به گزارش حلقه وصل: سید یاسر موسوی در ابتدای دهه پنجم عمر خود، بیش از ۲۰ سال در فعالیت های فرهنگی حضور داشته است. وی در مسجد ولایت قزوین فعالیت فرهنگی را شروع کرد و سپس با برگزاری جلسات و کارگاه های آموزشی، فعالیت هایش را ادامه داد. موسوی بعدها برای ادامه تحصیلات حوزوی به زنجان رفت و در آن جا نیز به فعالیت پرداخت. عزیمت او به قم نیز فصل جدیدی در اقدامات او بود، به طوری که موسوی پس از سکونت در قم در اواخر دهه۸۰، ارتباطش با زنجان را حفظ کرد و موفق شد کارهای پیشین خود را ادامه دهد. وی «پیدا کردن دوستان خوب» در جریان فعالیت های تربیتی و اردوهای راهیان نور را یکی از دستاوردهای این برهه از زندگی خود می داند.
موسوی از اوایل دهه ۹۰، با تشکیل گروهی، در دوره های آموزشی مختلف شرکت کرد و فعالیتی تربیتی را در سال ۸۸ در یادمان شهدای طلاییه کلید زد. وی اردوی راهیان نور در سال ۱۳۷۸ را نقطه عطف فعالیت های خود می داند، زمانی که به عنوان خادم الشهدا، در این اردو حضور داشته است. وی در این گفتگو علاوه بر اشاره به فعالیت های موسسه فرهنگی بنون، شیوه های جدیدی را که در آن برای انتقال مفاهیم و محتوا به کار گرفته می شود، تشریح کرده است. موسوی در موسسه بنون، اجرای برنامه های مرتبط با شهدا برای کودکان و نوجوانان را به صورت جدی دنبال کرده و طرح هایی همچون «سنگر آسمانی» را در یادمان های شهدا، به اجرا درآورده است. در «سنگر آسمانی»، کودکان و نوجوانان از طریق بازی با عملیات های دفاع مقدس آشنا می شدند. در جریان این بازی، آنان همچون یکی از رزمندگان دفاع مقدس، برای دشمن کمین می کردند و با پیروی از فرامین مربیان خود، به اجرای عملیات می پرداختند! حضور آنان در نقش های مختلف، مانند پرستار، امدادگر، نیروی پشتیبانی، رزمنده و... یکی از دلایلی بود که این طرح را با موفقیتی بسیار همراه کرد.
حلقه وصل: از اسم موسسه شروع کنیم: چرا نام موسسه «بنون» است؟!
سید یاسر موسوی: انتخاب این اسم اشاره دارد به مخاطب برنامه ها که «فرزندان» هستند. چشم اندازهایی هم که تعریف کرده بودیم ناظر به کودکان و نوجوانان بود، مثلا در مدارس، با هدف آموزش، اقداماتی انجام دادیم. در این زمینه مطالعات کتابخانه ای و میدانی هم صورت گرفت و همکاری هایی با چند موسسه که در این زمینه فعال بودند هم انجام شد، ولی در نهایت به دلیل آن که مشکلات مالی زیادی وجود داشت، به توفیق زیادی دست نیافتیم.
حلقه وصل: چه شد که به این حوزه وارد شدید؟ چه خلئی در این زمینه حس کردید؟
سید یاسر موسوی: مهم ترین خلأ، نبود الگوی فعالیتی بود. در دهه ۷۰، با کودکان و نوجوانان کار می کردیم، ولی برایمان سوال شد که همه کارهایی که می کنیم، در نهایت به چه نتیجه ختم می شود؟ دیدیم کار ما، فقط در حد آشنایی است و نماز و خداپرستی و دین، در جان آنان نمی نشیند.
سال ۸۴ در طلائیه، کودک من در طلائیه، در اوج معنویت، در حالی که راوی برای بزرگ ترها سخن می گفت و همه کیف می کردند، بی قراری می کرد و دائم می خواست برویم. سوال برایم پیش آمد که چرا این کودک نمی تواند از فضا استفاده کند. پاسخی که به آن رسیدم، این بود که الگو نداریم.
موسسه بنون از ابتدا برای خودش الگوسازی را هدف قرار داد، یعنی الگو را شکل دهد و ارائه کند تا هر کس متناسب با امکانات خود امکان پیاده سازی آن را داشته باشد.
حلقه وصل: شما در فعالیت های خود و شیوه هایی که به کار می گیرید، چه الگو و روشی دارید؟
سید یاسر موسوی: ما از ابتدا الگویی «تعاملی و خلاق» را در پیش گرفتیم. از اوایل دهه ۹۰، این الگو به کار گرفته و عمیق تر شد. از سال ۹۴ به واسطه پخته تر شدن اعضای گروه، هر کدام متناسب با محل تولد خود، در کشور پخش شدند و الگوها را به کار بستند. به تدریج در لامرد، آباده، داراب، شیراز، مشهد، گناباد، تبریز، زنجان، خدابنده، قم، تهران، سمنان، مهدی شهر و چندین شهر دیگر، الگوهایی شکل گرفت و موسساتی مردمی به وجود آمد. هر کدام از این موسسات به تدریج توانستند فعالیت های خود را گسترش دهند و برخی به موسساتی قوی و صاحب سبک در اقدامات مرتبط با این حوزه تبدیل شدند.
با وجود آن که نام بسیاری از موسسات در شهرستان های مختلف «بنون» نیست، ولی الگوی مورد استفاده، همان اندیشه و الگویی است که در موسسه بنون به کار گرفته شد و گسترش پیدا کرد. اصلا قرار هم نیست «بنون» گسترش پیدا کند، بلکه باید جبهه اسلام قوی شود. برخی دوستان در کشورهای دیگر، از جمله عراق و سوریه، این الگو را دنبال کرده اند و به موفقیت های خوبی دست یافته اند.
حلقه وصل: ایجاد یک الگو، همان چشم اندازی است که در زمان تاسیس موسسه بنون هم به آن اشاره شده است...
سید یاسر موسوی: بله! ما از ابتدا قرار بود الگوسازی کنیم؛ در مسیر فعالیت های تربیتی. در این مسیر ۱۲ کتاب در قالب ۱۴ جلد هم تولید شد، ولی چون اطلاع خوبی از مسائل مربوط به بازار نداشتیم، در بعد اقتصادی با موفقیت خوبی مواجه نشدیم. با این وجود این کتاب ها الگوهای خوبی را معرفی کرده و تحت نظر اساتید بزرگواری تنظیم شده است. رئیس علی دلواری، شهدای هسته ای و شهدای دفاع مقدس، شخصیت هایی بودند که در قالب این کتاب ها معرفی شدند. در واقع ورود ما در حوزه کتاب هم در راستای الگوسازی بود.
به همین منظور یک پایگاه اینترنتی هم تاسیس شد، ولی به دلیل حمله هکرها، با اختلال مواجه و از دسترس خارج شد.
حلقه وصل: ضابطه و هدفی که در انتخاب موضوعات و شخصیت ها به کار می گرفتید چه بود؟
سید یاسر موسوی: مثلا می گفتیم کودکان زیر ۹ سال مخاطب کتاب ها باشند و بتوانیم در جایی که به یادمان ها می پرداختیم، قدمی برای آشنایی آنان با یادمان ها و شهدای دفاع مقدس برداریم.
مبانی و اصول طراحی فعالیت ها، بر این اساس بود که اختیار و انتخاب کودک را وارد کنیم. یکی از بهترین بسترها برای به کارگیری اختیار و انتخاب، تاریخ بود. تاریخ را هم باید کامل بشناسیم، هم شخصیت های منفی و هم شخصیت های مثبت.
کودکان ما امروز در ۹ یا ۱۰ سالگی به واسطه هیجاناتی که با دیدن شخصیت بت من تجربه کرده، خود را بت من معرفی می کند. چه ایرادی دارد که کودک در این سنین اسطوره هایی مثل همت و باکری را بشناسد و خودش را همچون آن ها معرفی کند؟ ما در عالم بازی و هیجان، در حالی که احساسات کودک برانگیخته شده و نقش آفرینی می کند، قهرمانان خود را معرفی نکرده ایم، برای همین است که آن ها به راهی دیگر می روند.
حلقه وصل: برای تقویت نسل جوان و انتقال کارها به جوان ترها هم برنامه دارید؟
سید یاسر موسوی: در سال ۱۳۹۸، پیش از همه گیری کرونا، تصمیم گرفته شد که نسل موسسه بنون عوض شود. به این معنی که افراد دارای سابقه های بیش از ۱۰ ساله، جای خود را به نیروهای جوان تر بدهند. تصمیم بر این شد که در یادمان ها، مثل یادمان شهدای شلمچه، محدوده سنی خادمان کاهش پیدا کند و حتی به ۱۴ تا ۱۸ سال برسد و قدیمی ترها، برای مشورت در کنارشان حضور داشته باشند تا تجربه های خود را به جوان ترها منتقل کنند. این تصمیم به دلیل همه گیری کرونا با اشکال مواجه شد، ولی در انتهای سال ۱۴۰۰، با برگزاری باشکوه تر اردوهای راهیان نور، این الگو به شکلی قوی تر دنبال شد.
قصد ما این است که قدیمی ترها در سطح استان خوزستان حضور پیدا کنند و در شهرهایی مثل اهواز یا خرمشهر به ارائه خدمات فرهنگی و تربیتی مشغول شوند.
حلقه وصل: از نظر اعضا و مخاطبان با چه تعداد افراد در ارتباط بوده اید؟
سید یاسر موسوی: در قریب ۱۲ سالی که فعالیت داشته ایم، با دو گونه مخاطب ارتباط داشته ایم: اول کسانی که در مناسبت های مختلف، مثل اربعین، هفته دفاع مقدس یا از این دست، حضور می یافتند و به خادمی مشغول می شدند. شمار این مخاطبان شاید از ۵۰۰ نفر هم فراتر رفته باشد، ولی بیشتر این افراد، به واسطه عشق خود به شهدا، اباعبدالله یا امام زمان در برهه ای خاص در برنامه ها حضور پیدا می کردند و پس از آن، به فعالیت در کارهای دیگر مشغول می شدند. این افراد هم یا مستعد و متخصص بودند، یا تخصص خاصی نداشتند. بر این اساس تقسیم کاری صورت می گرفت و متناسب با تخصص ها، هر کس کاری می کرد.
در کنار این ها، اعضای اصلی فعالیت ها را حدود ۲۰ نفر دانست که هر کدام امروز، به کاری مشغولند. با این حال این هسته مرکزی انسجام خود را حفظ کرده و به صورت گاه به گاه جلساتی برای تجدید دیدار و تشریک مساعی برگزار می کند.
حلقه وصل: نیروهای ثابت مجموعه چطور؟
در مجموعه فقط یک نفر که امور خدماتی را انجام می داد ثابت بود، سایر دوستان، عمدتا طلبه هایی بودند که به صورت پاره وقت، چند ساعتی را در هفته به کار در مجموعه اختصاص می دادند و فعالیت ها را به صورت جهادی پیش می بردند.
حلقه وصل: مدیریت موسسه چگونه انجام می شد؟ خودتان از ابتدا مدیر بودید؟
سید یاسر موسوی: سعی کردیم از اول، کارها به صورت جمعی انجام شود. مدیریت جمعی کارِ سختی هم هست، زیرا باید از همه نظر بخواهیم و همه دیدگاه ها را در تصمیمات لحاظ کنیم. در نهایت هم باید یکی بالاخره زیرِ بار برود و مسئولیت را قبول کند... هر سال یکی دو نفر از بزرگواران به عنوان معاون، در مجموعه حضور پیدا کردند و موفق شدند پس از جدایی از آن، عَلَمی را در گوشه ای از کشور برافرازند.
حلقه وصل: ارتباط افرادی که در یادمان ها همراه تان بودند، مستمر بود؟
سید یاسر موسوی: گاهی ممکن بود برخی افراد با ما همراهی چند ساله نداشته باشند، شاید به این دلیل که آن چه با آن مواجه شده بودند، با توقع شان همخوانی نداشت؛ شاید هم جای بهتری برای خدمت پیدا کرده بودند. با این حال افراد زیادی سال های مختلف با مجموعه همراه می شدند. برخی از این افراد در بازخوردهای خود، عنوان می کردند که این حضور، آن ها را رشد می دهد. گاهی نیز برخی عنوان می کردند این جا، جایی است که از گذشته دغدغه اش را داشته است. چه بسا کسانی هم بودند که احساس وابستگی داشتند و حتی اگر کمکی در بخش پشتیبانی هم برایشان پیش می آمد، دریغ نمی کردند.
حلقه وصل: عامل جذب این جمع چه بود؟
سید یاسر موسوی: یکی از چیزهایی که موجب می شد افراد به این کارها جذب شوند، خودِ فضای راهیان نور بود. در این فضا، هدف نهفته است. خادمی راهیان نور، قبل از هر چیز، حس مفید بودن را القا می کند. در همین راهیان نور کسی بود که پیش از آمدن، چهار بار خودکشی کرده بود و اصلا آمده بود تا از خانه فرار کند. او در این فضا قرار گرفت و امروز مادر دو فرزند است.
حلقه وصل: برای کادرسازی چه کردید؟
سید یاسر موسوی: کادرسازی یک موضوع بسیار مهم است که اگر نباشد، کار ابتر می ماند. تلاش ما این بود افرادی در جمع حضور پیدا کنند که در آینده بتوانند در جاهای دیگر، فعالیت ها را ادامه دهند.
حلقه وصل: به فعالیت های موسسه در فضای مجازی اشاره کوتاهی کردید. با توجه به این که امروز فضای مجازی یکی از مهم ترین موضوعات فرهنگی است، موسسه برای حضور در این فضا چه برنامه ای ریخته است؟
سید یاسر موسوی: عقیده مجموعه به لذت بخش کردن فضای حقیقی بوده است، با این هدف که بیشتر به فضای حقیقی دل ببندند و کمتر به فضای مجازی سوق پیدا کنند. اگر هم قرار باشد حضور در فضای مجازی رخ دهد، با هدف جلوگیری از درگیر شدن مخاطب با آفت ها و آسیب های آن باید باشد. به قول یکی از اساتید، کار در فضای مجازی باید در نهایت مخاطب را به فضای حقیقی بکشاند. فضای حقیقی ماهیتا آفت های کمتری دارد و امن تر از فضای مجازی است، اثر کار در آن هم عمیق تر است.
ما به فضای مجازی ورود مناسبی نداشتیم که بیشتر به خاطر فقدان زیرساخت ها بود. به دلیل همین مشکل سعی کردیم با موسساتی که در این حوزه فعال هستند ارتباط بگیریم، ولی باز هم تلاش های ما ناموفق بود.
حلقه وصل: یکی از طرح های شما «سنگر آسمانی» بود. در این طرح چه می کردید و از کجا ایده اجرای آن مطرح شد؟
سید یاشر موسوی: سال های اولی که فعالیت های مربوط به حوزه کودک در شهرها یا مکان هایی همچون مسجد مقدس جمکران اجرا می شد، کارها وجهه تبلیغی داشت. به این معنا که سعی می کردیم کودکان را با معارف دینی آشنا کنیم. پس از مدتی متوجه شدیم این آشناسازی باید با شیوه های غیر مستقیم صورت گیرد. در این مسیر اساتید بزرگی ما را راهنمایی کردند تا کاری کنیم که کودک خودش در موقعیت قرار بگیرد و دست به استنتاج بزند؛ همان طور که حضرت آقا هم فرموده اند که کودک را به «فلسفیدن» سوق دهید. از این رو شیوه بازی را در پیش گرفتیم، با این ملاحظه که این بازی ها باید با مشارکت کودکان صورت گیرد، یعنی فقط یک بازی صرف نباشد، بلکه اتفاقاتی در قالب بازی رخ دهد که رقم زننده آن، خودِ کودک باشد.
بیانات امیرالمومنین به امام حسن یا مرور آیات نورانی قرآن، به ما نشان داد که در یک بازخوانی تاریخی می توانیم سوژه هایی را انتخاب کنیم و صحنه هایی را رقم بزنیم که کودک ضمن حضور در صحنه و آشنایی با رویدادها، احساس هایی نظیر ریشه دار بودن، پیشینه داشتن و مفید بودن را تجربه کند. بازی ها به صورت قصه گونه طراحی شد تا کودک با آن ارتباط بهتری برقرار کند. با چنین بازی هایی، شخصیت کودک با واکنش هایی که صورت می دهد شکل می گیرد.
برای مثال در بازی مربوط به «تاریخ انقلاب اسلامی» کودک وارد بازی می شد و در میدانی قرار می گرفت که بر اساس یک تصویر تاریخی چیدمان آن انجام شده بود. در همان جا یک مربی که ظاهرش متناسب با آن میدان و مردم حاضر در آن بود، با کودک ارتباط برقرار می کرد و به راهنمایی او می پرداخت. در همین حین یک نفر با لباس آجودان های قدیم یک بانوی چادری را دنبال می کرد تا چادر از سر او بکشد. ولی گاری چی و بقیه مردم، کاری می کردند که آجودان ها به مقصود خود نرسند. در همین اثنا بچه ها هم تحریک می شدند به کمک آن بانو بروند و بدین ترتیب در آن حادثه تاریخی نقش آفرینی کنند. با این نقش آفرینی است که کودک مفهوم غیرت را متوجه می شود و می فهمد که روزگاری در این کشور حکومتی ظالم، حتی چادر و حجاب را روی سر زنان تحمل نمی کرد. علاوه بر این کودک با خود می اندیشد و به ارزشمند بودن خود به خاطر جلوگیری از یک اتفاق ناخوشایند، پی می برد.
کودکان ما امروز در ۹ یا ۱۰ سالگی به واسطه هیجاناتی که با دیدن شخصیت بت من تجربه کرده، خود را بت من معرفی می کند. چه ایرادی دارد که کودک در این سنین اسطوره هایی مثل همت و باکری را بشناسد و خودش را همچون آن ها معرفی کند؟ ما در عالم بازی و هیجان، در حالی که احساسات کودک برانگیخته شده و نقش آفرینی می کند، قهرمانان خود را معرفی نکرده ایم، برای همین است که آن ها به راهی دیگر می روند.
فرموده اند «العلم فی الصَّغر کالنقشِ فی الحجر». اگر ما در کودکی مفاهیم دفاع مقدس را به کودکان ارائه دهیم، اگر او در جوانی با شبهه مواجه شود، مثلا در دانشگاه استادی سرِ کلاس مدعی شود بعد از خرمشهر ایران غاصب بوده است و نباید جنگ را ادامه می داد، پاسخ هایی برای گفتن دارد. هفت ساله دوم زمان شکل گیری مفاهیم و هفت ساله سوم زمان تثبیت آن است. هر آن چه در دوران کودکی به کودک معرفی شده، در نوجوانی و جوانی محکم می شود.
در «سنگرهای آسمانی» بازخوانی تاریخ رخ می دهد؛ بازخوانی از طریق نمایش خلاق. کودک در آن بر اساس رویدادها شخصیتی می پذیرد و در وقایع تاریخی نقش آفرینی می کند. همزمان تجزیه و تحلیلی بر اساس درک خودش رخ می دهد. همین تجزیه و تحلیل است که در آینده، در بزنگاه های زندگی به داد او می رسند.
سال ۹۵ بود که در یکی از یادمان ها، یکی از دوستان با خانم و آقایی که اصلا ظاهر آراسته ای نداشتند، گفتگو می کرد. گفتگوی آن ها طولانی شد، من بعدا از او پرسیدم که با آن ها چه می گفت. گفت این دو، پدر و مادر یک کودک بودند که از ۹۰۰ کیلومتر دورتر، آمده بودند ولی آن قدر با این فضا غریبه بودند که حاضر نشده بودند ۵۰۰ متر آن طرف تر، داخل یادمان بروند. دلیلی که باعث شده بود آن ها به این جا بیایند، پسرشان بود که همان موقع هم داخل یکی از سنگرها بود. گویا این بچه دو سال پیش، بنا به اتفاق، در مسافرتی که یک شرکت پتروشیمی برگزار کرده بود، داخل یکی از همین سنگرها آمده بود و امروز، به اصرار پدر و مادرش را تا این جا کشانده بود تا دوباره آن چند دقیقه ای را که دو سال پیش تجربه کرده بود، دوباره تجربه کند. در این دو سال آن کودک در خانه، با خانواده ای که چندان به مسائل دینی مقید نبودند، دائما از خدا و پیغمبر حرف زده بود. آن پدر و مادر با دوست ما بگو مگو می کردند که دو سال پیش، چه چیزی به بچه ما گفته اید که امروز به این شکل درآمده است!
حلقه وصل: به نظر شما «سنگر آسمانی» جریان ساز بود؟
به نظر من زمانی جریان سازی اتفاق می افتد که موضوعاتی که مطرح می کنیم، نقل محافل شود. در بیش از ۱۰ سال گذشته، پیشنهادهای بسیاری ارائه شد، مثلا گفتند در تهران طرحی را اجرای کنید برای پیاده کردن اعتقادات مرتبط با مهدویت. در نهایت دنباله پیشنهاد را که گرفتیم متوجه شدیم خاستگاه آن مناسب نیست، برای همین اصلا جواب آن را ندادیم.
یکی از دلایلی که موجب شد ما به جریان سازی مورد نظر خودمان نرسیم، این بود که قوی وارد نشدیم. برای همین به دنبال آن هستیم که یک کتاب کامل بر اساس آیات و روایات تنظیم و در آن مسائل را به صورت مبنایی تشریح کنیم.
کودکان ما امروز در ۹ یا ۱۰ سالگی به واسطه هیجاناتی که با دیدن شخصیت بت من تجربه کرده، خود را بت من معرفی می کند. چه ایرادی دارد که کودک در این سنین اسطوره هایی مثل همت و باکری را بشناسد و خودش را همچون آن ها معرفی کند؟ ما در عالم بازی و هیجان، در حالی که احساسات کودک برانگیخته شده و نقش آفرینی می کند، قهرمانان خود را معرفی نکرده ایم، برای همین است که آن ها به راهی دیگر می روند.
حلقه وصل: در شبکه سازی موفق بودید؟
در این زمینه تا حدی کار کردیم. با چند موسسه مرتبط با این حوزه کار کردیم و برای تولید محتوا و کتاب، با برخی فعالان به همکاری پرداختیم.
حلقه وصل: اصلی ترین نهادی و سازمانی که با فعالیت های شما مرتبط هستند، کدامند؟
از آن جا که فعالیت های موسسه بنون، چند بعدی است، می توان نهادهای مختلفی را با آن مرتبط توصیف کرد. از نظر آموزشی، نزدیک ترین نهاد، آموزش و پرورش است، از نگاه پرورش و الگوسازی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، از نظر فرهنگ سازی و موضوعات اجتماعی، کانون های مساجد و پایگاه های مقاومت... بقیه نهادهای فرهنگی و تربیتی هم به نوعی با فعالیت های موسسه نزدیکی دارند.
حلقه وصل: شما چند بازی طراحی کرده اید؟
ناظر به دفاع مقدس، هفت یا هشت بازی طراحی شد. درباره فتح تل آویو، بلافاصله پس از این که مقام معظم رهبری فرمودند اسرائیل ۲۵ سال بعد را نخواهد دید، یک بازی طراحی کردیم. در کشور خودمان این اتفاق چندان صدا نکرد، ولی در روزنامه های اروپایی تصاویری از این بازی چاپ کردند و نوشتند که ایران کودکان خود را برای شکست اسرائیل و فتح تل آویو آموزش می دهد.
چندین بازی در شهرها با رویکرد مباحث فرهنگی طراحی و اجرا شد که هر کدام موضوع خاصی را در بر می گرفت. این طور هم نیست که همه بازی ها با جنگ و دفاع مقدس گره خورده باشد. برای مثال در جمکران، یک بازی با موضوع مهدویت طراحی شد، در این بازی دفاع مقدس مطرح نبود، هر چند گوشه هایی از آن مورد اشاره قرار می گرفت.
در همه بازی ها هم کودکان نقش آفرین هستند، نه این که صرفا بیننده باشند. در نمایش تنها حس بینایی و شنوایی کودک به کار می افتد، ولی در بازی همه حواس کودک درگیر است. حتی حس چشایی و بویایی نیز با خوردن شربتی که به او تعارف می شود، درگیر می شود. داعش سال ها با عنصر بازی، شخصیت کودکان را شکل داد، با این تفاوت که سلاحِ دست بچه ها واقعی بود و آن ها واقعا آدم می کشتند. این که یک نوجوان ۱۶ ساله قاشق در جیب خود می گذارد و دست به عملیات انتحاری می زند، به این خاطر است که او در کودکی به این شکل تربیت شده است.
حلقه وصل: به غیر از این بازی ها، روی چه کارهایی تمرکز کردید؟
آن چه در «سنگر آسمانی» ظهور پیدا کرد، در جاهای مختلف با اسامی مختلف اجرا شد؛ یک جا گفتند «فتح تل آویو»، یک جا گفتند «کوچه های شام»، یک جا گفتند «فصل بیداری»... با این وجود این مساله برای ما مطرح شد که کودکی که در این طرح ها شرکت می کند، بعدا که به فضای خانواده بازگشت، ممکن است با شرایطی متفاوت روبرو شود، طوری که کار اثرش را از دست بدهد. با همین پیش زمینه برای خانواده طرحی را برنامه ریزی کردیم، ولی از آن جا که از پس هزینه آن بر نمی آمدیم، آن را به یک سازمان ارائه دادیم و از این طریق، به انجام رساندیم. پاسخ خوبی هم گرفتیم.
طرح به گونه ای بود که می شد آن را در آموزش و پرورش هم اجرا کرد. در قالب یک اردوی نیم روزه، مسائل شخصیتی و فرهنگی کودکان بررسی می شد و بر اساس آن شناختی حاصل می شد. اگر طرح های مربوط به خانواده با طرح های مخصوص کودک و نوجوان با هم گره بخورد، منشا خیرهای بسیاری خواهد شد.
حلقه وصل: چگونه یک کار تربیتی مانا و اثرگذار می شود؟
برای این که یک کار بماند، باید ما نمانیم! اسلام چرا باقی مانده است؟ چون حسین علیه السلام خود را فدای آن کرد. اگر قرار بود حسین علیه السلام زندگی را ترجیح دهد و در دنیا بماند، اسلامی باقی نمی ماند! قرار است سنت حسنه بماند، نه این که ما بمانیم؛ باید خودمان را خرج کار کنیم. اگر قرار باشد ما با کار بزرگ شویم، خودِ کار از بین خواهد رفت، ولی اگر قرار است کار بزرگ شود، باید خودمان را خرج آن کنیم. آن شهید بزرگوار خود را روی سیم خاردار انداخت و به همه گفت از روی او رد شوند. تا او خود را روی سیم خاردار نمی انداخت، یک گردان نمی توانست عبور کند تا به پیروزی برسد.
در بنون هم تلاش ما این بوده که فقط یک نام کوچک وجود داشته باشد که فقط روی سر کسانی که می خواهند در این مسیر رشد کنند، سایه بیاندازد. مهم گفتمانی بود که به فرمایش حضرت امام، دبستان ها را مورد توجه قرار می داد. برای گسترش این گفتمان باید بنون پیدا نباشد تا کار رشد کند.
این گزارش در شماره 117 نشریه فرهنگی تشکیلاتی «حلقهوصل» در صفحه 40 این شماره به چاپ و انتشار رسیده است.
پایان/