
سرویس دریچه: افراط و تفریط عدالتخواهی در جنبش دانشجویی، طی سالهای اخیر مورد توجه صاحب نظران و فعالان جنبش دانشجویی کشور بوده است. این موضوع تا جایی پیش رفته است که عده ای دانشجویان عدالتخواه را افراطی می دانند و در مقابل عده ای دیگر معتقدند دانشجویان همچنان در مسیر عدالتخواهی به اندازه کافی حرکت نکرده اند و دچار نوعی تفریط شده اند. از این رو تصمیم گرفتیم تا طی گفتگویی با وحید جلیلی، از فعالین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی این موضوع را درمیان بگذاریم
انتخاب جلیلی برای این گفتگو از آن منظر صورت گرفت که وی از فعالین جنبش دانشجویی در دهه 70 بوده است و بعد از دوره اتمام تحصیل نیز همچنان ارتباط خود با بدنه دانشجویی در دانشگاه ها را حفظ کرده است. لذا تجارب و صحبت های وی بیش از آنکه از روی تحلیل های انتزاعی و فرضی باشد، نشات گرفته از تجارب عملی و مشاهدات عینی او طی دو دهه اخیر است. متن کامل این گفت و گو پیش روی شماست.
آیا شما اساسا به افراط و تفریط در مسئله عدالتخواهی و جنبش دانشجویی اعتقاد دارید؟ اگر معتقدید، این مساله را تشریح کنید.
بسیار خوب است که شما تفریط را هم مورد سوال قرار داده اید، چون معتقدم در پرداختن به افراط بیش از حد افراط شده است و بحث هندسه ی درستی ندارد، زیرا از دو موضع میشود به افراط انتقاد کرد. یکی آن کسانی که در موضع اعتدال هستند وقتی افراط را تشخیص می دهند از آن انتقاد می کنند، ولی گروه دوم که به افراط اعتراض دارند کسانی هستند که تفریطی هستند، یعنی عده ی زیادی هستند که در دره های تفریط نشسته اند و به آنهایی که در دامنه اعتدال ایستاده اند می گویند: شما چرا اینقدر افراطی هستید؟ مشکل امروز در جامعه ما این است، در دهه 70 هم همین بود و به نظرم معضل اساسی در جامعه بیشتر تفریط است نه افراط.
یعنی ما از موازین عدالت در بعضی از حوزه ها بسیار دور افتاده ایم و این طرح غلط مسئله است که بگوییم افراط خیلی مهم است و بعد از آن به دامن تفریط بیفتیم. به عبارت دیگر من هم مخالف افراط هستم، اما معتقدم تا الان بیشتر ضربه ای که خورده ایم نتیجه تفریط ها بوده است. بنابراین کسانی که منتقد افراط هستند باید مصادیقش را مشخص کنند و بگویند مصداقش چیست؟ چون خیلی از اینها حرکاتی مثل تسخیر لانه جاسوسی و خیلی حرکتهای انقلابی دیگر را نیز افراط می دانند و خلاصه آنکه نباید این شباهتها بین اعتدالیون و تفریطیونی که از افراط انتقاد می کنند، موجب شود که تفریطی ها بی گناه تلقی شوند و معایب شان پوشانده شود.
اگر بخواهیم از نگاه تاریخی و تجربی هم نگاه کنیم، باید گفت که در دهه هفتاد اگر 5 درصد افراط بوده، 95 درصد تفریط بوده است. برای مثال: تفریطی که حوزه علمیه داشت، تفریطی که بسیاری از جمعیت های حزب اللهی در انجام امر به معروف و نهی از منکر در کارهایشان داشتند، در اعتنای اساسی به سرخط هایی که رهبری طرح می کرد، داشتند و ... بسیار بیشتر از افراط هایشان به کارها ضربه زد.
مثال می زنید؟
بله. شما اگر سخنرانی مقام معظم رهبری در مردادماه سال 70 که اوایل دولت آقای هاشمی است را گوش کنید، میبینید که ایشان میفرمایند: وا... اگر مسائل امنیتی نبود، با ماشین پیکان بیرون میآمدم. یعنی آقا در مقایسه با ماشینهای آخرین سیستم آن زمان صریحاً معیار میدهند، اما در اعتنای به سخنان رهبری در نوع سلوک مسئولان جمهوری اسلامی، ما خیلی تفریط کردهایم، تشکلهای حزباللهی و حوزههای علمیه بسیار تفریط کردهاند، پی موضوع را نگرفته و آن را به گفتمان عمومی در رسانهها و تریبونها تبدیل نکردند. و یا مثال دیگر آنکه در بحث عبرتهای عاشورا در آغاز دهه 70، حضرت آقا مطرح کردند که امربهمعروف و نهی از منکر فقط فرهنگی نیست، بلکه اقتصادی و سیاسی نیز هست. خب امروز این نهی از منکر اقتصادی یا سیاسی کجاست؟ بنابراین ما در دهه هفتاد بیشتر از اینکه دچار "المتقدم لهم" باشیم، دچار "المتأخرعنهم" شدیم. یعنی مشکل اساسی ما تأخیری بود که نسبت به سرخط های رهبری داشتیم.
دلیل آنکه جنبش دانشجویی در دهه 70 هنوز بهضرورت عدالتخواهی و مطالبه از مسئولین نرسیده بود را چه میدانید؟
رهبر انقلاب بارها و بارها بحث عدالت را در دهه 70 و هم بعد از آن مطرح کرده بودند، اما شاید یکی از دلایل مهم مسئلهای که اشاره کردید، این بود که درگیریهای سیاسی زیادی در آن زمان وجود داشت. در آن مقطع جریانی که با شعارهایی مثل جامعه مدنی و ... وارد فضای سیاسی شدند تاب عدالت را نداشتند و پاشنه آشیل آنها هم همین مسئله بود و میشد از این منظر آنها را ازنظر سیاسی مورد حمله و نقد قرارداد، اتفاقاً یک عده هم از این منظر وارد شدند، اما نیت خالصی نداشتند، یعنی حسن فعلی داشت ولی حسن فاعلی نداشت. اگر عدالت را مطرح میکردند، میخواستند رقیب سیاسی خود را از میدان به در کنند، نه اینکه واقعاً دنبال این آرمان باشند. البته یک عده هم با نگاه اصیلتری مبتنی بر رهنمودهای رهبری به موضوع نگاه میکردند و به آسیبشناسی حرکات حزباللهیها پرداختند و به اینجا رسیدند که آرمان عدالت مورد بیمهری طیفهای مدعی اسلام واقع شد. بنابراین، باید آرمان عدالت را بهعنوان یک آرمان دینی در منظومه تفکر بعد از انقلاب زنده کرد. یک مقدار هم شاید حاصل این بود که عوارض توسعه، ذیل سرمایهداری جهانی، خیلی عینیتر در حال بروز بود. مثلا در اواخر دوره آقای هاشمی این موضوع در حال تبدیل به چالشهای اجتماعی بود، یعنی اگر قبلاً یک مقدار فضایش فرهنگی و نظری بود، کمکم عینیتر شد و حتی آدمهای خیلی کمهوش و بی تحلیل هم واقعیت را میدیدند و این درنهایت واکنشهایی را برانگیخت و در فضای دانشجویی طرح آرمانهای عدالتطلبانه و ... ظهور و بروز داشت.
اگر بخواهید در حال حاضر نسبت به فضای عدالتخواهی در میان دانشجویان آسیبشناسی داشته باشید، به نظرتان مهمترین معضل در این زمینه چیست؟
یک آسیب این است که بحث عدالتخواهی صرفاً در کلیات باقی بماند و در حوزههای مختلف عینی نشود. به نظرم اکنون که بحث عدالت یک بحث رایجی شده، باید عدالت را در حوزهها و شاخههای مختلف دنبال کرد.
رهبر انقلاب در سفر سال 87 خود به شیراز به دانشجویان گفتند: درزمینه عدالتخواهی و مبارزه با مفاسد اقتصادی وارد مصادیق نشوید، این با نکتهای که شما گفتید تعارض ندارد؟
نکته بسیار مهمی را مطرح کردید. اینطور نیست؛ چون در همان سفر، حضرت آقا یک نکته تکمیلی به آن بحث زدند. ایشان آن بحثی که طرح کردند، بحث آسیبشناسی بود و گفتند در مصادیق خیلی جزئی و خاص و موردی اگر ورود کنید، قانون دانهای قانونشکن ممکن است شما را دور بزنند، شما هم به روشهای قانونی مسلط نیستید، ممکن است یک گافی بدهید، بعد همان گاف را بزرگ کرده و در سر شما بزنند، یعنی آن چیزی که آقا فرمودند منصوص الله است. آقا فرمودند در پرونده های جزئی که وارد میشوید و بعد قانون دانهای قانونشکن میتوانند شمارا دور بزنند از اول وارد نشوید و دلیلش را هم بیان کردند. پس اگر شما بتوانید تدارکی بکنید، که آنقدر دقیق وارد شود و آنقدر توان داشته باشید که بتوانید از دامهایی که قانون دانان قانونشکن بر سر شما قرار میدهند بهسلامت عبور کنید، حتی آنهم ایرادی ندارد که موردی وارد شوید. اما بحث آقا فراتر از این بود. آقا فرمودند بحث عدالت را زنده و جدی نگهدارید و من نظرم این است که اگر بحث عدالت بخواهد زنده نگهداشته شود، باید در شاخههای مختلف زنده نگهداشته شود. مثلاً عدالت در حوزه رسانه، عدالت در حوزه مسکن، عدالت در حوزه کسبوکار، عدالت در حوزه آموزشی، اینها همه سرفصلهایی است که میشود به آن پرداخت و از حالت شعاری درآمده و به حالت عملی تبدیل شود، یعنی صرفاً در بعضی مصادیق خاص عدالت را محدود نکنیم. مبارزه با فقر و فساد و تبعیض در هر حوزه و مقولهای قابلطرح است و بچهها باید این را به شکل تقسیمکار شده دنبال کنند و بنده هم این موضوع را از این منظر عنوان کردم.
اگر بخواهید کمی مصداقیتر به آسیبشناسی عدالتخواهی در جنبش دانشجویی بپردازید، به چه مواردی اشاره میکنید؟
باید از خیلی تفریطها عبور کرد. دانشجویان از خیلی از ظرفیتها استفاده نمیکنند. مثلاً در بحث عدالت آموزشی خیلی حرف برای گفتن هست که توسط جنبش دانشجویی زده نمیشود، اینها باید زده شود. یا در حوزه رسانه جنبش دانشجویی بسیار حرف برای گفتن دارد و بسیار مطالبات جدی میتواند داشته باشد که اکنون در این عرصه فعالیت چندانی دیده نمیشود.
یعنی معتقدید این آسیبشناسی حاوی افراط در این عرصه نیست؟
مگر میشود عدالتخواهی افراطی شود؟ عدالت اگر افراطی شود که دیگر عدالتخواهی نیست. بنابراین حرکتهای افراطی را در آدمهای سیاسیکار میبینید، در آدمهایی که دغدغه اصلی آنها عدالت اجتماعی نیست و کسانی که صرفاً روی بعضی از مفسدین خاص زوم میکنند، اما کلیات فساد برایشان مهم نیست رویت می کنید.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران