یکی از شهدای دیشب حشد که تصویر وی در شبکه های مجازی عراق بازتاب گسترده داشت
همه زندگی من و قربانعلی سراسر خاطره بود. قربانعلی سختترین کارها را به بهترین وجه انجام میداد. آخرین باری که به مرخصی آمد را خوب به یاد دارم...
او بر این باور بود که پشت جنگ و سربازان عراقی، آدمی مثل صدام قرار دارد که جوانهای عراقی را به جبهه میبرد و آنها را مقابل جوانان و مردم همسایه خود قرار میداد.
اگر بخواهم به زبان کتابخونها باهاتون صحبت کنم، کتاب دریادل یعنی کتاب دختر شینا بعلاوه کتاب آبنبات هلدار با کمی چاشنی کتاب فهیمه.
گردان سلمان، مقاومت سرسختانه از خود نشان داد که به نظر کارشناسان نظامی، اگر این پایداری بی نظیر صورت نمیگرفت، مراحل بعدی عملیات این عملیات محقق نمیشد
کتاب «مگر چشم تو دریاست!» زندگی شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی را از زبان مادر روایت میکند.
دیگر بیش از این خجالتم مده که گوش هایم توانایی شنیدن این را ندارد که بشنود یک پیرزن هشت عدد تخم مرغ خانهاش را -که همه چیز خانه اش است- برای رزمندگان به جبهه فرستاده است
نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد، با انتقاد از بیتوجهی شورای امنیت به اقدامات غیرقانونی ترکیه در سوریه، هشدار داد دستیابی تروریستها به سلاحهای پیشرفته فاجعهبار خواهد بود.
سازمان بسیج ورزشکاران کشور و وزارت ورزش و جوانان شهید تکواندوکار را به عنوان شهید شاخص ورزش کشور در سال 1399 انتخاب و معرفی کرد.
در سال 1362 شمسی به عنوان فرمانده سپاه «شهر ری» منصوب شد و با همین مسئولیت، روز پنجشنبه بیست و چهارم بهمن 1364، طی «عملیات والفجر8» مورد اصابت ترکش توپ قرار گرفت
نویسنده کتاب «تو شهید نمیشوی» گفت: بعد از بازخوردهای مخاطبان درباره «تو شهید نمیشوی» به فکر کتاب دومی هم افتادم که حتی المقدور جامعیت کافی داشته باشد و دربردارنده خاطرات بقیه باشد.
مراسم تشییع پیکر شهیدان امیر اسلامی ملکی و علی عیدی از افسران هواناجا، صبح سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ با حضور مسئولین انتظامی ناجا و خانواده شهدا در ستاد هواناجا برگزار شد.
با هواپیما تنها و غریبانه داشتیم بر می گشتیم ایران در حالی که خبر شهادت همسرم را کسی به من نداده بود. لحظاتی بعد آقایی آمد پرسید: حاج خانم می روید سردار را ببینید؟
در عقب نشینی عملیات بدر همه را از سنگر عبور داد و آخرین نفر خودش بود که عراقی ها خیلی نزدیک شده بودند، تیری شلیک کردند و به دست راستش اصابت کرد.
بعد از او به خاطر وصیتی که کرده بود رفتم جبهه، روزی که آتش بس شد من در شلمچه بودم، من به خاطر وصیت پسرم رفته بودم رفتم تا اسلحه او زمین نماند.
نه اینکه دستش به دهنش نرسد اما کیست که بتواند با هزینههای درمانی چنین مدتدار و پیچیده بهراحتی کنار بیاید. حتی خانهای را که در تهران داشت فروخته و هزینه درمانش کرده بود.
در مقابل جان او هدیه ناقابلی است اما این شیفت به نیابت از شهید ابراهیم هادی، تولدت مبارک بزرگ مرد.
اقتدا هادی العامری ، عبدالغنی الاسدی و دیگر نظامیان عراق به ابومهدی المهندس رامشاهده میکنید.