
ضرورت درک وقایع از نمای نزدیک
جمع شدن نویسندگان شاخص، فرصت مناسبی است برای اینکه بتوان در ارتباط با موضوع نقش نویسندگان زن در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس با آنها گفتگو کرد و نظرات آنان را پیرامون تاثیر حضور نویسندگان در مناطق عملیاتی و ایدهپردازی و انتخاب سوژه مورد بررسی قرار داد.
با توجه به اینکه موضوع ادبیات دفاع مقدس ریشه در یک واقعیت تاریخی دارد و عظمت این واقعیت به گونهای است که نویسندگان در باغ و بوستانی از موضوعات و سوژهها قرارمیگیرند که ظرفیت بسیار بالایی برای غنیسازی فرهنگ ملی دارد، قطعا حضور در مناطق عملیاتی و مشاهده نزدیک از مکانهای وقوع حوادث و بررسی آثار به جای مانده اعم از فضاهای مختلف امدادی، عملیاتی و پشتیبانی میتواند غنای ادبی و ارزش افزوده اطلاعات آثار را به نحو چشمگیری ارتقا دهد.
در تاریخ ادبیات جنگ کشورهایی چون روسیه، فرانسه و... شاهد آثاری فاخر از نویسندگانی هستیم که همه آنچه را که ازجنگ مینویسند پس از مطالعات بسیار و قرار گرفتن در موقعیتهای واقعی و کسب تجربیات شخصی به دست آوردهاند و تنها متکی بر تخیل وایدههای شخصی به خلق آثار نمیپردازند. در همین راستا در این سفر، بانوان داستاننویسی چون زهرا زواریان، نرگس آبیار، مهری ماهوتی، مریم جمشیدی، فاطمه رجبیمتین، سهیلا فرجام، گیویان و فاطمه دهکردی و مستندنگارانی چون سیده اعظم حسینی، معصومه رامهرمزی، مریم بیات، سولماز نیساری و فائزه محمدیشکیبا و راویانی چون مینا کمایی، ماهرخ باستان، کبری عارفزاده، معصومه موسوی، سید صالح موسوی، احمد حورسی، عبدالرضا قاسمیزاده، محمدرضا فرخی و سید منصور حسینی نیز شرکت داشتند.
ادبیات مستند جنگ، پایه و اساس دیگر ژانرهای ادبی است و در صورتی که آثار مستند از اطلاعات و استناد خوبی برخوردار باشند، میتوانند منبع موثق و محکمی جهت تولید ادبیات خلاق همچون شعر، داستان و... قرار گیرند.
حضور مستندنگاران و داستاننویسان در کنار یکدیگر میتواند موجب تبادل اطلاعات، تجربیات و بررسی و تبیین نیازهای این دو ژانر به یکدیگر باشد. راویان دفاع مقدس نیز با بیان خاطرات به شکل شفاهی و پاسخگویی به سوالات مستندنگاران و داستاننویسان و تبیین حس و حال خود در سالهای دفاع مقدس و تشریح فضای سالهای جنگ، بیش از سایر منابع اطلاعاتی در سوژهپردازی و ایدهسازی نقش خواهند داشت. گردهمایی این سه گروه، در سفر به مناطق جنگی، مجموعهای کامل از عوامل سازنده آثار را در کنار یکدیگر قرار داد.
شاهدان دیروز، راویان امروز
مینا کمایی از سن هفده سالگی در بیمارستان شرکت نفت آبادان به امدادگری مجروحان جنگ پرداخته است. مجموعه خاطرات وی با نام «دختران باغ اُپیدی» بوده و پیشتر توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است. کمایی کارشناس ارشد رشته علوم قرآن و حدیث است و بیش از بیست سال در آموزش و پرورش به امور آموزشی و فرهنگی پرداخته است. کمایی در بازدید گروه نویسندگان از بیمارستان شرکت نفت آبادان به توصیف وضعیت آن روزهای بیمارستان در سالهای جنگ پرداخت:
«بیمارستان شرکت نفت آبادان کمتر از یک کیلومتر از رودخانه اروند و مرز فاصله دارد و در زمان جنگ نه تنها به وسیله توپ وخمپاره بلکه توسط شلیک مستقیم تیراندازان عراقی بارها مورد هجوم و تهدید قرارگرفت.»
مینا کمایی در بررسی نقش دختران امدادگر اینگونه روایت کرد: «دختران امدادگر علاوه بر همکاری با پزشکان و پرستاران در مداوای مجروحان در هر حادثه و اتفاقی که در بیمارستان پیش میآمد و نیاز به کمک آنها بود وارد میشدند و هر آنچه در توان داشتند به کار میبردند. در سال اول جنگ، انبار دارویی بیمارستان شرکت نفت آبادان مورد اصابت خمپارههای عراق قرار گرفت و به آتش کشیده شد. با توجه به محاصره شهر آبادان و نیاز جدی مجروحان به دارو، این حادثه عواقب ناخوشایندی درپیداشت. لذا خواهران امدادگر با رساندن خود به انبار دارویی و ایجاد یک صف طویل در میان آتش و دود، جعبههای دارویی را از انبار تخلیه کردند. با وجود اینکه انبار دارویی دقیقا در مقابل رودخانه اروند و در تیررس عراقیها قرار داشت و شعلههای آتش از هر طرف زبانه میکشید.»
«خوابگاه شهید خودم»
در ادامه بازدید، بانوان نویسنده از خوابگاه شهیده مریم فرهانیان در زمان جنگ بازدید کردند و معصومه موسوی، دوست و همراه مریم فرهانیان خاطراتی از این بانوی شهید نقل کرد: «مریم، عاشق شهادت بود و خدمتگزار به خانواده شهدا. او در کنار کار امدادگری در بیمارستان به همکاری با بنیاد شهید آبادان هم مشغول بود. شهیده فرهانیان با خط خود روی دیوار خوابگاه نوشته بود: «خوابگاه شهیده مریم فرهانیان» تا چند سال پس از شهادتش این نوشته همچنان بر دیوار نقش بسته بود اما در بازسازی بیمارستان و تغییر کاربری خوابگاه به بخش اطفال از بین رفت.» در مرحله بعدی سفر زنان نویسنده در فاصلهای بسیار دورتر از بیمارستان از محل شهادت مریم فرهانیان بازدید کردند و مریم موسوی به شرح کامل نحوه شهادت وی پرداخت.
قصه میدان مقاومت
راوی دیگر خانم کبری عارفزاده که از بانوان مدافع خرمشهر در چهل و پنج روز مقاومت بوده طی روایتی به نقش موثر زنان در روزهای مقاومت پرداخت: «من و دوستانم در روزهای اول جنگ وظیفه داشتیم مهمات مورد نیاز مدافعین را جابهجا کرده و از آنها محافظت کنیم. زنان خرمشهری دوشادوش مردان این شهر به دفاع میپرداختند.» عارفزاده با تاکید بر چهل و پنج روز مقاومت خرمشهر گفت: «شروع درگیریهای مرزی بین نیروهای عراقی و ایرانی به خرداد سال پنجاهونه برمیگردد. موسی بختور و عباس فرحان اسدی اولین شهدای خرمشهر هستند که در تاریخ بیست و سه خرداد پنجاه و نه طی درگیری مرزی در منطقه شلمچه به شهادت رسیدند.» عارف زاده و دوستانش در مراسم تشییع این شهدا با بستن روبان قرمز به بازویشان با آنان عهد بستند که تا لحظه آخر از خرمشهر دفاع کنند. این بانوی رزمنده خرمشهری در هنگام بازدید نویسندگان از میدان مقاومت خرمشهر به مشکلات نیروهای مدافع در روزهای آغاز جنگ اشاره کرد. وی گفت: «میدان مقاومت از سمت راست به راه آهن سابق و از سمت چپ به کشتارگاه ختم میشد. در مهرماه پنجاهونه درگیریهای شدیدی بین نیروهای ما و عراقیها در این منطقه صورت گرفت. در یکی از درگیریها اسماعیل خسروی به شدت مجروح شد و آقای حورسی و همرزمانش مجبور شدند اسماعیل را روی نیمکت مدرسه بگذارند و جابجا کنند. درآن زمان ما حتی برانکاردی برای جابجایی مجروحین نداشتیم.»
در سفر نویسندگان به مناطق عملیاتی جنوب چند نفر دیگر از راویان به زوایای پیدا و پنهان جنگ پرداختند و دریچههای جدیدی از معارف جنگ را به روی نویسندگان گشودند.
مستندنگاران جنگ؛ امانتداران ادبیات دفاع مقدس
سیده اعظم حسینی، مستندنگار و نویسنده کتاب «دا» طی سخنانی به اهمیت مطالعه و پژوهش پیرامون تاریخ دفاع مقدس پرداخت. حسینی جمعآوری اطلاعات پیرامونی همچون موقعیت جغرافیایی و تاریخی گذشته تا حال را در بررسی علل وقوع جنگ ضروری دانست. او شکلگیری حزب بعث و تفکرات این حزب در آغاز جنگ وحمله به ایران را از جمله مباحثی دانست که کمتر به آن پرداخته شده در حالی که از اهمیت تاریخی و سیاسی بالایی برخوردار است. پدیدآورنده کتاب دا، جمعآوری اطلاعات فشرده، ترسیم نقشه وکروکی از مناطق شاخص آبادان وخرمشهر و مناطق عملیاتی را از ابزارهای ضروری در هنگام روایتگری در مناطق دانست.
او گفت: «بازدیدکنندگان مناطق جنگی با در دست داشتن نقشه وکروکی و اطلاعات فشرده به خوبی میتوانند موقعیت نیروهای مدافع را شناسایی کرده و به بزرگی و عظمت دفاع آنان دست یابند و تصویر صحیح و کاملتری از آنچه رخ داده در ذهن تصویرسازی نمایند. اگر علاوه بر گفتن صرف روایت، لحن کمی هم داستانی شود، جذابیت آن روایت دو چندان خواهد شد.»
فقط گزیدهنویسی
در ادامه فائزه محمدیشکیبا درباره اشاعه فرهنگ مقاومت گفت: «اولویت ترویج و اشاعه فرهنگ مقاومت ابتدا در میان جوانان کشور خودمان ضرورت دارد چون آنها آیندهسازان جامعه هستند.» شکیبا نویسنده کتاب «قطار احمر» (زندگینامه شهید تهمینه اردکانی) که در کنار مستندنگاری به نوشتن داستان کوتاه نیز مشغول است درباره وضعیت ادبیات جنگ چنین عنوان کرد: «گستردگی موضوع و عمق حقایق جنگ، جزئیات کافی برای پرداخت به این حوزه از ادبیات را دارد اما تکنیک نوشتن، داستاننویسی و قصهنویسی بسیار اهمیت دارد. باید تا آنجا که میتوان به گزیدهنویسی روی آورد چرا که قطر زیاد یک کتاب اولین دافعه آن برای خواندن است.»
بازسازی حادثههای واقعی
معصومه رامهرمزی نویسنده کتاب «یکشنبه آخر» و «راز درخت کاج»، در این سفر دوستداشتنی درباره شیوه مستندنگاری جنگ گفت: «تدوین و تالیف آثار مستند جنگ نیازمند دقت، ظرافت، صبر و حوصله و پایبندی به اسناد موضوع است. برخلاف داستاننویسی که عنصر خیال حرف اول را میزند، در کار مستند باید کلیه عناصر ادبی و جذابیت متن از دل اثر به دست آید و در واقع باید به بازسازی حوادث پرداخت و شخصیتپردازی و فضاسازی را از دل حوادث و اشخاص خارج کرد. اگر در یک داستان، نویسنده شخصیت را خلق میکند، در یک اثر مستند، شخصیت واقعی قهرمان از ابعاد مختلف شخصیتی معرفی میشود. بدون آنکه چیزی از آن کم یا زیاد شود.»
داستاننویسان جنگ؛ خالقان زیبایی و حقیقت
در بازخوانی هشت سال دفاع مقدس به ژانرهای مختلفی نیاز است. آثار مستند اهداف و مخاطب خود را دنبال میکند و ادبیات خلاق نیز مخاطب خود را درمییابد. وجود چارچوبهای نظری و قابل ارائه و عملی در آثار مستند موجب تعریف صحیح این ژانر و خلق آثار موفق خواهد بود.
نرگس آبیار، داستاننویس و صاحب سی عنوان کتاب همچون «کوه روی شانههای درخت»، «چشم سوم» و... معتقد است که موضوع دفاع مقدس دارای پتانسیلهای خوبی برای داستاننویسی و پرداخت است. آبیار درباره ادبیات جنگ میگوید: «اکثر کشورهایی که به نوعی جنگ را تجربه کردهاند در مورد انتقال جنگاوری و ترویج آن دوره از زمان و افکار و عقاید خود به سایر کشورها تلاش کردهاند و بخشی از ادبیات خود را به این موضوع اختصاص دادهاند. در این زمینه میتوان به کتابهایی چون «سرباز رایان»، «دشمن پشت دروازه» و... اشاره کرد. ما در حالی که طولانیترین جنگ را در صد سال گذشته داشتیم و با توجه به ویژگیهای خاصی که داریم، ظرفیت مناسبی برای جهانی شدن داریم که باید به آن بپردازیم.» کارگردان مستند «ننه مریم» فراهم نمودن شرایط تحقیق برای نویسنده و قرار گرفتن در بطن فضا و ماجرا جهت استخراج واقعیت را امری ضروری دانست و گفت: «خلق یک اثر هنری در حوزه نگارش یا پژوهش، نیازمند حمایتهای مادی و معنوی است.»
فرهنگ فراگیر
مهری ماهوتی، شاعر و نویسنده سیصد عنوان کتاب است که بخشی از آن به حوزه دفاع مقدس اختصاص دارد. «مسافر سرزمین خاکستری» و «زندگینامه جاویدالاثر احمد متوسلیان» از جمله آثار دفاع مقدس مهری ماهوتی است. ماهوتی همراهی با شهدا و خانوادههای آنان و همچنین نزدیکی به زندگی جانبازان را نقطه عطف زندگی شخصی خود میداند. ماهوتی درباره فرهنگ دفاع مقدس میگوید: «فرهنگ دفاع مقدس در واقع ارائه همان فرهنگ عاشوراست، همانطور که فرهنگ امام حسین(ع) در سراسر عالم فراگیر شد، فرهنگ دفاع مقدس هم میتواند فراگیر شود.
خروج از انحصار دولتی
زهرا زواریان داستاننویس وصاحب چند اثر پژوهشی همچون «روایت جنگ در ادبیات حماسی زنان» و «شخصیت زن در ده سال داستاننویسی» است. نویسنده داستان «زهیر» درباره دامنه فعالیتهایش گفت: «کارهای نکرده بسیاری وجود دارد که باید به آن پرداخت و با آسیبشناسی آثار موجود، درصدد رفع محدودیتها و بالا بردن ظرفیتها بود.» زواریان نظر مساعدی به کارهای سفارشی ندارد و به این موضوع اعتقاد دارد که باید شرایط را برای انتخاب آزاد گذاشت تا نویسنده به شکل خودجوش به سمت سوژهها برود.
نویسنده «مجموعه داستان مهتاب»، تفاوت نگاه زنان و مردان در امر نوشتن را امری بدیهی دانست که از طبیعت آنان سرچشمه میگیرد و در واقع سبب میشود که آثار متفاوتی خلق گردد و میتواند در نوع خود مقبول باشد. به اعتقاد زواریان بهتر است که موضوع دفاع مقدس از انحصار مراکز دولتی خارج و به دست متولیان مراکز خصوصی و حتی فعالان این حوزه سپرده شود و به این شکل، کیفیت آثار خودجوش و انتخابی به مراتب بیشتر و بهتر از آثار سفارشی میشود.
آبادان و خرمشهر گنجینه احرار و اسرار دفاع مقدس
نمیتوان از هشت سال دفاع مقدس گفت و از چهل و پنج روز مقاومت خرمشهر و یازده ماه محاصره آبادان یادی نکرد. نمیتوان دست به قلم گرفت و به دنبال خلق آثار دفاع مقدس بود اما به شلمچه و پل نو و مسجد جامع خرمشهر و کوی ذوالفقاری آبادان اشاره نکرد. مگر میتوان بیاعتنا به واقعیات تاریخی محصور در زمان و مکان و بیتوجه به مردان و زنان مدافع و رزمنده به خیالپردازی و قلمفرسایی پرداخت.
بانوان نویسنده به آبادان و خرمشهر رفتند تا با قدم نهادن در وادی ایمن و دست بردن بر آتش سرد به جامانده از سالهای جنگ، احساس و تفکر و تعقل را با قلم خود همراه و آثاری خلق نمایند که بتواند بخشی یا جزئی از واقعیات بزرگ سالهای دفاع مقدس را به خوبی منعکس کند.
کاروان اهل قلم، سفر خود را از نقطه آغازین هجوم عراق به ایران از منطقه شلمچه آغاز کردند. شلمچه قصهای بس طولانی و عجیب در جنگ دارد. جای جای شلمچه زخمی است. شلمچه در روزهای ابتدایی تهاجم عراق، شلمچه در کربلای 5، شلمچه در روزهای پایانی جنگ هر یک حکایتی دارد و شلمچه امروز حکایتی است دیگر. کبوترهای سفید و خاکستری در اطراف زیارتگاه شهدای شلمچه به پرواز درآمدهاند. گویی شلمچه حرم امنی است که در سایه شهدای مظلوم و مفقود، قداستی آسمانی یافته است.
هنوز میتوان در شلمچه خاکریزها و سنگرها و تانکهای سوخته را دید. هنوز میتوان در میان زمین گرم شلمچه نشست و چشمها را بست و خود را در میدان نبرد دید. شلمچه محل تأمل و تنهایی است. هر یک از اهالی قلم در گوشهای در خود فرومیروند. اندیشه و حس را به هم گره میزنند تا به اندازه نیت و فهم و ظرفیت به دریافتی دست یابند. بانوان نویسنده برای اقامه نماز ظهر و عصر در مسجد جامع خرمشهر حضور یافتند و سید صالح موسوی از جمله مدافعان خرمشهر در این مکان به روایتگری پرداخت.
شهادت برادر در آغوش خواهر
معصومه رامهرمزی از امدادگران دوران دفاع مقدس و نویسندگان این حوزه درباره حوادث روز بیست و هفتم مهرماه در مقابل مسجد جامع خرمشهر اینگونه روایت کرد: «من در روزهای مقاومت خرمشهر به همراه یک گروه غذارسان صبحها برای رساندن غذا به خرمشهر میرفتم. در همان روزها برادرم اسماعیل هم برای انتقال مجروحان به خرمشهر رفت و آمد میکرد. طی بیست و هفت روز آغازین جنگ هیچگاه اسماعیل را به طور اتفاقی در خرمشهر ملاقات نکردم. هر روز هر دوی ما در گروههای خود به خرمشهر میرفتیم و شب به سنگر خانوادگیمان برمیگشتیم. مادرمان هر روز لبه سنگر مینشست و چشم به راه داشت تا برگردیم. روز بیست و هفت مهر پنجاه و نه هنگام اذان ظهر من و اسماعیل در مقابل مسجد جامع به طور تصادفی یکدیگر را ملاقات کردیم. یکدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم. گویی سالها همدیگر را ندیده بودیم. زمانی که خداحافظی کردیم و از هم جدا شدیم صدای اللهاکبر اذان از مسجد به گوش میرسید. ناگهان خمپارهای در فاصله میان من و اسماعیل به زمین اصابت کرد و گرد و خاک همه جا را فرا گرفت طوری که چشم، چشم را نمیدید. پس از عادی شدن وضعیت متوجه شدم که ترکش کوچکی سینه نحیف اسماعیل را شکافته و او را به شهادت رسانده است.»
رشادت دریاقلی
مستندنگاران و داستاننویسان در ادامه سفر خود به مناطق عملیاتی، از بیمارستان شرکت نفت در نزدیکی مرز آبی عراق، مرکز بسیج خواهران در زمان محاصره، برخی مساجد مهم شهر همچون مسجد پیروز و قدس، کوی ذوالفقاری، منطقه عملیاتی والفجر هشت در اروند کنار و گلزار شهدای آبادان دیدن کردند.
عبدالرضا قاسمیزاده از رزمندگان سالهای دفاع مقدس در تشریح منطقه عملیاتی ذوالفقاری به نقش یکی از نیروهای مردمی به نام دریاقلی سورانی اشاره کرد. شب هنگام دریاقلی متوجه عبور عراقیها از رودخانه بهمنشیر میشود. او چندین کیلومتر راه را پیاده پشت سر گذاشته و به سرعت خود را به نیروهای نظامی رسانده و خبر تهاجم عراقیها را به آنها میدهد. با فداکاری دریاقلی سورانی و اطلاعرسانی به موقع او نیروهای بسیج و سپاه و لشکر هفتاد و هفت خراسان به کوی ذوالفقاری میروند و با یک نبرد رودررو با دشمن آنها را مجبور به عقبنشینی میکنند.
گلزاری به وسعت یک جهان
صد و هفتاد و هفت شهید گمنام در گلزار شهدای آبادان به خاک سپرده شده است. بسیاری از شهدای گلزار، خانوادههایی هستند که در زمان بمباران یا اصابت خمپاره و توپ به شهر آبادان دستهجمعی به شهادت رسیدند و پدر و مادر و خواهر و برادر در کنار یکدیگر به خاک سپرده شدهاند. در این گلزار مادر و فرزندی هستند که در آغوش یکدیگر به شهادت رسیده و در یک مزار دفن شدهاند. در قسمتی از گلزار شهدای آبادان، گور دسته جمعی قربانیان سینما رکس قرار دارد و صد و پنجاه قربانی مجهولالهویه این حادثه در کنار یکدیگر به شکل دستهجمعی مدفون شدهاند. گلزار شهدای آبادان حکایتهای عجیبی دارد که هر حکایت و قصه، کتابی قطور از رنج و درد و آلام مردم آبادان در زمان تهاجم و محاصره و پس از محاصره است.
اهل قلم در طی سفر به مناطق عملیاتی فاصله میان شنیدهها و دیدهها را کوتاه کردند. به دانش و تجربه و حسی نو دست یافتند و به خوبی دانستند که حکایت سال های دفاع مقدس امانتی مقدس در دست اهل هنر و قلم است. هیچ چیز جز ادبیات و هنر توانایی توصیف و تبیین وقایع سالهای جنگ را ندارد. تنها با اتکا بر قلم و هنر است که میتوان حق مطلب را ادا کرد و حقیقت سالهای دفاع مقدس را به تصویر کشید. مردمان بیدفاع شهرهای آبادان و خرمشهر که بدون هیچ گناهی مورد ظلم قرار گرفتند و سالهاست که در کنج گلزار شهدای آبادان و خرمشهر آرمیدهاند فقط سوژه کتابها و قصهها و فیلمها نیستند. آنها تاریخ این کشور و سند مظلومیت ملت ایران و نشانههای پایداری و مقاومت هستند. نوشتن از آنها محتاج نفسی حق و قلمی رحمانی و چشمهایی وفادار به عشق و دستهایی امانتدار است. باید آنچه را که میباید نوشت و برای امروز و فردا حفظ کرد.