سرویس تلنگر: بیبیسی در گزارشی با عنوان «سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق؛ ده فیلم سینمای جنگ» به قلم پرویز جاهد منتقد فیلم، به سینمای دفاع مقدس پرداخت و گفت: سینمای جنگ یا آنچه در ایران، بهعنوان سینمای دفاع مقدس شناخته میشود، یکی از مهمترین ژانرهای سینمای بعد از انقلاب ایران است. ژانری بسیار متنوع با فیلمهایی با گرایشها و رویکردهای مختلف.
از نگاه نویسنده بیبیسی، سینمای دفاع مقدس به سه دسته تقسیم میشود، دسته اول فیلمهایی که با نگاهی تجاری و تحت تاثیر سینمای حماسی جنگی و اکشن هالیوودی و تا حدودی برای جلب گیشه ساخته شدهاند (مثل عقابها، کانیمانگا و مرز) و دسته دوم فیلمهایی که ضمن داشتن جنبۀ حماسی و تهییجی، با رویکردی اعتقادی و شهادتطلبانه بهوسیلۀ فیلمسازان معتقد و مکتبی ساخته شده و در آنها، جنگ بهعنوان امری مقدس و عرصۀ رویارویی خیر و شر مطرح شده است (مثل پرواز در شب، دیدهبان و چشم شیشهای).
این رسانه معارض با تابو دانستن موضوع دفاع مقدس در ایران افزود: دستۀ سوم فیلمهایی که سازندگان آنها با رویکردی اجتماعی و انتقادی به جنگ نگریستهاند و به رغم تابو بودن موضوع جنگ در ایران، تنها به جنبههای اعتقادی و ایمانی آن توجه نکردند و تا حدی که مجاز بودند توانستند با دید واقع بینانهتری به جنگ نگاه کرده و فجایع، خسارتها و پیامدهای اجتماعی، روحی و روانی آن را هم به تصویر بکشند (مانند باشو غریبه کوچک، عروسی خوبان، آژانس شیشهای و قارچ سمی).
بیبیسی در ادامه با عنوان کردن فیلمهایی مانند لیلی با من است و اخراجیها، از فیلمسازانی که ژانر کمدی را با جنگ پیوند زده و به شوخی با جنگ پرداختهاند، نام برد و افزود: با پایان یافتن جنگ، به تدریج تولید فیلمهای جنگی محض که روایتهای رزمندگان جبهههای جنگ بود، کاهش یافت و ساختن ملودرامهای خانوادگی یا عاشقانه با پس زمینۀ جنگی که با نوعی حس نوستالژیک نسبت به جنگ آمیخته بود، باب شد.
رادیو فردا هم در گزارشی با عنوان «سینمای جنگ در ایران؛ مقبولترین ژانر بعد از انقلاب» به سینمای دفاع مقدس پرداخت و گفت: با وجود گذشت چندین دهه از جنگ جهانی، هنوز هم ساخت فیلمهایی با موضوع جنگ در کشورهایی که به نوعی با این مساله درگیر بودهاند، جریان و رونق دارد و هنوز هم در هالیوود فیلمهایی پرفروش مرتبط با جنگ جهانی دوم ساخته میشوند و در برخی کشورهای اروپایی هم که پایشان به جنگ باز شده بود، آثاری جلوی دوربین میروند که حتی هر چند سال یکبار اسکار بهترین فیلم خارجی را نیز دریافت میکنند.
این رسانه دولتی آمریکا در ادامه میگوید: در سينمای ايران هم يکی دو سال بعد از آغاز جنگ ايران و عراق بود که اين ژانر جای خود را در ميان ساير گونههای سينمايی باز کرد. نيمه دهه شصت تا نيمه دهه هفتاد، اوج توليد فيلمهای جنگی در ايران است.
رادیو فردا علت ساخت فیلم با موضوع دفاع مقدس را حمایت دولتی عنوان کرد و افزود: اینگونه آثار به استثنای آن دسته فیلمهای صرفا حادثهپرداز با رویکرد فقط تجاری، از حمايت همه جانبه دولت چه در زمان توليد و چه در زمان اکران برخوردار بودند. به همين علت در طول بيش از يک دهه، فيلمسازان متعددی با ساخت فيلم جنگی، کارشان را آغاز کردند، اما بعد از ورود به سينمای حرفهای، تغيير مسير داده و به سراغ شکل دیگری از فیلمسازی رفتند.
این رسانه معارض فیلمهای ساخته شده با موضوع دفاع مقدس در سالهای اخیر را غیرحرفهای دانست و افزود: ديگر تقريبا هيچکدام از کارگردانان صاحب سبک سينمای جنگ، تمايلی به ساخت فيلم در اين حوزه ندارند و ترجيح میدهند، فعاليت حرفهای خود را با موضوعات ديگری ادامه دهند. اينگونه است که فيلمهای جنگی توليد شده در سالهای اخير، فارغ از بحث کميت، به لحاظ کيفی نيز در سطح پايينتری در مقايسه با سالهای دورتر قرار میگيرند.
رادیو فردا با اشاره به اینکه تا چند سال ابتدايی جنگ، اکثر فيلمهای جنگی سينمای ايران آثاری حادثهای و اکشن بودند و در آنها خبری از نشانههای معنوی جبههها نبود گفت: اینگونه آثار در دهه شصت مخاطبان بسیاری را به سینماها کشاندند، اما با از مد افتادن توليد فيلمهای اکشن در نيمه دهه هفتاد، ديگر کارگردانان به سراغ ساخت فيلمهای حادثهپردازانه جنگی نرفتند. چند سالی از آغاز جنگ زمان برد تا مدل معنویتر جبههها با تصاويری حضور رزمندگان و بسيجيان وارد سينمای ایران شود.
رادیو فردا افزود: جدا از آثاری که مستقیم به جنگ و جبهه اشاره داشتند، فیلمهایی نیز در سینمای ایران ساخته شدهاند که به تاثیر جنگ بر روی آدمها و جامعه (اکثر پس از اتمام آن و در دوران معاصر) پرداختهاند و در سالهای پايانی جنگ و بعد از آن، برخی کارگردانان به سراغ آدمهای جنگ بعد از اتمام آن رفتند، این کارگردانان تقابل آنها را با اطرافيان و جامعهای که برای آن جنگيده بودند به تصوير کشيدند. ساخت اين نوع آثار هنوز هم در سينمای ايران البته به صورت موردی در هر سال، ادامه دارد.
این رسانه معارض ساخت فیلم اخراجیها را ابتذال در سینمای دفاعمقدس دانست و افزود: تا پيش از سال ۷۴ و ساخته شدن «ليلی با من است»، مقوله جنگ در ايران، حيطهای مقدس و کاملا جدی محسوب میشد؛ اما کمال تبريزی تابويی بزرگ را شکست و فيلمی طنز با موضوع جنگ و جبهه ساخت و باب شوخی با آدمهای رزمنده و فضای جبههها را با «لیلی با من است» باز کرد.
رسانه دولتی آمریکا در ادامه مدعی شد در دهههای گذشته مسئولان سينمايی علاقه بسياری داشتهاند تا بزرگان نسل پيش از انقلاب مانند بهرام بيضايی، داريوش مهرجويی، مسعود کيميايی و ناصر تقوايی وارد حيطه سينمای جنگ شوند و فيلم جنگی بسازند.
رادیو فردا افزود: بهرام بيضايی اولين کارگردانی از نسل قديم سينمای ايران بود که وارد حيطه جنگ شد و تاثيرات جنگ بر روی زندگی افراد را دستمايه ساخت فيلم خود قرار داد؛ باشو غریبه کوچک به دلیل نگاه ضدجنگ جاری در آن، پس از پایان جنگ در سال ۶۷ و دو سال پس از تولیدش، اکران شد. اما مسعود کيميايی با ساخت فيلم فرياد به صورت مستقيم به جنگ پرداخت. فرياد از ضعيفترين و فراموششدنیترین فيلمهای کارنامه مسعود کيميايی است که ماجرای يک انتقامگيری شخصی در دل جنگ را روايت میکرد.
این رسانه معارض در پایان گفت: در طی این سالها دیگر فیلمسازانی هم از جریانهای مختلف سینمایی مانند کیومرث پوراحمد و یا خسرو سینایی هم ساخت فیلم جنگی را تجربه کردهاند و البته به برخی مانند جعفر پناهی هم هیچگاه این اجازه داده نشده است.