به گزارش حلقه وصل، شاهین زینعلی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
مواضع اردشیر زاهدی در تأیید قدرت امروز ایران در منطقه، پیشرفتهای نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران و مخالفت با تحریم و سیاستهای ضدایرانی، ضدانسانی، زورگویانه و غیرقانونی آمریکا از سویی شور و شوق گسترده و بسیار در میان ایرانیان و مخالفان تحریم برانگیخت، اما خشم برخی افراد و گروهها را نیز به همراه داشت. سخنان زاهدی، وزیر امور خارجه دوره پهلوی و سفیر سابق ایران در آمریکا، در این خصوص تازه نبوده و سالیانی است به صورتهای گوناگون ابراز میشود؛ اما به اوج رسیدن فشارها علیه ایران، موجب شده تا صدای اون نیز رساتر شده و شنونده بیشتری نیز پیدا کرده و سیل حمایتهای ایرانیان را به سوی خود جلب کند. پس طبیعی است که جبهه ویرانیطلبان و جریانهای ضدایرانی نیز واکنش شدیدتری از خود بروز دهند. یک نمونه حملات شدید سلطنتطلبان به او و خطاب قرار دادنش با الفاظی چون خودفروخته، مزدور و امثالهم است.
مواضع زاهدی در داخل نیز مخالفت برخی گروهها را برانگیخت؛ از جمله کسانی که به عناوین گوناگون گاهوبیگاه مواضعی در مخالفت با توسعه قدرت نظامی و سیاستهای دفاعی ایران در منطقه(به خصوص عراق و سوریه) اتخاذ میکنند و از بغض زیاد تا آنجا پیشرفتهاند که یا از اساس نسبت به تحریمها همدلی دارند و یا مخالفت با تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی علیه کشور را "مشروط" به شرط و شروطی میکنند که در نتیجه با همدلی تفاوت چندانی ندارد.
در این میان خشم و نفرت صادق زیباکلام از همه بیشتر و اظهارات تند او در گفتگو با یکی از سایتهای خبری که در آن اردشیر زاهدی را متهم به دورویی و تلاش برای بازپسگیری ملک و املاک احتمالی در ایران کرده، از همه جالب توجهتر است. اما به راستی چرا کسی مانند زیباکلام که چندسالی است خود را مدافع رضاشاه و پهلوی جلوه داده، تا این حد به کسی که نسبت خانوادگی با شاه سابق دارد، پدرش همراه رضاشاه برای نجات خوزستان جنگیده و خود او نیز سالها وزیر امور خارجه و سفیر حکومت پهلوی بوده، تاخته و از مواضع وی در دفاع از فرزندان ایران خشمگین شده است؟ طوری که به اظهارات نامعقول و عجیبی روی آورده که هرشنونده عاقلی را به تأسف وا میدارد.
اردشیر زاهدی نه سخن تازه و عجیب و غریبی بر زبان رانده و نه اصلاً او تنها و نخستین ایرانی است که از سیاستهای امروز ایران در منطقه دفاع و علیه تحریم موضع میگیرد. اما نقطه قوت او که مواضعش را برجسته میکند همانا جایگاه وی در نظام گذشته است که قاعدتاً باید او را-مانند بسیاری دیگر از فعالان اپوزیسیون- از هر جهت رو در روی جمهوری اسلامی قرار دهد؛ اما شرافت و میهنپرستی وی مانع از درپیش گرفتن چنین رویهای است و او آنجا که پای منافع ملی درمیان است هر اختلاف بزرگ و کوچکی را با حکومتی که موجبات از دست دادن موقعیت و تبعید وی را فراهم کرده کنار گذاشته و به دفاع از میهن و کارگزاران امروزش میپردازد.
درست در نقطه مقابل صادق زیباکلام هم از جهتی جایگاه ویژهای برای خود دست و پا کرده است. او از یک سو خود را مدافع رضاشاه معرفی میکند، از موقعیت و جایگاه ایران در دوره پهلوی دوم میگوید و به موازات کسب اعتبار از این رهگذر، از قلب پایتخت ایران به مخالفت با ایران و قدرت منطقهای آن دست میزند و تحریمهای آمریکا علیه کشور را تأیید میکند. طبیعی است که در این شرایط صدای او رساتر از بقیه هواداران تحریم ایران از سوی آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی منطقه، به خصوص عربستان سعودی و امارات، شنیده شود و جریانهای ضد ایرانی در سراسر منطقه و جهان برای او شأن و جایگاه ویژهای قائل شوند.
این چکیده پروژهای است که صادق زیباکلام برای خود تعریف کرده و به اعتبار آن به اصطلاح "پهلوی دوستی"اش، در داخل نیز بخشی از افکار عمومی را با خود همراه و ضدیت با قدرت دفاعی و تحریم ایران را برای ایشان موجه جلوه میدهد. پروژهای که در کنار رسانههایی مانند شبکه تلویزیونی منوتو، از دو سو افکار عمومی را در ایران زیر ضرب گرفته و تلاش دارد آن را با سیاستهای ضدایرانی همراه کند. متأسفانه حمایت این بخش از جامعه از او تا به امروز به نسبت روند رو به رشدی داشته و او را در کنار بیان عوامزده و پوپولیستیاش تبدیل به یک "سلبریتی" سیاسی کرده است.
اما این پروژه ناگهان به مانع محکمی برخورد میکند و آن اردشیر زاهدی است. کسی که از جهت نزدیکی به خاندان پهلوی و شخص محمدرضاشاه ، امثال صادق زیباکلام (انقلابی و پهلویستیز گذشته) را یارای مقابله با او نیست و به اشارهای پروژه او را بیاثر میکند. به تعبیری او هرچه در این راه رشته کند، اردشیر زاهدی با چند جمله پنبه میکند؛ کما اینکه این امر با مصاحبه اخیر زاهدی اتفاق افتاد. پس جای تعجب نیست اگر عمق خشم، کینه و نفرت صادق زیباکلام از اردشیر زاهدی از همه مخالفانش بیشتر باشد.