
سرویس معرفی: حاج مهدی عراقی، در 1309 در پاچنار، یکی از محله های مذهبی جنوب شهر تهران، پا به جهان نهاد. مهدی، در دامان مادری پاکدامن و پدری پاکدل پرورش یافت. پدر بزرگوارش، پیشرویی دیندار و درستکار بود و فرزند را برپایه آداب اسلامی بارآورد و فرزند هم در همان دوران کودکی در انجام فرایض الهی کوشا بود. پس از سپری کردن دوره دبستان، برای ادامه تحصیل به دبیرستان مروی و سپس دارالفنون تهران رفت، ولی ناگزیر به ترک تحصیل شد. او برای کسب و کار به بازار روی آورد. آنچه مهدی را به رها نمودن تحصیل واداشت، شور پا گذاشتن به پهنه مبارزه و همراهی با فداییان اسلام و ارتباط او با رهبر فداییان، حجت الاسلام شهید سیدمجتبی نواب صفوی بود.
شهید عراقی به پیروی از شهید نواب صفوی، هیچگاه به ملی گرایان دلبستگی پیدا نکرد؛ چرا که معتقد بود ملی گرایان به جای اتکا به ملت ایران، به آمریکا متکی هستند. مهدی عراقی در دوران حکومت دکتر مصدق، در اعتراض به دستگیری شهید نواب صفوی به مدت هفت ماه زندانی شد و در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از زندان رهایی یافت. باکودتای سازمان سیا آمریکا در ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکست برنامه ملی کردن نفت و شهادت نواب صفوی در ۲۷ دی ۱۳۳۴، موج ناامیدی و هراس همگانی، سراسر ایران را فرا گرفت و دیگر هیچ سازمانی هم نمیتوانست حرکتی موثر داشته باشد.
از اینرو، حاج مهدی نیز بیشتر به فعالیتهای مذهبی و اجتماعی روی آورد و فرصت یافت تا تشکیل خانواده دهد و با خانواده ایجابی وصلت کند. میوه این ازدواج، سه پسر بود که یکی از آنها به دست منافقین ترور شد. همسر حاج مهدی هم دوشادوش او در پیکارها و سختی ها حضور داشت.
با بازگشت امام(ره) در دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ به ایران، شهید عراقی هم با هواپیمای امام به ایران بازگشت و نگهبانی از امام (ره) را با جان و دل پذیرا شد. بعداً مشخص شد کسی که پیش از همه از هواپیما خارج گردید، حاج مهدی عراقی بود. هنگام آمدن امام(ره) به مدرسه علوی، مهدی اداره پارهای از کارها را بر عهده گرفت. انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به بار نشست؛ پنجاه هزار مستشار نظامی آمریکا که بر تار و پود اقتصادی و نظامی کشور رخنه کرده بودند، اخراج شدند؛ نفت وداراییهای کشور از چنگال ناپاک استعمارگران بیرون کشیده شد؛ صهیونیستها و سرسپردگان آنها رانده شدند؛ سفارت اسراییل در تهران تعطیل شد و حکومت اسلامی که خواست مردم ایران بود، برقرار گردید. به پیشنهاد و خواست شهید آیتالله دکتر محمد حسینی بهشتی، به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی که اندکی پس از پیروزی انقلاب در ۲۷ اسفند ۱۳۵۷ پایهریزی شده بود، درآمد. شهید عراقی، پس از آن با فرمان امام(ره) به سرپرستی زندان قصر در تهران منصوب گردید. پس از چندی نیز با دستور امام به عضویت شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود که در جایگاه مالی بنیاد به همراه حاج حسین مهدیان،سرپرستی روزنامه کیهان رادر زمانی که آنجابه جولانگاهی برای ساواکیها، توده ایها و سلطنت طلبها تبدیل شده بود، به گردن گرفتند. برای شهید عراقی مهم آن بود که از امام(ره) و انقلاب اسلامی پاسداری کند. همین روحیه او بود که آتش خشم و کینه ضدانقلاب را نسبت به وی برافروخته میکرد و آنها را برآن می داشت تا در پی ترور وی برآیند.
شهید عراقی، آن چریک پیر و سرباز قدیمی امام، نسبت به کسانی که حقوقشان پایمال شده بود و یا به مردم فرودست جامعه، توجه ویژهای داشت و میکوشید به آنها کمک کند. در دوره مدیریت حاج مهدی در بنیاد مستضعفان، شاید برای نیمی از کسانی که خانه نداشتند، با وام های دراز مدت، مسکن فراهم شد. شهید عراقی انسانی پرکار، خادم اسلام، متکی به فقه و فقاهت، مرید، مقلد و فدایی امام(ره) بود که در این راه هم از جان، مایه گذاشت. او در توسل، انسانی بسیار متوسل بود از ویژگی های چشمگیر رفتاری شهید عراقی توجه به جوانها و با آنها جوشیدن بود.
شرکت در ورزشهایی مانند والیبال با جوانها را از دست نمیداد و شاید بهتر از همه آنها بازی میکرد. از دیگر نشانهای وی، هوش سرشارش بود. شهید عراقی، دارای ویژگیهای دیگری؛ چون برنامهریزی در کارها، شور مبارزاتی، پیگیری کار جهادی، تسلط بر پیکار چریکی، ارتباطهای گسترده، پویایی و فروتنی بود.پسرش، امیر عراقی، میگوید: «حاج آقا، حسنهای آدمها را میگرفت و با همانها کار داشت؛ به عیب آدمها چندان کاری نداشت.» با همین شیوه، توانسته بود در مرحوم طیب رضایی تاثیر بسزایی داشته باشد.
صبح روز یکشنبه چهارم شهریورماه ۱۳۵۸، سه موتورسوار از گروهک فرقان، حاج مهدی را هنگامی که مانند هر روز، به همراه حسین مهدیان و حسام، فرزند کوچکش، روانه موسسه کیهان بودند، به رگبار گلوله بستند و پدر و پسر را به شهادت رساندند.
به فرمان امام(ره) پیکر حاج مهدی را به قم منتقل کردند و در کنار حضرت معصومه(س) به خاک سپردند. امام نیز در تشیع جنازه وی شرکت کردند. شب هنگام، امام خمینی(ره) بر مزار آن شهید حاضر شدند و بیست دقیقه به دعا مشغول بودند که رویدادی کممانند در رفتار امام(ره) شمرده میشود. مهدی عراقی و یارانش، در فراز و نشیب انقلاب اسلامی و پس از آن در جمهوری اسلامی ایران، همواره پیرو رهبری و ولی فقیه بودند و به همین دلیل توانستند از لغزشهایی که گروههای جهادی و سیاسی دیگر گرفتارشان شدند، مصون بمانند.
امام خمینی(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در نزد خانواده شهید عراقی، از وی چنین فرمودند: من ایشان را حدود بیست سال است که می شناسم؛ مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود؛ حاج مهدی عراقی، برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود، اما آنچه مطلب را آسان می کند، آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او میبایست شهید میشد، برای او مردن در رختخواب، کوچک بود.
مقام معظم رهبری نیز در یکی از خطبه های نماز جمعه تهران یادآور میشوند «شهید عراقی را در دو-سه جمله کوتاه به یاد شما بیاورم. یکی از آن چهره هایی که برای انقلاب و اسلام میسوخت؛ جوانیش را در راه خدا داد؛ از لذت های جوانی گذشت؛ با زندان ها، سختگیریها و شدت عمل وحشیانه آن رژیم، سینه به سینه مقاومت کرد؛ همسرش و فرزندان کوچک و خردسالش را تحت کفالت خدا و به امید خدا رها کرد و مثل سرباز شجاعی در دل دریای دشمن، خودش را غرق کرد و سیزده سال بعد، آمد بیرون؛ یک چنین انسان فداکار. بعد هم که انقلاب پیروز شد، پرچمی که سال های متمادی در دست عراقی و عراقیها بود، بر پشت بام بلند این نظام، این کشور و این ملت به اهتزاز درآمد. بدون هیچ توقعی، با خاکساری و با تواضع، مشغول کارهای معمولی که یک آدم معمولی میتواند انجام بدهد، شد؛ هر کاری که به ایشان گفتند کرد؛ از خدمتکاری بیت امام و اقامتگاه امام از هنگامی که وارد تهران شدند و تا کارهایی که به عهده او گذاشتند، مشغول انجام وظیفه شد.» در جایی دیگر ایشان درباره شهید عراقی فرموده اند: «شهید عراقی و همرزمانش از همان ابتدای شروع حرکت انقلاب و روند مبارزه یعنی سال ۱۳۴۲ خیلی جدی به اساسیترین محور انقلاب یعنی امام متمایل شده بودند و از خط مستقیم خود به هیچوجه منصرف نگردیدند.»
آیتالله دکتر بهشتی که خود در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت میرسد، درباره آن شهید چنین میگوید: «مرحوم حاج مهدی عراقی با تمام نشیب و فرازهایی که گذراند تا آخرین روزهای زندگیش، عشقش، امام، آرمان امام و خط امام بود. … چنان مشتاق و علاقمند به این انقلاب، خط و آرمان انقلاب و رهبر انقلاب بود که در آخرین مقاطع زندگیش نیز شیفته همین راه و فداکار و ایثارگر همین راه بود.
شهید سیداسدالله لاجوردی، از همرزمان شهید عراقی، درباره وی بیان کرده است: «برادر شهید حاج مهدی عراقی، از شخصیتی کاملاً مردمی برخوردار بود و در عین اینکه فردی قاطع وجود بود، روحی لطیف و پراحساس داشت. بسیار زود با انسانها به ویژه با توده مردم جوش میخورد و همه را به خود جلب میکرد.»
اسدالله صفا از همرزمان و دوستان قدیمی شهید عراقی می گوید: آقا مهدی دست راست مرحوم نواب بودند و وقتی هم جلسه می گذاشتند و پنج شش نفر جمع می شدند که برنامه ریزی کنند، یکی از آنها قطعا آقا مهدی عراقی بود. انقلاب هم که شد، آقای عراقی همیشه بغل دست امام و در قم هم همیشه در خدمت امام بود. من در زندان قصر کار می کردم، یک بار آمد پیش ما و من به او گفتم: آقا مهدی این زندان قصر را ول نکن. گفت آقا اسدالله اصل کار قم است من باید آنجا باشم که به آقا بگویم نظر واقعی مردم چیست.
جواد مقصودی از دوستان شهید عراقی و شهید نواب صفوی می گوید: شهید عراقی از لحاظ برخورد با دشمن فردی خیلی شجاع بود. و اصلا نمی ترسید. هم از نظر جسمی قدرتمند بود و هم از قدرت روحی بالایی داشت و آماده بود که در میادین خطر وارد شود.
احمد بهاری فر یکی از یاران شهید عراقی در عرصه های اجرایی ضمن اشاره به توانایی های بی شمار فردی او می گوید: در هرجایگاهی که کمبود احساس می شد، شهید عراقی اولین داوطلب بود و هرگز ملاحظه سوابق و جایگاه خود را نمی کرد. این خصلت او تنها در کلام کسانی قابل لمس است که روزگارانی را با او در چنین برنامه هایی گذرانده باشند.
مرحوم حجت الاسلام شجونی از مبارزین قدیمی انقلابی در خصوص شهیدعراقی می گوید: جلوه بسیار بارز ایشان را در نوفل لوشاتو دیدیم که امور بیت امام را اداره می کرد. دیگران هم بودند، ولی آقا مهدی همه کاره بود. با امام جلسات خصوصی داشت و آن منطقه را اداره می کرد... آقا مهدی عزیز ما بود. آن وقت که انقلاب نشده بود ایشان در بند های 4 و 5 زندان همه کاره بود و همه را اداره می کرد. بعد از پیروزی انقلاب هم به حزب جمهوری آمد. به زندان قصر امد و آنجا را سرپرستی می کرد.