حلقه وصل: نشست روایت زن ایرانی در حاشیه سیزدهمین جشنواره مردمی فبلم عمار برگزار شد.
این نشست با حضور عموم مردم و با سخنرانی سحر دانشور کارشناس ارشد مطالعات زنان و پژوهشگر تاریخ شفاهی در حوزه زنان و انقلاب برگزار شد.
دانشور در ابتدای سخنان خود گفت: سابقه اهمیت زن به شکل کنونی به چند صد سال پیش بازمیگردد که در یک جغرافیای خاص بروز و ظهور بیشتری داشته است. نقطه آگاهی زن غربی از مواجهات او با نقاط دینی آغاز میشود که چرا من اساسا امکان مالکیت، عبادت و دستیابی به جایگاههای بالای عبادی و دینی را ندارم. سپس این خودآگاهی تبدیل به جریان فکری شده، جریانات سیاسی را در بر گرفته و یک روایت خاص از زن را در جهان عرضه میکند. نهادها و سازمانهای بینالمللی نیز این روایت را به عنوان روایت غالب در فعالیتهای خود در نظر میگیرند که رشد و پیشرفت دیگر جوامع را تحت تاثیر مسیر خود قرار میدهد.
وی در ادامه این مطلب اظهار کرد: این روایت تفاوت میان زنان در جوامع متفاوت و حتی جامعه خود را هم در نظر نگرفته و یک الگوی یکسانساز را ارائه داده است. به همین دلیل جریانات برآمده از دل جوامع مختلف، با وجود پیروی از این الگوی خاص تفاوتهای زیادی در روایت خود دارند که جریانات منتقد با آن مخالف هستند.
دانشور ادامه داد: از اواخر دوره قاجار زن در ایران نیز اهمیت پیدا میکند. عمده دلیل آن تحصیل کردههایی بودند که زن را یکی از مظاهر اصلی توسعه و تمدن میدانستند. از همین زمان بود که مجلات و روزنامههای زنان تاسیس شدند.
وی ادامه داد: همراهی زنان در جریان مشروطه، همراهی زنان در اهدای طلاهایشان برای تاسیس بانک ملی، همراهی زنان در جریان نهضت تنباکو، دوران پهلوی، جریان کشف حجاب و سپس جریاناتی که در آن دوره شکل گرفتند و تصویر نویی از زن در ارتباط با مسائل سیاسی و اجتماعی ارائه دادند. همگی نمونههایی از کنشگری و اهمیت زنان بعد از آن دوره هستند. اما قاطبه زنان ایران در آن جریانات و تحولات در سنت خود باقی ماندند و با تحولات زمان پهلوی همراه نشدند.
این پژوهشگر حوزه زنان دررابطهبا جایگاه زن ایرانی عنوان کرد: سوال اصلی آن است که ما به کدام روایت باید توجه کنیم و کدام یک از روایتهای مطرح شده، روایت ماست؟ تصویری که از زن ایرانی در دل تاریخ هست، تمایزات جدی با جریان روایت زن غربی دارد. نخست آنکه فردیت و عاملیت زن ایرانی در نسبت با خانواده و جمعگرایی او میباشد در صورتی که روایت غالب زن غربی دقیقا در بریدن از خانواده است.
وی افزود: برای مثال در خاطرات همسران شهدا و زنانی که در صحنه اصلی جنگ حضور داشتند، جنگ در نسبت با زندگی روزمره و با تمام تصاویر و خاطرات زندگی خانوادگیشان بیان شده و اصلا جنگ یا وطن را به مثابه خانواده خود میدیدند. در روایتهای تاریخ شفاهی گاهی بیان میشود که زنان تشکلهایی داشتند که نشانه قیام بود و در برخی مواقع معناهایی میان این افراد منتقل میشد که باعث ماندگاری بیشتر آنان در جمع میشد. زنان حزب الله در مصاحبه با یکی از نویسندگان فمینیست میگویند ما از زنان ایرانی الگو گرفتیم که پرهیزگارانه در اجتماع بودند.
دانشور ادامه داد: تمایز دوم آن است که نقطه آگاهی زن ایرانی دقیقا در مواجهه او با دین و کنشگری او در راستای فعالیت دینی شکل گرفته اما آگاهی زن غربی در این است که چرا دین مرا نمیبیند. زن ایرانی در عین حال که دارای روحیات و توجهات زنانه است، کاملا مبارز و مستحکم میباشد. او هردوی این معانی را که در نگاه زن غربی کاملا متضاد هستند، از دل دین خود دریافت میکند.
وی افزود: همین جریان حضور در فعالیتهای انقلابی انقلاب اسلامی و بعد از آن نیز ادامه پیدا میکند. بنابراین جفاست اگر عالم سنت زن ایرانی را عالمی ناآگاهانه خطاب کنیم. او کسی است که روزمرهترین کارهای خود را طبق معنایی انجام میدهد و از انجام آن هدف دارد. منظور از عبارت سنتی در نیز در اینجا زن سنتی شرقی نیست که از اجتماع و کنشهای اجتماعی به دور است؛ بلکه یک اشتراک لفظی است.
دانشور در پایان خاطرنشان کرد: دو ویژگی بیان شده ناظر بر آن که روایت زن ایرانی محقق شده است. همانگونه که رهبری در نامه به کنگره هفت هزار زن شهید سه الگوی زن شرقی که کاملا دور از جامعه میباشد، زن غربی که جنسیت او بر انسانیت او میچربد و زن مسلمان ایرانی را بیان میکنند و وقتی ویژگیهای زن مسلمان ایرانی را نام میبرند، آنها را ثابت شده و محقق شده میدانند.