و پیکر صفرعلی را دیدیم.
گفت من رفتم پیش سیدی که استخاره می گرفتم، استخاره کردم، گفتم تو یک استخاره کن من شهید می شوم یا نمی شوم، او استخاره گرفت گفت حواست را جمع کن که شهید می شوی.
منزل رئیسعلی دلواری ۲۸ آذرماه میزبان شب خاطره «روایت حبیب» بود. برپایی این ویژهبرنامه پایانبخش حضور «کاروان هنری روایت حبیب» در استان بوشهر بود که با استقبال بینظیر مردمی همراه شد.
سال اول رفت کربلا و از کربلا که آمد گفت من می روم سوریه. فقط من سوریه می روم. گفتم نمی خواهد بروی! گفت من با امام حسین عهد کردم بروم خدمت حضرت رقیه و حضرت زینب.
با این شب بیداری، این یک سالی که ما رفتیم این درد پا پیدا شده. حالا نمیدانیم که این حساسیت است، نمیدانم که از بیخوابی است؟! اگر مسأله پای من نبود چندان اذیت نبودم.
به من تقریبا اواخر آذرماه بود که خبر دادند. تقریبا یک هفته ده روز گذشته بود. دیگر خواهرم از اینجا با سپاه تماس گرفته بود و داد و فریاد کرده بود که چرا شریف تماس نمیگیرد؟ کجا است؟
۷ پسر دارم، بزرگترینش که شهید شد، ۶ تای آن ها هم هستند. محمدشریف، یک دفعه رفت آنجام موجی شد و آمد اینجا و خودش را تداوی(درمان) کرد. بعد از موجی شدن، دوباره که رفت دیگر چشم به راه بودم که برگردد
چاپ نوزدهم کتاب «ابوعلی کجاست» خاطرات خودگفته شهید مدافع حرم مرتضی عطایی به قلم نوید نوروزی و توسط انتشارات «راه یار» منتشر و راهی بازار نشر شد.
تعدادی از بچههای فاطمیون که در ایران بودند و متاسفانه نیروی انتظامی رفتارهای نامناسبی با آنها انجام داده بودند، دلخور شده بودند و در آن زمان، رفتند سمت اروپا و بی بی سی از این موقعیت سوءاستفاده کرد.
خانوادهمان در یک فضای خیلی کوچکی زندگی می کردند، و پدرم تصمیم می گیرد که نماز و روزه استیجاری بگیرد برای اینکه بتواند یک سرپناهی را برای بچه هایش فراهم کند...
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR قابهایی از گفتوگوی صمیمانه رهبر انقلاب با فرزندان و خانوادههای شهدای مدافع حرم را در نماهنگ «بابای قهرمان من» منتشر میکند.
کی سید بود، یکی من بودم؛ البته سید را گرفتند. شنیدم که او را گرفتند و در تویوتای بزرگی انداختند و از یک کوه پرت کردند! او هم فوت کرد و شهید شد.
بیشتر از نظر روانی می گویم که فرزندان شهید ساپورت شوند. تازه بحث خانواده مدافعان حرم جداست، اینها بحث مهاجرتشان یک طرف است، خود مهاجرت می دانید برای آدم چقدر بار دارد؟
مراسم پنجمین سالگرد شهید مدافع حرم حسین محرابی همراه با نوای حاج احمدواعظی امروز 15 آذرماه در تالار شهر مشهدمقدس برگزار می شود.
نقالی مرشد محسن میرزاعلی از دلاوریهای سردار سلیمانی از برنامههای کاروان «روایت حبیب» بهشمار میرود که با استقبال عموم مواجه شده و اکنون در 10 استان کشور در حال برگزاری است.