به گزارش حلقه وصل، حجتالاسلام جواد محدثی، کارشناس برنامه «منشور امیر» شبکه رادیو معارف در مورد این فراز از حکمت 150 نهجالبلاغه « یخَافُ عَلَى غَیرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَیَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِه؛ نسبت به دیگران به کمتر از گناه خود مىترسد و نسبت به خویشتن بیش از آنچه عمل کرده انتظار دارد» گفت: برخورد متوازن نسبت به آنچه خطرناک است لازم است و احساس برابر و متعادلی باید بین به خود و دیگری در این زمینه باید وجود داشته باشد.
وی با بیان اینکه اگر دیگری گناهی انجام دهد نسبت به او خیلی ترسان میشویم گفت: اگر کسی حتی معصیت کوچک نیز انجام داده باشد جایگاه او را در قعر جهنم میدانیم و او را اهل عذاب میدانیم در حالی که اگر خودمان اهل آن کار باشیم، گناه خود را نادیده میگیریم و به خود خوشبین هستیم و عمل اندک ما انتظار پاداش فراوان را برای ما به وجود میآورد ولی خطای کوچک دیگران برای ما مهم جلوه میکند.
حجتالاسلام محدثی افزود: حضرت امیرالمؤمنین از اینکه جزء کسانی باشیم که از گناه کوچک دیگران خائفند در حالی که نسبت به گناه بیشتر خود غافل است، ما را بر حذر میدارد.
وی با اشاره به این فراز از حکمت 150 نهجالبلاغه «اسْتَغْنَى بَطِرَ وَفُتِنَ، وَإِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَوَهَنَ» گفت: حضرت در این فراز بیان میدارد؛ از کسانی نباش که حالت فقرشان نیز مانند حالت غنایشان برایشان مشکل ایجاد میکند و خواه فقیر باشند و خواه غنی، یک رفتار نامناسب دارند. وقتی به استغنا میرسند دچار سرمستی میشوند.
حجتالاسلام محدثی با بیان اینکه افراد مست چند گونهاند گفت:برخی مست شرابند، برخی مست جوانی، عدهای مست ثروت و برخی مست قدرتاند و در این رابطه قرآن کریم میفرماید انسان زمانی که خود را بی نیاز ببیند سر به طغیان میزند و وقتی فقیر میشود گناه آن به گونهای دیگر است؛ فقر انسان را به نا امیدی و احساس بن بست میکشاند.
وی با بیان اینکه حضرت امیر از اینکه دچار این دو آفت در حالت فقر یا غنی بشویم ما را بر حذر میدارد گفت: درست آن است که انسان در نه در غنی خودش را گم کند و خدا و دین را فراموش کند و نه در فقر و تنگدستی خودش را ببازد و احساس کند همه چیز تمام شده است.
حجتالاسلام محدثی با بیان اینکه تعادل در فقر و غنا لازم است گفت: داستان ثعلبه، مصداق بارزی از اشخاصی است که ثروت اور را ز یاد خدا بازداز داشت. ثعلبه از اصحاب صفه بود. غذایی پیدا میکرد و میخورد، رابطه خوبی هم باخدا داشت. اما وقتی سرمایه و دارایی او بهجایی رسید که دامدار بزرگی شد، یکسره به دامهای خود مشغول شد و محضر پیامبر اکرم (ص) از دست او رفت.