به گزارش حلقه وصل: محمد مجتهد شبستری، روشنفکر دینی، در یادداشتی تلگرامی با عنوان نوشدارو بعد از مرگ سهراب تلاش کرده است که سخنان دو مرجع بزرگوار آقایان شبیری زنجانی و جوادی آملی را در دیدار با رییس جمهور مصادره به مطلوب کند و نگاه سکولاری خود را به این دو مرجع عظیم الشأن نسبت دهد.
وی با نقل بریدهای از سخنان این دو فقیه نزیه و افزودن تحلیلهای شخصی خودش بر آنها چنین نتیجه میگیرد که: کلیۀ کسانیکه پس از پیروزی انقلاب 1357 تاکنون آنها را با مارک لیبرالیسم و غربزدگان کوبیدهاند سخنشان همان بوده که امروز آن دو مرجع میگویند.
حجتالاسلام مهدی ابوطالبی، عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی (ره)، در یادداشتی قرار داده است، به این سخنان مجتهد شبستری واکنش نشان داده است که متن کامل آن را در زیر میخوانیم:
امروز بزرگترین مشکل کشور انکار حجیّت و مرجعیت علوم انسانی معاصر و استفاده از فقه و احکام و قواعد دینی برای اداره کشور است.
مجتهد شبستری با این بیان خود تلاش میکند که این نسبت را به مراجع بدهد که آنها معتقدند علوم انسانی سکولار معاصر غرب حجیت و مرجعیت دارد و به جای اداره کشور بر اساس فقه و قواعد دینی باید این علوم مرجعیت داشته باشند. او تلاش میکند که نشان دهد این جمله آیت الله جوادی آملی که فرمودند: مدیریت و اقتصاد علم است و راه حلهای مشکلات کشور را از این علوم باید جست و این کلام آیت الله شبیری زنجانی که فرمودند: ما اهل فن نیستیم که درباره جرح و تعدیل مسائل نظر بدهیم، همان حرف خود او و سایر روشنفکران (غربگرا) است که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مدعی بودند که با علم فقه نمیتوان کشور را اداره کرد و فقیه سالاری مشکلات خواهد آفرید. پس از این هم راه حل اساسی تفکیک نهاد دیانت از نهاد سیاست و مدیریت است.
جناب شبستری تلاش میکند نگاه خودش و سایر روشنفکران همتراز خود را که به نوعی بین فقه و علوم انسانی یا دین و علوم انسانی دوگانگی و تعارض میبینند و آنها را قابل جمع نمیدانند به مراجع عظیم الشأن نسبت دهد.
جناب شبستری همان گونه که خودش در این متن و سایر آثارش به صراحت نوشته است نه تنها با حاکمیت و ولایت فقیه مخالف است، بلکه بالاتر در مسائل حکومت و سیاست، حتی فعل و قول معصوم (علیه السلام) را هم حجت نمیداند.
وی معتقد است نمیتوان از حکومت، عدالت و آزادی زمان پیامبر صلی الله علیه و آله برای امروز الگو گرفت.1
این در حالی است که عدم حجیّت قول و فعل معصوم علیه السلام را هیچ فقیه شیعهای نمیپذیرد. چگونه میتوان چنین نگاهی که شبستری دارد را به مراجع و فقها نسبت داد. چگونه میتوان حضرت آیت الله جوادی آملی که کتاب چند صد صفحهای در مورد ولایت فقیه دارد و قائل به ولایت انتصابی فقیهان است و خودش از شاگردان برجسته امام خمینی (ره) و عضو مجلس خبرگان رهبری بوده است و بارها از امام، مقام معظم رهبری و اصل ولایت فقیه سخن گفته و دفاع کرده است را مخالف حاکمیت فقیه بدانیم؟؟؟
چطور میتوان آیتالله جوادی آملی را که در مورد سکولاریسم و جدایی دین از امور دنیوی کتاب نوشتهاند مدافع حجیت علوم انسانی سکولار غربی مثل مدیریت و اقتصاد غربی بدانیم. چگونه آیت الله جوادی آملی که بارها در مورد بانکداری ربوی هشدار دادهاند، اقتصاد سکولار و ربوی معاصر غربی را حجت میدانند؟؟
آیت الله العظمی جوادی آملی در دیدار فوق بر این که مدیریت و اقتصاد یک علم است تأکید کردند، نه اینکه اقتصاد و مدیریت سکولار را تأیید کنند.
جناب شبستری بهتر است کتاب ولایت فقیه و کتاب سکولاریسم این مرجع بزرگوار را مطالعه کنند تا متوجه خبط خود بشوند.
جناب شبستری چون خود قائل به دوگانگی بین فقه و علوم انسانی یا دین و علوم انسانی است تصور میکند اگر آیت آلله جوادی از اقتصاد و مدیریت به عنوان دو علم سخن گفتند منحصر در همان مدیریت و اقتصاد سکولار غربی است یا چنانچه دکتر سروش نیز تصور کرده است، اگر مدیریت فقهی باشد دیگر نمیتواند علم باشد و بالعکس.
در حالی که بزرگوارانی مثل امام خمینی (ره), مقام معظم رهبری، آیت الله مصباح, آیت الله جوادی و ... که سخن از حاکیمت فقه گفتهاند منکر استفاده از تجربیات علمی بشری از جمله علوم انسانی نیستند و مدیریت و اقتصاد را علم میدانند اما معتقدند علم مدیریت و اقتصاد اسلامی که مبتنی و مشتمل بر قواعد و احکام شرع است برای جامعه اسلامی مفید است. لذا باید علوم انسانی غربی را نقد کرد و بر اساس منابع دینی علوم انسانی اسلامی تولید کرد و یا به اسلامیسازی علوم انسانی دست زد.
در مورد سخن آیتالله العظمی شبیری زنجانی نیز مسأله همین است. این مرجع عظیم الشأن تنها گفتهاند ما اهل فن نیستیم و کلام ایشان نه تنها دلالتی بر استفاده از علوم انسانی سکولار از جمله اقتصاد سکولار و ربوی غربی ندارد بلکه قطعا ایشان با این اقتصاد ربوی غیر شرعی مخالفاند.
چگونه آیت الله شبیری زنجانی میتوانند قائل به عدم حجیت قول و فعل معصوم علیه السلام باشند. چگونه آیت الله شبیری زنجانی که در مورد مسائل مختلف اجتماعی و اقتصادی مثل بانکداری، مشارکت، مضاربه و ... بحث فقهی دارند و به سوالاتی در این زمینه پاسخ گفتهاند قائل به مرجعیت علم اقتصاد سکولار و ربوی غربی باشند؟ مراجعه به مبانی کلامی و فقهی ایشان نشان میدهد که قطعا منظور ایشان امر دیگری است. علی القاعده منظور ایشان این بوده است که جایگاه مرجعیت جایگاه حل مسائل جزیی اداره کشور نیست.
طبعا جایگاه مرجعیت و حتی در مواردی جایگاه رهبری نیز ارایه برنامه جزیی برای مدیریت مسایل معیشتی مردم به معنای خاص نیست. بلکه جایگاه رهبری تعیین سیاستهای کلان نظام است. جایگاه مراجع معظم تقلید نیز تولید علم در قالب درس خارج و حلقههای خاص علمی است. چنانکه آیت الله شبیری در باب مسایل مهم اقتصادی مثل مضاربه، شرکت، بانکداری و ... بحث کردند و به بسیاری از مسایل پاسخ گفتهاند.
برای ارایه برنامه اقتصادی و حتی تولید علم اقتصاد اسلامی و ... باید فضلا و فقهای جوانتر و شاگردان مراجع معظم با شناخت دقیق موضوعات سیاسی، اقتصادی و ... و تسلطی که بر فقه و اصول دارند، با استفاده از میراث علمی مراجع معظم و طرح بحث در محضر بزرگواران برای پاسخ به مسایل و تولید علوم مختلف اسلامی تلاش کنند. چنانکه مرحوم موسویان برای حل مسایل بانکداری از علم و نظر مراجع معظم استفاده کردند.
لذا کلام دو مرجع بزرگوار هیچ دلالتی بر سکولاریسم مورد نظر جناب شبستری ندارد.
نکته آخر این که به طور خاص جریانی به دنبال این است که با سوء استفاده از مشکلات معیشتی و اقتصادی موجود جامعه که اتفاقا محصول و برآمده از حاکمیت نگاه غربی اقتصاد بر فرایند تصمیمگیری اقتصاد کشور در بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و سازمان برنامه و بودجه و حاکمیت نگاه سیاست غربی و سکولار در عرصه دیپلماسی کشور در سالهای اخیر است، اصل حاکمیت دینی و نظام اسلامی را مورد هجمه قرار دهد. جالبتر اینکه این روزها تلاش میشود نفی حاکمیت دینی یا به قول جناب شبستری جدایی نهاد دین و نهاد سیاست از زبان افراد حوزوی و یا ملبس به لباس روحانیت بیان شود. افرادی مثل جناب شبستری و جناب مصطفی محقق داماد که اخیرا به بهانه صدمین سال حوزه تلاش کرد همین نگاه را به مرحوم آیت الله العظمی حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم نسبت دهد.
با این اقدامات این آقایان یاد این جمله آقای ایلان برمن در کتاب Tehran Rising: Iran's Challenge to the United States افتادم که میگوید تجربه چالش ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی نشان میدهد براندازی نظام جمهوری اسلام تنها از طریق نهادها و شخصیتهای دینی مخالف نظام امکان پذیر است.
1.محمد مجتهد شبستری ، ماهنامه کیان، بهمن 77، ش 45، ص 10.
منبع:تسنیم