به گزارش حلقه وصل: درحالی که حاشیههای تحصیل مبینا در رشته پزشکی تمامی ندارد، هادی ساعی رئیس فدراسیون تکواندو در اقدامی به جا و حرفهای از مبینا خواسته تا سکوت پیشه کرده و دیگر در این باره جواب کسی را ندهد، چراکه بعد از گذشت چند هفته از کسب مدال ارزشمند دختر جوان تکواندو، هنوز هم نام او نقل محافل است و متاسفانه بعضیها طوری پیاز داغ این جریان را زیاد کرده و روز به روز بر حواشی آن دامن میزنند که انگار قفل تمام مشکلاتشان باعدم تحصیل مبینا در رشته پزشکی باز میشود و تک صندلی احتمالی مبینا دیگر جای آنها را تنگ نخواهد کرد! اما به هر حال بعد از این همه حاشیهسازی و اظهارات بیپرده در قبال ورزشکاری که به عنوان نماینده همه ما ایرانی ها، پرچم کشورمان را در میدانی چون المپیک به اهتزاز درآورده، شاید دیگر وقت آن است که سرمان را به کار خودمان داده و تصمیم در این باره را به مسئولان ذیصلاح بسپاریم.
مرام ورزشکاری؛ آنچه مکمل مدال قهرمانی است
بله مبینا فعلا پیج خود را بسته و با توصیه به جای آقای رییس، جواب کسی را نخواهد داد که اقدامی حرفهای و هوشمندانه است؛ هرچندکه بهتر بود مدیریت این جریان، زودتر از اینها به دست گرفته میشد، یعنی پیش از آنکه دختر جوان و بارانندیده المپیکی کشورمان، در دام این بازیها بیفتد و مهمتر از آن، با یک ملیپوش حرفهای دیگر از جنس خودش بحث کند. اتفاقی که متاسفانه اصلا بازخورد خوبی نداشت و مردم، رفت و برگشتهای میان مبینا نعمت زاده و شهربانو منصوریان را درخور جامعه زنان ورزشکار نمیدانستند.
به واقع، حق هم با آنها بود، چراکه از قدیم الایام هرگاه میخواستند از منش و رفتار یک فرد به نیکی یاد کنند، میگفتند فلانی مرام ورزشکاری دارد، اما واکنش نعمت زاده و منصوریان درقبال یکدیگر تناسبی با مرام ورزشکاری نداشت و به هیچ عنوان شایسته آنها در جایگاه قهرمانانی ملی نبود که بیشک لازم است روانشناسان تیمهای ملی و مربیان اخلاق مدار این دو رشته در کنار اصول فنی، نسبت به اصول اخلاقی ورزشکاران خصوصا در چنین ترازی تمرکز بیشتری داشته باشند تا جامعه ورزش با حاشیههای این چنینی دست و پنجه نرم نکند. به هرحال چه بخواهیم و چه نخواهیم، چشم یک جامعه به همین قهرمانان مدالآور است که هم الگویی برای هم رشتهایهای خود به شمار میروند و هم برای دیگر دختران جوان این سرزمین.
چند کلام حرف حساب با منتقدان تحصیل مبینا در رشته پزشکی
اما در مورد موضوع اصلی بحث یعنی سهمیه مبینا در رشته پزشکی، نکات مختلفی وجود دارد که منتقدان به این سهمیه حتما باید به آن توجه داشته باشند. به واقع اظهارات تند و تیز منتقدان درحالی عنوان میشود که به گفته دکتر محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت پزشکیان، فقط ۲۵درصد از دانشجویان پزشکی تهران بدون سهمیه به این رشته راه مییابند و ۷۵ درصد با سهمیه، پذیرش میشوند! حالا باتوجه به چنین آمار تکان دهندهای، این سوال پیش میآید که آیا مبینا نعمتزاده به عنوان یک قهرمان ملی، از صلاحیت کمتری به نسبت آن ۷۵ درصد برخوردار است و این سهمیه در حد و اندازه مبینا نیست؟! احسان عظیمیراد سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس به عنوان یک مقام قانونی، در اظهارات خود پاسخ این سوال را داده و صراحتا اعلام کرده که تحصیل مبینا در رشته پزشکی قانونی است. او گفته:«طبق قوانین بنیاد ملی نخبگان، اشخاص حائز رتبههای برتر جهانی، نخبه محسوب میشوند و نخبگان نیز میتوانند در هر رشتهای بدون کنکور وارد دانشگاه شوند که مبینا نیز با مدال المپیکش، نخبه محسوب شده و مانعی برای تحصیل او در رشته پزشکی وجود ندارد.»
حالا با تمام این تفاسیر، متاسفانه برخیها که نقدشان پایه و اساسی منطقی ندارد، با طنزهایی مبالغهآمیز در فضای مجازی، مبینا را به عنوان پزشکی ناکارآمد به تمسخر میگیرند، درحالیکه هر آدم عاقلی، این موضوع ساده را میداند که سهمیه رشته پزشکی برای مبینا به معنای مدرک پزشکی نیست، همانطور که ورود او به تکواندو به معنای مدال المپیک نبود و مبینا میدانست که راهی طولانی درپیش دارد، پس بدیهی است که او برای کسب مدرک طبابت باید پا به پای تمام دانشجویان دیگر تلاش کند. چه بساکه یک دانشجو بهویژه دانشجوی پزشکی برای کسب مدرک باید از فیلترهای بسیاری عبور کند تا به درجه طبابت برسد، پس قضاوتها و پیش داوری بابت ناکارآمدی مبینا به عنوان یک پزشک اساسا توجیهپذیر نیست و مبینا به همان شکلی، لباس پزشکی برتن خواهد کرد که لباس تیم ملی را پوشید و مدال المپیک را به ارمغان آورد!
با خودتان چند چندید؟
زمانی که مبینا درخواست خود را برای ورود به دانشگاه مطرح کرد و رییس جمهور نیز این درخواست را پذیرفت، آنهایی که بیغرض، حامی قهرمانان ملی و افتخاراتشان برای ایران بودند، اهمیت این کار رییس جمهور را درک کرده و حمایت از این ورزشکار جوان را ستودند، زیرا باور داشتند که فرصت حفظ سرمایههای ملی به آسانی نباید از دست رود، حتی اگر به قیمت یک صندلی پزشکی با تمام بایدها و نبایدهای بعدش تمام شود. حالا اگر در این بین برخیها کاسه داغتر از آش شدند و به قول امروزیها فاز عدالت تحصیلی برداشتند، خیلی دلسوزانه به نظر نمیرسد، چراکه احتمالا اینها همانهایی هستند که همواره دستاویزی برای نقد و بهانه گیری پیدا میکنند و اگر آن روز، رییسجمهور با درخواست مبینا موافقت نمیکرد، آنوقت هشتک فرارنخبگان راه میانداختند و حکومت را به باد انتقاد میگرفتند که چرا درخواست پیش پاافتاده قهرمان المپیکی کشور را رد و اسباب مهاجرت او را فراهم کرده است. به واقع حکایت اینها شبیه همان مردمان داستان مرد و الاغ است که همیشه حرفی برای افاضه! دارند...
حواسمان باشد مبینا گم نشود!
و اما نکته آخر؛ حمایت از مبینا نعمتزاده دختر توانمند ۱۹ساله ایرانمان، رویکردی قابل ستایش است، اما باید حواسمان باشد که مبینا را گم نکنیم. به هرحال او یک قهرمان ملی با برنز المپیک است و همانطور که خودش گفت برای رسیدن به این مدال، به قدری وقت گذاشته و حرفهای تمرین کرده که حتی فرصتی برای درس خواندن و شرکت در کنکور نداشته، پس قاعدتا مبینای غرق در دنیای قهرمانی، برای تحصیل در رشته پر مصائب پزشکی با چالشهایی مواجه خواهد شد و مدیریت هر دو رشته بهطور همزمان برایش کار آسانی نخواهدبود، طوریکه ممکن است مبینای قهرمان را از اینجا رانده و آنجا مانده کند.
البته نکته دیگری که حائزاهمیت است، مراقبت از احساسات بیریایی است که در میدان المپیک از مبینا دیدیم. عرق به وطن، اخلاق مداری، تواضع و قدرشناسی، همه وقتی در یک قاب برایمان نمایان شد که مبینا به رسم شکرگزاری سجده بر زمین زد، با اشتیاق درخواست پرچم کرد و مربیاش را روی شیاپ چانگ آورد تا با او دور قهرمانی بزند. باید مراقب باشیم که مبینا زیر سایه نوازش هایمان، گم نشود! هرچند که به نظر میرسد، غرور و تکبر جای چندانی در مرام مبینا نداشته باشد…
داستان مبینا اینجا تمام نمیشود. ما با مبینای ۱۹سالهای طرف هستیم که تازه جای پایش را در دنیای قهرمانی محکم کرده و از حالا به بعد باید منتظر بمانیم و ببینیم که این مبینای قهرمان، چطور به آرزوهایش جامه عمل میپوشاند و برای حرکتی تند و تیز در مسیر قهرمانی و طبابت از چه ترفندهایی کمک خواهدگرفت.