فراخوان نوزدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس با شعار «حفظ هویت ملی با تولید آثار فاخر» منتشر شد.
چهره سال هنر انقلاب اسلامی در ویدئویی از کنار حرم حضرت زینب(س)، عموم هنرمندان را به شرکت در انتخابات دعوت کرد.
اوایل که ما به ایران آمده بودیم، چون خانواده شهدا کم بودند، رسیدگی بهتری داشتند اما در طول زمان که شهدای فاطمیون بیشتر شدند و اوضاع اقتصادی ایران هم با سختیهایی روبرو شد، رسیدگیها هم کمتر شد.
از او می پرسد: معذرت می خواهم، برای چه این وقت شب کنار خیابان ایستاده اید؟! خطرناک است...
اسدالله از لحظه ورود به محور دچار استرس و نگرانی عجیبی شده بود! می ترسید گردان احتیاط به منطقه اعزام شوند و او در محور بماند. از من خواست با حاج آقا صحبت کنم و اسدالله را مرخص کند تا...
چیشده مامان چرا لپش یخه؟ -خوبه دیگه برا بابا خوبه لپش خیلی یخه...
وقتی از جبهه برگشت دیپلم انسانیاش را در مجتمع رزمندگان گرفت. مدتی با دوستانش به پارک و کتابخانه می رفتند و برای کنکور درس می خواندند. رتبه کنکور اسدالله ۹۱۸ شد و...
مراسم تشییع پیکر پاک شهید مدافع حرم حاج حسن عبداللهازاده همزمان با سالروز شهادت امام صادق(ع) در شهرک شهید محلاتی تهران در حال برگزاری است.
شهید حسن عبداللهزاده روز پنجشنبه در سوریه به شهادت رسید؛ تصاویری از این شهید والامقام را قبل و بعد از شهادت را ببینید.
شهید حاج شعبان نصیری از شهداء مدافع حرم بود که پس از سن بازنشستگی همراه و همگام با شهید حاج قاسم سلیمانی در صحنه نبرد با تکفیری ها و نیروهای داعشی در سوریه و عراق حضور یافت.
چیزی تا طلوع آفتاب نمانده بود، چشمانم سنگینی میکرد و کمکم خوابم برد. نمیدانم چه شد که تعدادی کتاب از قفسه بالای کتابخانه با شدت بر روی میز عسلی افتاد و شیشهاش را خُرد کرد!
هر کاری از دستش بر میآمد برای شناسایی عوامل فتنهگر خیابان ها انجام میداد. گاهی نیاز به کمک داشت و از دوستانش درخواست کمک میکرد اما آنها جواب سربالا میدادند و میگفتند...
بعد از جلسه اول، بقیه صحبتهایمان در گلزار شهدای بهشت زهرا بود. سر مزار شهدا می نشستیم به صحبت. جلسه دوم چون قبل از سالگرد شهید خلیلی بود، در مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی قرار گذاشتیم.
این ظاهر دنیایی ارتباط ما بود. سهشنبه مصادف با عید غدیر بود و برای دوشنبه ساعت ۷ عصر قرار گذاشتند که به منزل ما بیایند. ما هم پذیرفتیم و آمدند.
آقانوید وصیت کرده بود که من را با لباس پاسداری دفن کنید، یکی از لباسهای پاسداری آقانوید را از خانه گرفتند و در معراج شهدا تنش کردند.
من تا آن جمله را گفتم، تلفن قطع شد. همیشه به این فکر میکنم که چرا باید تلفن دقیقا همان لحظه قطع بشود و نه چند دقیقه و ثانیه قبل و بعدش. این برایم خیلی عجیب است...!
من تا آن جمله را گفتم، تلفن قطع شد. همیشه به این فکر میکنم که چرا باید تلفن دقیقا همان لحظه قطع بشود و نه چند دقیقه و ثانیه قبل و بعدش. این برایم خیلی عجیب است.
گفت تصمیم نداری به پیادهروی اربعین بروی؟ گفتم: قرار بود با هم برویم اما حالا که نیامدهای من هم تصمیمی ندارم برای رفتن. من اگر بخواهم تنهایی بروم، برایم سخت است ضمن این که مرخصی و ویزا هم نگرفتهام.