دیدم فامیل های شوهرم که نزدیکتر بودند، هی دارند می آیند؛ خانوادگی همه شان به خانه ما آمدند. گفتم چرا اینها همه شان دریک شب، نه دعوتی نه چیزی به خانه ما آمدهاند؟!
الان روی کارت های شناساییمان تاریخ تولدمان را ۱/۱ زدهاند ولی خب همچین تاریخی درست نیست؛ چون افغانستان تاریخ تولد را یادداشت نمی کردند و کارت واکسن و اینها نداشتند.
شب جنازه ها روی کوه مانده بود. ما فردا صبحش رسیدیم آنجا؛ اینها دوازده تا ۲ ظهر شهید شده بودند؛ گروه دموکرات تا ۵، ۶ عصر روی سر جنازهها نشسته بودند و ناهار خورده بودند و استراحت کرده بودند که...
بخشی از مراسم تشییع باشکوه شهید مدافع حرم «حسن صیاد خدایی» را می بینید.
ما یک هفته و خرده ای بود که خانه مامان اینهایم بودیم. گفتم الان یک هفته و خردهای است اینجا هستم؛ خسته شدم؛ لباس مناسب نیاوردهایم؛ نمی دانستم اینقدر ماموریتت طول می کشد؛ خسته شدم؛ برگرد...
مراسم وداع با پیکر شهید صیاد خدایی که عصر دیروز در مقابل منزل مسکونی خود با شلیک ۵ گلوله ترور و به شهادت رسید، در معراج الشهدای تهران برگزار شد.
شمارهی سیصد و چهل و یکم هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «خیزش مقاومت، افول اشغالگران» منتشر شد.
در راه کابل و مزار، داشتند مردم را از ماشین پیاده می کردند. ایست و بازرسی نیروهای نظامی بود. بیچاره ها را نمی دانم کجا می بردند؛ در جنگل های دور نمی دانم می کشتند یا چه کار می کردند، من بودم و نرگس...
اشعار احمد بابایی به مناسبت سالگرد شهادت مدافعان حرم ایرانی در خان طومان حلب.
یه نفر اومد خونه ما تو چشم دخترم نگاه کرد و گفت خوش به حالتون؛ حسابهای بانکیتون پُره الان. دخترم بهش برخورد و ناراحت شد. من میگم جواب ابلهان خاموشیست.
دیگه تو محل پخش شده بود که تو اون مغازه یک پسر خوشگل و جوان هست. چشمهای عباس جوری بود که با رنگ لباس، رنگ چشمهاش تغییر میکرد. یه روز یه دختر جوانی رفته بود تا رنگ چشمهای عباس و چهرهش رو ببینه...
گفت پنج تا داعشی به نیت تو میکشم؛ پنج تا به نیت تو میکشم؛ به نیت بابام شهید میشم. گفتم پس من چی؟ گفت مامان! تو جایگاهت فرق داره؛ برای اینا ۵ تا میکشم برای شما بعد از این هر چی داعشی کشتم...
انتظار نکشیدیم، دیروز تماس گرفت، امروز خبر شهادتش آمد. دخترعمویش خبر را آورد. نگران بودم خدایا از کی سئوال کنم که این حرف درست است یا نه؟ نمی دانستم از کی سئوال کنم، این اگر زخمی شده به ما بگویند...
پیکرها را که آوردند، بعد یکی از پیکرها را مادر شهید آبیاری گرفت بغلش و به خاک سپرد و یکی را هم من بغل کردم و تحویل آقا دادم تا برایش دعا بخوانند. باز همانجا باهاشون صحبت کردم و بعد به خاک سپردیم.
فرمانده کل سپاه، گفت:برغم تمامی توطئه ها دشمنان ما امروز در تمامی صحنه ها شکست خورده و مستأصل هستند و برابر دشمنان دست برتر را داریم.
در جریان حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به حومه دمشقِ سوریه، مرتضی سعیدنژاد و احسان کربلاییپور به شهادت رسیدند که در ادامه مراسم وداع خانواده این دو شهید با پیکر فرزندشان را مشاهده می کنید.
اولین تصویر بعد از شهادت، از تمثال مبارک شهید مبارزه با اسرائیل، شهید مدافع حرم مرتضی سعیدنژاد را می بینید.
در جریان حمله روز گذشته جنگندههای رژیم صهیونیستی به حومه شهر دمشق دو تن از نیروهای ایرانی مدافع حرم به شهادت رسیدند.
من که نفهمیدم معصومه خانم فوت کردهاند. تا بیست روز در بیمارستان بودم. در حالت کما بودم. همان دختر کوچکم زهرا بغلم بستری بود و نمی شناختمش که این دخترم است! بعد دیگر یک شب دیدم یکسری از آقایان آمدند.
شهید رستمی از شهدای لشکر فاطمیون سال ۹۵ در حلب سوریه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند حالا بعد از گذشت ۵ سال از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.