حلقه وصل: حسین حسننژاد
به گزارش حلقه وصل، این روزها که تب بازی در بورس داغ شده است و افراد، وارد میدان میشوند، کارشناسان زیادی به تحلیل این بازار و روند مالی آن میپردازند. اما در این میان آنچه کسی برایش تره هم خرد نمیکند بررسی این ابربازی ملی از حیث فرهنگی است. درجمهوری ای که نه سوسیال است و نه لیبرال، بورسش اما سعی دارد انگ اسلامی نخورد! ماندهام اگر فقهای انقلابی ما همان اول گوش این گاو وحشی را نمیپیچاندند و چندتا افسار حلال و حرام بر آن نمیزدند الان دیوار وال استریت را هم روی سر صاحبانش خراب میکرد. بالاخره سیل ویرانگر نقدینگی سرازیر شده و طویله و میخ طویله را از جا کنده، حالا ماییم و شاخهای این گاو بر بدنه نحیف سبک زندگی اسلامی! بگذریم؛ میخواهیم مثل آدم بنشینیم و در این یادداشت، مختصری مثلا کارشناسی فرهنگی کنیم و از همین تریبون از همه دغدغهداران فرهنگ و سبکزندگی دعوت میکنیم اگر چاه بورسی خانهشان را پر کردهاند اندر آفات فرهنگی تالار بورس هم قلم بزنند، بسم الله.
لازم به گفتن است آفاتی که از نظر میگذرانید غالبا دامنگیر موجسواران بورس است نه آنانکه آهسته آهسته در بازار آرام سهام قدم برمیدارند و به رونق تولید کشور کمک میکنند.
آفت اول:
سرفصل بازی؛ «بازی با جمع صفر»
در علم اقتصاد اصطلاحی هست به اسم «بازی با جمع صفر». این بازی در یک جمله به این معناست که سود «آقای الف» در گرو ضرر «آقای ب» است. آنقدر این قاعده برای تمدن غربی و مناسبات رایج آن پذیرفته شده است که آن را در همه شئون خود از قبیل سیاست و فرهنگ و حتی انرژی هستهای نفوذ میدهند. از قضا یکی از ارکان سهگانه «قمار» همین جمع صفر است که با نام فقهی «مراهنه» خودش را نشان میدهد. برای همین هم هست که بعضی دردمندان حوزه اقتصاد، بخش افسار گسیخته بورس را که حاصل رشد فزاینده و حبابی ارزش سهام است مصداق قمار میدانند. البته هنوز زود است به حضرات سهامدار انگ قمارباز زده شود چون خوشبختانه دو رکن دیگر قمار، موجود نیست؛ یعنی نه بازی دو طرفه (ملاعبه) در کار است و نه غلبه یکی بر دیگری (مغالبه). اما آنچه مهم است رسوخ روحیه قماربازی در میان ریسککاران بورس است. وقتی راضی به جمع صفر هستی یعنی تو را به خدا حرف از فرهنگ مواسات و برادری نزن! اگر هر روز صدقه میدهی و برای خرید و توزیع بستههای ارزاق آستین بالازدهای داری خودت را گول میزنی؛ آقای جمع صفر!
آفت دوم:
ایاک و الامل!
از آفات دیگر این بخش از بورس، آرزوپردازی است. همان چیزی که با طبع ملت جوان ما هم حسابی جور درمیآید. غوطهور شدن در آمال و آرزوها، خودش تبعات زیادی به همراه دارد. مثلا کسی که گرفتارش شود به پول کمی که با کار و تلاش یدی به دست میآید راضی نیست. آدم شکرگزاری هم نخواهد بود چون نصب العینش حرص و طمع است. وقتی هم به پول بادآورده و سهلالوصول عادت کرد این خطر تهدیدش میکند که به مشاغل کاذب و مخرب روبیاورد تا سودهای کلان حرام به جیب بزند.
آفت سوم:
حساب و کتاب قارونی!
وقتی جناب سهامدار به سبب علم و مهارتی که در بازار سهام کسب میکند در راستای روزی مقدر خود، مال و منالی بههم برساند، با چهارتا محاسبه افت و خیز بازار خام دنیا و اسباب ظاهری آن میشود و این خیال باطل به سرش میزند که «من» این موفقیت را کسب کردهام. مال خودم است و همانطور که کسبش را مدیریت کردهام خرجش را هم تدبیر خواهم کرد. وقتی این شد دیگر از خمس و زکات و کمک به فقرا خبری نیست. اگر هم باشد دستش را دست خدا نمیداند و نیتش نیت الهی نیست. دقیقا مثل قارون که نعره زد: «انما اوتیته علی علم عندی». یعنی این اموال فقط و فقط به خاطر علم و مهارت من به من داده شده و نه فضل و رزق الهی! چنین پندار باطلی همان چاه تکبر و خودبینی است که در آشفته بازار بورس و ثروتهای یک شبه به وجود میآید.
آفت چهارم:
یک سر شلوغ!
فضای پریشانی که از آن سخن میگوییم آرامش را از زندگی فرد سهامدار سلب میکند چون دائما پیگیر شاخصهای پر فراز و نشیب بورس است و از آنجا که سرمایهاش در گرو همین بگیر و نگیرهاست نمیتواند وقت معین و محدودی را به کارش اختصاص دهد. اینجاست که این کسب پر دردسر همه شئون زندگی آن جناب را تحتالشعاع قرار خواهد داد؛ از خانواده بگیر تا عبادت و احیانا کار اصلی و اولیش. مشکلات و دعواهای خانوادگی، عبادتهای کم جان و دل به کار ندادنهای اداره و شرکت که لقمهاش را شبههناک میکند از توابع همین آشفتگیهاست.