حلقه وصل/ مسعود غزنچایی:
«حمال طلا» دومین فیلم سینمایی ساخته تورج اصلانی است که به زعم هیات داوران جشنواره فیلم فجر به عنوان اولین فیلم سینمایی یکی از کاربلدترین فیلمبردارهای سینمای ایران محسوب شد و در بخش اصلی جشنواره نیز گنجانده شد.
تورج اصلانی در کارنامه پربارش به عنوان مدیر فیلمبرداری، آنقدر آثار رنگارنگی دارد که از او انتظار هرگونه فیلمی با هر ژانری می رفت اما «حمال طلا» نشان می دهد او ادامه دهنده جریانی است که قبل از انقلاب با فریدون گله شروع شد و پس از انقلاب با جعفر پناهی و بهمن قبادی ادامه پیدا کرد و سامان سالور تا اندازه ای سراغ آن رفت و امروز، محسن امیریوسفی بهترین پرداخت به چنین سوژه های شهری با رگه های کمیک را در کارنامه اش دارد.
تورج اصلانی در «حمال طلا» بیشتر وامدار نگاه حاکم بر فیلم های سینمایی بهمن قبادی و ساسان سالور است که البته با هردوی آنها همکاری داشته است. «حمال طلا» یک ایده مرکزی و جذاب دارد. جست و جوی الماس توسط دو کارگر آسمان جل و مفلوک در میان انبوهی از فاضلاب انسانی. ایده ای که کارگردان و همکار فیلمنامه نویسش نتوانسته اند در 90 دقیقه، فراتر از همان ایده بروند و رویدادها و خرده داستان های مکمل کننده ای به آن اضافه کنند.
فیلم همچنین رگه هایی از کمدی سیاه دارد اما از آنجا که تکلیف کارگردان برای دشنام تلخ دادن علیه حکومت یا روایت یک فیلم شهری مشخص نبوده، فیلم هم در طراحی شخصیت، هم در روایت یک فیلم شهری، هم در نگاه کمیک به شخصیت های اصلی و موقعیت خنده دار آنها عقیم مانده و برای بیان شعارهای سیاسی اش هم به خاطر پیش بینی غلط، به ضدخودش تبدیل می شود.
زمانی که ایده اولیه فیلم یعنی پیدا کردن الماس به پایان میرسد، فیلم تمام می شود اما کارگردان دست به دامن ایده دیگری میشود و اپیزود جدیدی را شروع میکند تا فیلمنامه عقیمش را نجات دهد که البته نمیتواند. ایده خرید و فروش سکه در آستانه جهش قیمت و حباب بازار که نه تنها فیلم را نجات نمی دهد بلکه با توجه به وضعیت کنونی بازار و آگاهی مخاطب از فضای اقتصادی حاکم بر بازار سکه و طلا، مخاطب در پایان، نه به شخصیت ها بلکه به بلاهت فیلمساز می خندد زیرا شخصیت ها می توانستند نجات پیدا کنند نه اینکه نابود شوند. اشاره به اتفاقاتی همچون واردات کود انسانی در فیلم به درستی گنجانده شده و خنده دار است، اما با توجه به رویکرد کلی فیلمساز و جریان مدیریتی سیاسی که اقدام به چنین کاری کرد، به ضد خودش تبدیل نمی شود؟
اضافه کردن قصه دوم به ایده اولیه فیلم از ابتدا اشتباه بوده، چراکه اگر با چنین رویکردی بخواهیم فیلمنامه بنویسیم، بهتر است با آن سریال بسازیم نه فیلم سینمایی زیرا همه این اپیزودها می تواند قطعه به قطعه اضافه شود و فیلم تا 900 دقیقه ادامه پیدا کند. فیلمساز هم که این نکته را متوجه شده، شخصیت های اصلی را منهدم میکند و یک لیوان آب هم رویشان میخورد تا بشورد ببرد و مثلا فیلم -و البته خودش- را نجات دهد. مشکل پایان بندی «حمال طلا» این است که زندگی شخصیت تمام می شود اما فیلم و قصه تمام نمی شود.
طراحی شخصیت اصلی فیلم (رضا) خیلی معمولی است و بازی پیام احمدی نیا به درستی و به اندازه طراحی شخصیت صورت گرفته است اما شخصیت همراز (لویی) بسیار جذاب است و بازی بازیگر آن اگرچه خیلی مبتدیانه است اما شیرین و دلچسب از آب درامده. استفاده از شخصیت خانم جلسه ای در فیلم اضافی است و بازی ژاله صامتی هم از اساس برای چنین فیلمی اشتباه و اغراق شده است. مشخص است که کارگردان از پس هدایت او برنیامده و بیشتر برای نمایش های روحوضی مناسب است تا یک فیلم سینمایی شهری.
اما «حمال طلا» برای جشنواره ای در آستانه چهل سالگی انقلاب فیلم مهمی است. نه برای شناخت دیدگاه های سازنده آن، نه. کارنامه تورج اصلانی و همکاری او با بهمن قبادی در دو فیلم اخر این فیلمساز که یکی برای پاچه خواری غرب و سیاه نمایی وضعیت جوان ایرانی برای خوشامد غربی ها بود و دیگری، فیلمی با همان دیدگاه ها اما تر و تمیزتر نسبت به فیلم قبلی. حمال طلا معیاری است برای شناخت دیدگاه هیات داوران جشنواره فیلم فجر و مدیرت فرهنگی حاکم بر جمهوری اسلامی در چهل سالگی انقلاب. فیلمی که نشان می دهد، مردم بدبخت و حاشیه نشین، چگونه با بلندپروازی برای صرفا نفس کشیدن در جامعه شهری، از میان چاه مستراح، دنبال لقمه ای نان حلال(!) هستند.