
سرویس حاشیه نگاری_فهیمه احمدی: جنبشهای دانشجویی، در چند سال اخیر در برخی سریالها و تلهفیلمهای رسانه ملی، نمایش داده شدهاند. گاهی این تصویر متوجه ابعاد سیاسی بوده و گاهی نیز اهدافی اجتماعی و البته بعضاً نقش دراماتیک داشته است. با این وجود به سختی میتوان از بازنمایی جنبشهای دانشجویی در تلویزیون سخن گفت. هنگاهی که از بازنمایی سخن میگوییم، منظور ما تنها نمایش و ارائه تصویر از یک امر نیست؛ بلکه بازنمایی علاوه بر اهداف مولف متن رسانه، نسبتی با واقعیت جامعه نیز باید داشته باشد. در بازنمایی، مظهر چیزی بودن مهم است و به همین دلیل بعد از تولید یک متن رسانهای، نسبت آن با چیزی که مظهرش است (نقطه ارجاع)، باید سنجیده شود.
انواع تصاویری که از جنبشهای دانشجویی در تلویزیون ایران نشان داده میشود را میتوان در سه دسته کلی جای داد: سریالها و فیلمها، اخبار و گزارشهای سیاسی، سخنرانی و برنامههای تحلیلی.
در سالهای اخیر بنا به اقتضای مسائل روز و افزایش تعداد دانشجویان، جنبشهای دانشجویی در برخی سریالها یکی از ارکان اصلی هستند. پس از اغتشاشات سال ۸۸ نیز بر مبنای وقایع روی داده، تله فیلمهایی ساخته و از تلویزیون پخش شد، که همچون سریالها به واقع نمایانگر دغدغهها، تفکرات، رفتارها و عملکرد هیچ یک از طیفهای سیاسی جنبشهای دانشجویی نبودند. نمایش اغراقآمیز و غیر واقعی بسیجیها و تشکل مقابل آنها، مخاطبی را که خود با واقعیت این موضوع آشناست، بیاعتماد کرده و به نوعی خیانت در حق مخاطبی است که از واقعیت ماجرا آگاه نیست.
جنبش دانشجویی در سریالها اگر طیف معتقدان به نظام (به اصطلاح بسیجیها) را نمایش دهد، برادرهایی با محاسن پرپشت را نشان میدهد که تسبیح به دست دارند و خواهرهایی که حتماً چادریاند. این گروه اگر اراده به امر به معروف کنند، فضولی و دخالت میکنند و اگر عمل سیاسی انجام دهند، تقلیدی و بدون معرفت و فاقد تفکر است. طیف مقابل نیز به شکلی اغراق آمیز، به دنبال بازیهای بچهگانه، روابط با جنس مخالف، خوشگذران، جوگیر و گاهی عقدهای به تصویر کشیده میشوند. این در حالی است که جنبشهای دانشجویی، اصولاً و قاعدتاً برخاسته از تفکراتی ایدئولوژیک در گفتمان انقلاب اسلامی بودهاند.
اگرچه در سالهای اخیر برخی از جنبشها از مسیر اصیل خود خارج شده و در پی دغدغهها و مطالبات دانشجویی نبودهاند؛ اما در نهایت نمیتوان نتیجه گرفت دانشجویان مشتی جوان مقلد، بیفکر و منفعل هستند. اتفاقاً نمایش چگونگی این انفعال و خالی شدن جنبشها از اهداف اصیل و واقعیشان، به دور از شعارهای سیاسی و کلیشههای نخ نما میتواند مهمترین منبع آگاهی از جریانات فکری و سیاسی جامعه برای مخاطب عام باشد.
این نوع نگاه عموماً در اخبار و گزارشهایی که در اتفاقات و رویدادهای سیاسی پخش میشوند نیز دیده میشود. غیبت طیف مخالف نظام در تصاویر رسانهای و ارائه تصویری مخدوش و ناتمام از این گروه، بزرگترین سئوال را در ذهن مخاطب عام ایجاد میکند: اگر این قدر پوچاند، چطور تا به امروز فعال هستند؟ و پاسخ تلویحی نهفته در این سئوال چیزی نیست جز: گروه مقابل هم در همین حد و اندازه است که موفق به طرد آن از حوزه دانشگاه نشده است. هدف قرار دادن احساسات مخاطب، گرچه در مقاطع خاصی از رویدادها مفید و کارگر است؛ اما نیازمند توجه عمیق و پرداخت اصولی در گام بعدی است. عدم پرداخت صحیح، عمیق و اصولی در کار رسانهای، به ویژه در مواردی که مربوط به قشر جوان و تحصیلکرده است، باعث نتیجه عکس شده و رسانه مربوطه را از گردونه رقابتهای رسانهای به راحتی حذف میکند.
این نوع نمایش رسانهای را میتوان ناشی از دو عامل دانست: عامل اول ناآگاهی مولفان و تولیدکنندگان این برنامهها از حقیقت و واقعیت فعالیتها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی دانشجوییست. کارگردانانی که نه تنها هیچگاه عضوی از جنبش یا حتی تشکل دانشجویی نبودهاند، بلکه زحمت شرکت مستقیم در فعالیتها و تعامل با دانشجویان را برای درک دغدغهها و مطالبات آنها، آشنایی با رفتار و گفتار و منش و و روش آنها را نیز به خود نمیدهند. اگرچه گاهی مولف متن رسانهای، آشنایی و تعامل بیشتری از یک گروه خاص داشته است، اما عدم پرداخت صحیح و نمایش سطحی گروه مقابل، باعث بیاعتباری تفکرات و کنشهای گروه اول شده و فعالیت آنان را نیز بیاعتبار و اثر نشان میدهد.
نوع سوم برنامهها، سخنرانیها و تحلیلهای سیاسی هستند، که شاخصترین آنها را میتوان دیدارهای مقام معظم رهبری و رییس جمهور با دانشجویان دانست. این برنامهها طبیعتاً کمتر دستخوش تحریف و تطور میشوند؛ اگرچه در گزارش آنها، بخشهایی از متن، تحت عنوان حواشی نادیده گرفته شده و پخش نمیشوند. با این حال پخش تقریباً بیکم و کاست مطالبات دانشجویان و پاسخ مقام معظم رهبری یا رییس جمهور، میتواند نشانگر بخشی از واقعیت جنبش دانشجویی و دغدغههای آن در حال حاضر باشد. در عین حال باید توجه داشت این سخنرانیها، پرسشها و خواستهها، تنها بخشی تئوریک و نظری از هر جنبش یا تشکل است و میدان عمل و کنش هر یک از آنها، عموماً متفاوت از آنچه ادعا میشود، است. با این وجود، برای مخاطب تلویزیون یکی از منابع آگاهی از هستی و ماهیت جنبش دانشجویی، تفکر، ریشهها و مبانی جنبش دانشجویی، گزارش چنین برنامههایی است. همچنین در معدود برنامههای گفتگومحور که نمایندگان جنبشها به تبیین مواضع و توضیح دیدگاههای خود پرداختهاند، میتوان به روایتی دست اول و بدون واسطه از آنها دست یافت. با این حال تأثیر عامل دوم اثر گذار در نارسایی بازنمایی از چنین امری را در این دسته برنامهها نیز نباید از یاد برد.
عامل دوم، نگاه ایدئولوژیک مدیران رسانه و تولیدکنندگان برنامهها به موضوعات این چنینی است. این نگاه ایدئولوژیک که گاهی شکلی افراط گرایانه به خود میگیرد، همان عاملی است که متن را از حاشیه، به درستی تمییز نمیهد و سانسور را در پی دارد و آنجا که نباید، گفتگوها را مختصر کرده و محدودیت در بیان مواضع و نظرات را به دنبال دارد. قطعاً وجود چارچوبهای فکری و ایدئولوژیک در هر رسانهای لازم و بلکه از ارکان شکل گیری آن است؛ اما آنجا که برداشت از این اصول سلیقهای، غیرکارشناسانه و محافظهکارانه باشد، نتیجهای مشابه آنچه بازنمایی جنبش دانشجویی در صدا و سیمای ایران دارد، خواهد داشت. تصویری ناقص، سوگیرانه، سطحی و غیرواقعی که نسبتی اندک با حقیقت جاری در دانشگاه و جامعه دارد.