به گزارش حلقه وصل، در هفتههای اخیر، موتور تغییرات در وزارت ارشاد روشن شده و محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از بررسی سازمانهای زیرمجموعه، در حال اِعمال تحولات است.
یکی از نهادهای مهم زیرمجموعه وزارت ارشاد که در انتظار معرفی رئیس جدید و تحولاتی در عرصه فرهنگی است، «سازمان فرهنگ و ارتباطات» به شمار میرود که زمزمه تغییرات در این سازمان پس از برگزاری جلسه شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با حضور وزیر ارشاد شنیده شد.
دیپلماسی فرهنگی یا مسؤول برگزاری آموزش زبان فارسی؟
این سازمان یکی از نهادهای مؤثر در زمینههای فرهنگی است که در سالهای اخیر با وجود هزینههای نسبتاً بالایی که روی دست کشور گذاشته، دستاورد قابل توجهی نداشته؛ تا جایی که وقتی نام رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به گوش میرسید، یاد برپایی کلاسهای آموزش زبان فارسی و یا ترجمه کتابهایی به زبانهای مختلف خواهیم افتاد و کارکرد دیگری در ذهن افراد، متبادر نخواهد شد. این تداعی، لااقل در یک دهه گذشته ملموس است.
این امر در حالی است که سازمان فرهنگ و ارتباطات از سال ۷۴ که فعالیت خود را آغاز کرد، قرار بود چهره مناسبی از ایران و فعالیتهای کشورمان به جهانیان مخابره کند و جلوی نفوذ و تهاجم فرهنگی را بگیرد. از طرفی هم طوری عمل کند تا مردم خارج از کشور با جاذبههای فرهنگی ایران آشنا شوند و از این طریق سفری به ایران داشته باشند و فرهنگ غنی ایران را از نزدیک ببینند. اما این سازمان نتوانسته در طول ۲۶ سال اخیر به خوبی به وظایف و اهداف خود جامه عمل بپوشاند.
به همین علت، بسیاری از نهادها و سازمانهای دیگر همچون جامعه المصطفی برای جبران کاستیهای فرهنگی در خارج از کشور و شنیده شدن برنامههای فرهنگی ایران در خارج از مرزها، دست به کار شدند تا صدای رسایی برای انعکاس برنامههای فرهنگی ایرانیان و دیپلماسی فرهنگی باشند و با برگزاری نمایشگاه یا جلسات و جذب مردم کشورها، فرهنگ ایران را به جهانیان مخابره کردند.
از این رو، ایجاد تحول در ساختار و بدنه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، اقدامی مهم و غیرقابل انکار است؛ چرا که در صورت تداوم روند کنونی دستاورد مناسبی در زمینههای فرهنگی حاصل نمیشود. بر همین اساس، برای ایجاد تحول، نکته اول تزریق نیروی جوان کارآمد و بها دادن به ایدههای نوین و همچنین استفاده از روشهای جدید برای برقراری ارتباط با جهانیان است. چرا که با سرعت روزافزون ارتباطات، در صورتی که از فضای مجازی غافل شویم، از دیپلماسی عمومی و فرهنگی نیز بازخواهیم ماند.
فرهنگ در روابط سیاسی و اقتصادی کشورها
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به منظور گسترش تفکر و معارف اسلامی در جهان برای بیداری مسلمانان، گسترش مناسبات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف و مقابله فکری با فرهنگ ضددینی، اسلامستیزی و شیعههراسی و آگاه کردن مسلمانان نسبت به توطئههای تفرقهانگیز دشمنان و دفاع از حقوق مسلمانان در سال ۷۴ با تدبیر مقام معظم رهبری راهاندازی شد تا هدایت، نظارت و پشتیبانی فعالیتهای فرهنگی بخش غیردولتی در خارج از کشور، برنامهریزی فرهنگی و تبلیغی برای ایرانیان و علاقهمندان به فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی در خارج از کشور و همچنین پیگیری و نظارت بر حسن اجرای موافقتنامهها، اسناد همکاری و برنامه مبادلات فرهنگی، هنری و تبلیغی با سایر کشورها را دنبال کند.
اما در سالهای اخیر نه تنها رایزنهای فرهنگی ایران در بسیاری از کشورها چنین اهدافی را مدنظر قرار ندادهاند، بلکه این سازمان به مکانی برای سهمخواهی برخی افراد و همچنین موقعیتی برای رسیدن به مقاصد شخصی شده است؛ تا جایی که یکی از بدنه وزارت ارشاد با توصیه وزیر به عنوان رایزن کشوری اروپایی منصوب میشود و به جای فعالیت فرهنگی و تصویرسازی از ایران اسلامی در ذهن مردم آن کشور، به کشورهای اطراف سفر میکند و عکس یادگاری میاندازد. یا دیگری که از مدیرعاملی یک خبرگزاری به سوئد میرود و در حالی که همه فکر میکردند کار رسانهای میکند و باعث رونق رایزنی فرهنگی ایران در یک کشور اروپایی همچون سوئد میشود، طی چند سال هیچ خبری از رایزنی بیرون نیامده و کسی هم جرأت بازخواست او را ندارد!
همین انتصابات نابجا و بدون توجه به تخصص افراد، موجب شده رایزنیهای فرهنگی ایران در خارج از مرزها در ارائه تصویر مناسب از ایران اسلامی و جذب مردم جهان به فرهنگ غنی ایرانی چندان مؤثر نباشند؛ به طوری که میتوان مدیریت فعلی در سازمان فرهنگ و ارتباطات را به عنوان یک نمونه فعالیت غیراصولی معرفی کرد. چرا که رابطهها همیشه جایگرین ضوابط بودهاند و در انتخاب رایزنهای فرهنگی این اقدام به خوبی قابل مشاهده است.
وقتی «رایزنی» شغل میشود!
یکی از موضوعاتی که در انتخاب رایزنهای فرهنگی باید مورد توجه قرار داد، شرایط اقلیمی و زمینههای فرهنگی هر کشور است. به طور مثال کار فرهنگی در یک کشور اسلامی با یک کشور اروپایی تفاوت قابل توجهی دارد و جامعه هدف نیز متفاوت است. اما در سالهای اخیر این امر بدیهی هم مورد توجه قرار نگرفته است؛ به طوری که یکی از سازمان حج و زیارت با توصیه وزیر ارشاد وقت به آلمان اعزام میشود و دیگری در بوسنی هرزگووین نیز با وجود اینکه سه سال در آنجا حضور دارد، هیچ فعالیتی انجام نداده و مدعی است که سفارت ایران در آنجا اجازه فعالیت رایزنی فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نمیدهد. جالبتر اینجاست که همین فرد، جدای از سایر هزینههای دفتر رایزنی، لااقل ۵ هزار دلار برای همان فعالیت فرهنگی ـ که کشور میزبان محدود و گاهی ممنوعش کرده ـ حقوق میگیرد!
از میان رایزنها، یک رایزن فرهنگی از ایران حدود یک سال و نیم به مالزی به عنوان دومین کشور پرجمعیت مسلمان در جنوب شرقی آسیا اعزام شده، اما حتی یک گزارش و برنامه در آنجا اجرایی نشده و مسؤولان هم پیگیر این موضوع نبودهاند.
این امر در حالی است که رایزن قبلی ایران در مالزی فعالیتهای شاخصی داشت و حتی در دانشگاه مالزی تدریس میکرد و توانسته بود بسیاری از جوانان این کشور را به یادگیری زبان و فرهنگ ایرانی تشویق کند، اما با توجه به اینکه تخصص و توانمندی در سالهای اخیر در رایزنی فرهنگی ایران در خارج از مرزها جایگاهی ندارد، افراد توانمند کناره گرفتهاند و اکنون آنهایی که به مسؤولان بالادستی وصل هستند، به عنوان رایزن فرهنگی فعالیت میکنند.
یکی دیگر از مشکلات فرهنگی در حوزه خلیج فارس است. ایرانیان بسیاری در کشورهای حاشیه خلیج فارس مثل امارات زندگی میکنند، اما حدود سه سال است که ایران نماینده فرهنگی در این کشور ندارد تا هویت ایرانیان آنجا را حفظ کند و بتواند با آنها ارتباط برقرار کند یا حتی سایر مردم آنجا را به فرهنگ ایرانی جذب کند.
ایران در ۸۰ کشور جهان، نمایندگی فرهنگی و وابستگی فرهنگی دارد که اعزام رایزن فرهنگی به آنها بیشتر از روی روابط صورت گرفته و توجه به توانمندی و کارآمدی و حتی رسیدن به نتیجه، مطرح نبوده است. حضور در کشورهای اروپایی هم از آرمانهای برخی از فعالان سازمان فرهنگ و ارتباطات و وزارت ارشاد شده است؛ به طوری که شاهد هستیم برخی با روابطی که با مسؤولان رده بالای سازمان فرهنگ و ارتباطات یا وزارت ارشاد دارند، بدون تخصص به این کشورها اعزام شده و حقوقهای بالا به دلار و یورو میگیرند.
در سالهای گذشته، نفوذ وزیر ارشاد در معرفی رایزنهای فرهنگی کشورهای اروپایی موجب شد تا سازمان فرهنگ و ارتباطات در عرصه فعالیتها و نفوذ فرهنگی در اروپا چندان موفق نباشد و نتواند دستاورد قابل قبولی عرضه کند. به طور مثال رایزن فرهنگی سوئد، اتریش و اسپانیا که با توصیه وزیر قبلی ارشاد به این کشورها اعزام شده بودند، به دلیل ناکارآمدی موجب تعطیلی دفاتر رایزنی فرهنگی در این کشورها شده و برخی دیگر همچون سوئد دستاوردی تاکنون نداشته است که قابل عرضه و بیان باشد.
اگر میخواهی به اروپا بروی از جهان سوم شروع کن!
برخی اوقات هم رایزنها از کشورهای جهان سوم فعالیت خود را آغاز میکنند و به جای برنامهریزی برای توسعه فرهنگ و دیپلماسی عمومی در این عرصه برای مردم آن کشور، فقط در پی ارتقای جایگاه شخصی و رسیدن به هدف نهایی یعنی اعزام به کشورهای اروپایی هستند؛ تا جایی که اعزام به کشورهای جهان سومی یا حتی آسیایی مثل تاجیکستان و قطر را حیاط خلوتی برای رسیدن به اروپا میدانند و بعد از مدتی به اتریش و اسپانیا اعزام میشوند!
در سالهای اخیر این اقدام به تفریحی برای برخی از رایزنهای فرهنگی تبدیل شده است؛ تا جایی که یکی با توصیه به تاجیکستان میرود و با وجود اینکه در آنجا خوب عمل نمیکند، به کشوری مثل فرانسه اعزام میشود و به جای کار فرهنگی در آن کشور که مستعد شناخت فرهنگ ایرانی اسلامی است، به کارهای دیگری مثل تجارت پرداخته و حتی یک برنامه ساده را هم اجرایی نمیکند. کسی هم نمیتواند از چنین افرادی بپرسد در این مدت چه کردید و چه دستاوردی داشتید!
بیتوجهی رایزنها به بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و نامه رهبری به جوانان اروپایی
اکنون در برخی از کشورهای اروپایی رایزنی فرهنگی داریم که جز در آلمان، یونان و ایتالیا، فعالیت چندانی از آنها ارائه نشده و اطلاعرسانی نمیشود؛ به طوری که میتوان دفاتر رایزنی فرهنگی در این کشورها را غیرفعال و حتی «تعطیل» عنوان کرد و کسی هم از این افراد درباره فعالیتشان اجازه سؤال ندارد. این امر در حالی است که در سالهای اخیر با توجه به موج اسلامهراسی در اروپا، رهبر معظم انقلاب نیز خطاب به جوانان اروپایی نامهای نوشتند که حداقل کار رایزنهای فرهنگی در اروپا تبیین آن و ارتباط با مسلمانان اروپایی بود، اما کمتر رایزنی فرهنگی درباره بیانیه گام دوم انقلاب و نامه رهبر انقلاب به جوانان اروپایی، کاری انجام داد.
حتی به دلیل ناهماهنگیهایی که در سالهای گذشته به وجود آمده است، رایزنی فرهنگی در سالهای اخیر در برخی کشورها همچون امارات، بلاروس، صربستان، تاجیکستان، کویت، قطر، اندونزی، اتریش، ازبکستان، کروواسی و آلماتی در قزاقستان تعطیل شد و بهانه مسؤولان نیز نبود بودجه برای فعالیت در این کشورها بود. در حالی که تعداد ایرانیان ساکن در بعضی از این کشورها قابل توجه است و میتوان با برنامهریزی مناسب و آموزش، علاوه بر فعال کردن رایزنی فرهنگی این کشورها، سایر هموطنان مقیم آنجا را برای توسعه فرهنگ ایرانی ـ اسلامی تشویق کرد تا هر کدام از آنها به عنوان سفیر فرهنگی ایران فعالیت کنند.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در سالهای اخیر به حضور شایسته و اقدامات فرهنگی در برخی کشورها که دشمنان اسلام در آنجا فعالیت خود را بیشتر کرده و سعی در جذب جوانان دارند، بیتوجه است؛ تا جایی که به جای برنامهریزی مدون برای نشان دادن فرهنگ ایرانی اسلامی در این کشورها، به اجرای برنامههای دم دستی پرداخته و نهایت فعالیت دفاتر رایزنی به برپایی اعیاد و جشنهای ایرانی یا مراسماتی مثل دعای کمیل ختم میشود و ارتباط با مسلمانان یا حتی غیرمسلمانان این کشورها به حداقل رسیده است.
چند نفر را با زبان فارسی آشنا کردیم؟
وقتی از رایزنهای فرهنگی ایران در کشورهای مختلف درباره مهمترین اقدام آنها سوال میشود، بسیاری از آنها به جلسات آموزش زبان فارسی اشاره میکنند و قله کارشان را در این زمینه میدانند. درست است که مقام معظم رهبری در دیدار رایزنهای فرهنگی کشورمان با معظمله در سال ۷۵، استفاده از روشهای جدید برای انجام فعالیتهای فرهنگی و تبلیغاتی را ضروری دانستند و فرمودند: «مسئولین فرهنگی باید عمیقترین و بهترین کارایی و صائبترین تدبیر را داشته باشند که ترویج زبان فارسی یکی از بهترین کارهاست». اما حتی در این زمینه آمار دقیق و مشخص و روشنی وجود ندارد که بدانیم چند نفر واقعا به زبان فارسی علاقهمند شده یا آن را پیگیری کردهاند. اصلا آیا واقعا یک رایزن فرهنگی در کشورهای دیگر فقط باید به این برنامه بسنده کند؟
حقوق ۵ هزار یورویی هر رایزن با نتایج برنامههای فرهنگی همخوانی دارد؟
نکته قابل توجه حقوق ماهانه یک رایزن فرهنگی است که بر اساس گزارشها حقوق یک رایزن فرهنگی در خارج از کشور به طور متوسط حدود ۵ هزار یورو است که اگر هر یورو را ۳۰ هزار تومان هم در نظر بگیریم، یک رایزن فرهنگی ماهانه ۱۵۰ میلیون تومان از سازمان فرهنگ ارتباطات اسلامی حقوق میگیرد. آیا واقعا رایزنهای فرهنگی کشورمان در خارج کشور به اندازه این مبلغ ارز که از کشور خارج میشود، بازدهی دارند و توانستهاند در زمینه اهداف و وظایف سازمان فرهنگ و ارتباطات قدم بردارند؟ به عبارت دیگر، آیا رایزنی و مجموعه نیروهایش با این خدمات برای مملکت صرفه اقتصادی دارد؟
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سازمانی است که برای توسعه شناخت و باور نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی ایجاد شده و باید موجب تحکیم همگرایی و پیوندهای دینی و معنوی باشد، اما به برگزاری جشن نوروز برای ایرانیان مقیم خارج از کشور یا نهایت جشن ۲۲ بهمن و برپایی هفتههای فرهنگ، ترجمه کتاب و کلاس زبان فارسی محدود شده و کارآیی چندان مطلوبی در دهه اخیر نداشته است. این امر در حالی است که در صورت عملکرد مناسب میتواند موجب توسعه فرهنگ ایرانی و همچنین بهبود روابط فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف با ایران اسلامی شود. همچنین همه نمایندگیهای فرهنگی، نماینده بنیاد سعدی در توسعه زبان فارسی هم هستند که باید در این زمینه هم فعالیت داشته باشند، اما حالا فعالیت بیشتر رایزنیهای فرهنگی به کلاس آموزش زبان فارسی ختم شده است که آن هم نیاز به چنین عده و عُدهای در کشورهای دیگر ندارد.
حضور فردی شایسته و جوان که تناسب فرهنگی را به خوبی بشناسد و بتواند سازمان فرهنگ و ارتباطات را از حدود یک دهه رخوت و سستی نجات دهد، بسیار موثر خواهد بود و علاوه بر حرکت و پویایی در برنامههای فرهنگی، میتواند در سایر عرصهها نیز ایران اسلامی را در خارج از کشور سربلند کند.