
سرویس دریچه: «نسبت بین رسانه و موضوع و مخاطب» محور سخنرانی استاد رحیمپور ازغدی در هفتیمن روز از جشنواره مردمی فیلم عمار بود. اینکه آیا حقوق همه موضوعات و همه مخاطبها در هنر به نحو عام و سینما به نحو خاص اولا بهدرستی درک و ثانیا بهطور منصفانه رعایت میشود یا نه؟ سوالی بود که ایشان در این سخنرانی به آن پاسخ گفت.
رحیمپور ازغدی در ابتدا با مطرح کردن این سوال که چند درصد از حجم تولیدات سینما، تئاتر و... به چند درصد از موضوعات با چه اهمیتی و به چند درصد از مخاطبان با چه جمعیتی اختصاص پیدا میکند، گفت: این واقعیت واضح است که بخش اعظم هنر و بویژه سینما در حولوحوش موضوعات و خطاب به مخاطبان دچار محدودیت چرخش است. اغلب این موضوعات به لحاظ اهمیت مسائل در درجه اول اولویتدار مردم و جامعه ما نیستند و مخاطب آن هم یک مخاطب خاص با ذوق خاص است. بعضیها میگویند این ذوق تیپ شبهبورژوای بالاشهری است که به سبک زندگی با مذاق غربی روی آورده است. در اقشار و جوامع غربزده همه چیز با کپیزدن پیش میرود و کسی که کپی میزند روی اندازهها، ابعاد و نسبتها حساسیت ندارد و مصرفکننده محض است. و چون آنچه کپی میکند با واقعیتهای جامعه خودش مشکوک یا مجهول است تبدیل به یک عضو نامطلوب میشود. اگر هم عضو نامطلوب نباشد تبدیل به یک عضو مجهولالهویه میشود و میخواهد مسائلی که مهم نیستند مهم جلوه دهد و مسائلی که مهم هستند را ندیده بگیرد.
وی با بیان اینکه هنرمند غربزده مدام در حال حقنه کردن یک چیز به مخاطب است، افزود: امروز سینمای روشنفکری، کپیبردار و غربزده از پوچگرایی محض ماتریالیستی خارج شده و وارد پوچگرایی شکاکانه شده است. لذا هر وقت میخواهد هرچه بگویید یک اسمی برایش پیدا میکند. مثلا وقتی میخواهد از مسئولیتپذیری اجتماعی رها شود میگوید ما واقعگرا هستیم، میخواهد از واقعیت رها شود میگوید ما دیدگاه رمانتیک داریم و.... یعنی همینطور از منتهیعلیه چپ طیف تا منتهیعلیه راست حرکت میکنند. از واقعگرایی برای توجیه مبتذلترین اتفاقاتی که در جامعه بشری اتفاق میافتد استفاده میکنند تا خیالپردازی (نه آرمانگرایی) از نوع چپ که متاسفانه الان این را هم نداریم که در آن یک تلاش برای برابری و عدالت و... بود بلکه از نوع غریزهمحوری است. این همان مقصدی است که هم مادیون مدرن به آن رسیدند و هم شکاکان پستمدرن در عمل به آن میرسند. هر دوی اینها هم سینمای روشنفکری است.
او اضافه کرد: این دیدگاه به نام سرمایهداری در سینمای هالیودی مطرح شده است و کاپیتالیسم به این رویکرد شکاکانه دامن میزند. انتهای آن هم میشود مصرفگرایی، خودپرستی، بیاعتنایی و لاقیدی. آن وقت دیگر جان و رمقی برای ارزشهایی که باید هر روز رعایت شود نمیماند. آنوقت شخص ارزشمدار میشود یک موجود خیالباف و بلکه احمق. آن وقت تنها چیزی که واقعا اهمیت پیدا میکند، پول و زور است و همه چیز را باید با اینها سنجید. این را هم باید بگوییم که اثر خنثی نداریم و ایدئولوژیکترین سینما سینمای نظام سرمایهداری است. سینمای نظام سرمایهداری کاملا سیاسی و کاملا ایدئولوژیک است.
رحیمپور ازغدی با بیان اینکه انتهای نگاه ماتریالیستی مدرن و شکاکانه این است که هیچ چیز ارزش هیچ چیز را ندارد و آن وقت دیگر نمیتوان از تعهد سینما و سینماگر و هنر و هنرمند ارزشی و غیرارزشی حرف زد، تصریح کرد: انسان صعود و سقوط دارد. خداوند میگوید خود را برای ملاقات با من آماده کنید. هنرمند و سینماگری که این نگاه و جهانبینی را قبول کرده و باور دارد، نمیتواند سینمای خود را از این تفکر منقطع کند. نمیتواند بگویید من برای خداوند هستم و دارم به ملاقات با خداوند میروم ولی هنر، سینما و تئاتر من یک سمت دیگری میرود. هنرمند و سینماگر ما میتواند به هر موضوعی ورود کند و در رابطه با قصاص، موسیقی، رابطه دختر و پسر، مسائل جنسی، بیمار و بیماری، سیاست، مسائل فضای مجازی و... حرف بزند ولی باید بداند چگونه، چقدر و چرا؟ کیفیت، کمیت، هدف و شیوه را باید بداند و مسئولیت کارش را بپذیرد. باید استدال عقلی، فلسفی و اخلاقی خودش را بداند و مسئولیت قبول کند. میتوان وارد همه عرصهها و موضوعات شد به شرط اینکه اولا بدانیم مخاطبان ما چه کسانی هستند و ثانیا بدانیم که به هر موضوعی که ورود میکنیم دو طرف دارد؛ به لحاظ علمی و عقلی یا به لحاظ هر چه که هنرمند به آن باور دارد باید بتواند از اثرش دفاع کند. اگر وجدان دارد باید به لحاظ وجدانی دفاع کنید، اگر اصول دین را قبول ندارد و اخلاق را قبول دارد باید بتواند به لحاظ اخلاقی دفاع کند، اگر اخلاق را قبول ندارد ولی حقوق بشر را قبول دارد باید از این بعد بتواند از محصولی که تولید کرده دفاع کند و بگویید این فیلم از این بعد به نفع حقوق بشر است.