به گزارش حلقهوصل: اگر هنوز هم از تئاتریها بپرسیم بدترین دوران مدیریت تئاتر را چه زمانی میدانید، به دوران مدیریت حسین طاهری اشاره میکنند؛ فردی که شاید خودش هم علاقهای به حضور در آن سمت نداشت اما عدهای دوست داشتند با ایدههای فرارویایی خودشان و در قالب او تئاتر را اداره کنند؛ عدهای که پس از آسیبهای بسیاری که به تئاتر وارد کردند و البته زیرساختهای نامناسبی را نیز ایجاد کردند، رفتند و در کمال ناباوری و به زعم برخی هنرمندان بدون اینکه به روی خودشان بیاورند چند ماهی است دوباره ظهور کردهاند. نتیجه بزرگنماییهای این افراد تضعیف بدنه نحیف تئاتر است.
پیش از آنکه به سیوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر بپردازیم باید سراغ مرد تاریخی معاونت هنری علی مرادخانی برویم. این جشنواره حاصل چهار سال حضور او در معاونت هنری ارشاد است. جشنوارهای که آنقدر تضاد در میان صحبتهای دبیر و اعضای ستادش دیده میشود که به قول شکرخدا گودرزی: «جناب مهندسپور برای امحای تئاتر پا به میدان گذاشتهاند و مدیریت مرکز هنرهای نمایشی بدون اتکا به نظر کارشناسان و صنف امکانات نابودی تئاتر را برای جناب ایشان فراهم کرده است. اسب چوبی مرکز هنرهای نمایشی در پوشش جشنواره سی و ششم راه افتاده است. مهندسپور شیوه انگلیسی یعنی شیوهای فاقد نظامنامه یا اصطلاحا قانونمداری را برای نجات تئاتر کشور یک ضرورت میداند. در صورتیکه همگان میدانند در این آشفته بازار حسینقلیخانی ضرورت یک نظامنامه و قانون هر چند ضعیف بهتر از هرج و مرج و بیقانونیست!»
مردان کارهای نیمهکار و مخرب
اگر نگاهی به تیم اجرایی یا شاید بهتر بگوییم اتاق فکر فرهاد مهندسپور بکنیم افرادی را میبینیم که یادآور کارهای نیمهکاره با بودجههای دولتی هستند و از طرف دیگر برخی از فعالیتهای گذشته آنها نهتنها سودی برای تئاتر نداشته است، بلکه تئاتر کشور را به حاشیه برده است. اما یک ویژگی بارز این افراد هماهنگی و ایجاد تضادهای رسانهایشان است. مهندسپور، دبیر جشنواره تئاتر فجر امسال خود را مخالف مسائلی میپندارد که روزی خودش در بطن آن بوده است. البته یادمان نرود وقتی فردی مسئولیتی را قبول میکند یعنی آنکه تمام سیاستها و قوانین آن را نیز قبول دارد، پس اینجاست که رسانهها و هنرمندان هرچقدر سعی میکنند اظهارات دبیر جشنواره در نشست خبری جشنواره را باور کنند، نمیتوانند و این جمله یکی از هنرمندان در وصف بینظمی یکی از سالنهای جشنواره کاملا درست است: «آقای مهندسپور همیشه نمیتوان با حاشیهسازی و بیانیههای صوری به نام این و آن از واقعیت و بار مسئولیت فرار کرد.»
ای کاش این سطور اجازه میداد به سوابق برخی افراد ستاد سیوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر میپرداختیم، سوابقی که از همان روز انتخاب افراد، امروز جشنواره را تصویر میکرد؛ برای مثال مروری بر چند اتفاق استقرار گروههای نمایشی، دایره 10، مدیریت طاهری، اتفاقات مجموعه تئاتر شهر در دوران پریسا مقتدی و... .
حاشیههایی همیشگی برای سطحی کردن جشنواره
پوستر جشنواره یکی از تکراریترین حواشی چند سال اخیر تئاتر فجر، پوستر آن بوده است که همواره با انتقادات بسیاری چه از سوی متخصصان گرافیک و چه از طرف غالب هنرمندان تئاتر روبهرو بوده است. جمله کلی تمام مخالفان دارا نبودن شأنیت پوستر نسبت به رویداد بزرگی همچون تئاتر فجر بوده است. به هر حال جز یک دوره در چهار سال گذشته که اردشیر صالحپور در مقابل انتقادات کوتاه آمد و پوستر جشنواره را تغییر داد دیگر هیچ یک از دبیران این کار را نکردند. در این دوره نیز هرچند بسیاری معتقد بودند پوستر جشنواره از آن دورهای که تغییر کرده بود بدتر است، اما پاسخ دبیر جشنواره که شعارش «جشن گفت وگوی تئاتر ایران» بود سلیقه شخصی خود و گرافیست عنوان شد.
ژستهای آسیبزا مساله بعدی انصراف برخی نمایشها از جشنواره بود؛ انصرافهایی که علیرغم اینکه برخی از آنها واقعا به دلایل فنی بود، برخی دیگر مصداق بارز ضربالمثل معروف «با دست پس میزنه با پا پیش میکشه» بود. به هر حال جشنواره امسال بیش از آنکه آدمها با کارها و رفتارهای منطقیشان حرف برای گفتن داشته باشند با بیانیه و ژستهای مخالفپندارانه به دنبال دیده شدن بودند.
نمایش «روز عقیم» یکی از آثاری بود که به زعم بسیاری از هنرمندان هیچ اتفاق مهمی در تئاتر ایران نبود و اگر نبود بازی بیانیهای و رسانهای کارگردان نمایش و دبیر جشنواره، اجرای اثر همچون اجرای عمومیاش با اندکی از تماشاگران در جشنواره صورت میگرفت؛ اما نباید فراموش کنیم که طی چند سال اخیر بسیاری از رسانهها دیگر افراد و گروههای دروغپرداز را شناختهاند. اما واقعیت آسیبی است که این افراد بیتدبیر بر پیکره تئاتر وارد میکنند که شاید گاهی ماهها و حتی سالها ترمیم آن به طول بینجامد. البته در این بین پاسخ مهدی شفیعی مدیر کل هنرهای نمایشی هوشمندانه بود و پایانی بر شانتاژهای بادکنکی برخی افراد.
او گفت: «دبیر جشنواره به لحاظ حرفهای کار خود را انجام داده اما صدور پروانه اجرا بر عهده دبیر نیست. هیچ مساله و اتفاق پشت پردهای وجود ندارد و طبق روال تمام جشنوارههای تئاتر فجر که هر سال انجام میشود نمایشها برای اجرا در این رویداد بازبینی میشوند و برای این نمایش نیز همین اتفاق افتاده است. اما نظر شورا بر این بود که نکاتی در نمایش وجود دارد که باید اصلاح شود. با این حال من به نظر منفی شورا اکتفا نکردم و یکشنبه، اول بهمنماه به همراه یکی از اعضای شورای ارزشیابی و نظارت اداره کل هنرهای نمایشی و همچنین دبیر جشنواره به احترام آقای کیانی و برای اینکه کار تسهیل شود به تماشای نمایش نشستم؛ اما متوجه شدم هیچ کدام از نکات اصلاحی اعلام شده، در اجرا رعایت نشده و به همین دلیل به این نتیجه رسیدم که «روز عقیم» در جشنواره اجرا نشود.»
بینظمی در میزبانی مخاطبان عمومی و ویژه مساله دیگری که شاید باز هم واقعا نباید آن را محدود به این دوره از جشنواره دانست بینظمیهای همیشگی در خرید بلیت و تخصیصهای ویژه جشنواره است، اتفاقی که شاید برخی درمورد بزرگنمایی آن بگویند در این دوره بیش از همیشه بوده است، اما واقعیت این است که این مشکل بزرگ تمام دورههای فجر بوده است که هنوز هم سازوکاری مناسب برای مساله مخاطبان آثار جشنواره پیدا نشده است. شاید باور کردنی نباشد اما تئاتری که در طول سال تنها مورد توجه چند رسانه محدود است و حتی خبرنگاران آن هم به تعداد انگشتان دست هستند، به یکباره با بیش از 400 خبرنگار متقاضی دریافت کارت جشنواره مواجه میشود! در عین حال اما بسیاری از افراد هم با وجود خرید بلیت و شماره صندلی وقتی وارد سالن میشوند یا جایگاه انتخابی را ندارند یا اینکه باید روی تشکچه بنشینند.
تهرانی و شهرستانی از بدترین اصطلاحاتی که بسیاری مخالف به کار بردن آن هستند، تئاتر تهرانی و شهرستانی است، اما در عملگرایی این اصطلاح کاملا ملموس است. در این دوره از جشنواره هم برخی گروههایی که از استانهای مختلف آثار خوبی داشتهاند با سالنهایی نامتناسب برای اجرای نمایش خود روبهرو شدند یا اینکه معتقد بودند این سالن در دایره مخاطبی جشنواره نیست و کارشان دیده نمی شود.
بینالملل یا توریستهای خارجی واژه بینالمللی همیشه برای بسیاری افراد گول زننده بوده است، مثلا در جشنواره تئاتر فجر برخی هنرمندان و رسانهها منتظر آثاری هستند که یک سر و گردن از آثار ایرانی بالاتر باشد و برخی دیگر با توجه به نگاه رقابتی در انتظار دیدگاههای ملل دیگر هستند. در این بین اما هیچگاه آنطور که باید حضور آثار بینالملل تعریف نشده است؛ تعریفی که در آن مشخص باشد انتظار ما از بخش بینالملل معرفی گونههای تازه تئاتری جهان است یا جذب مخاطب حداکثری. در این دوره نیز با توجه به بازخوردهای رسانهای و هنری آروند دشتآرای بدون هیچ تجربه اجرایی در اصلیترین رویداد تبادلی بینالمللی تئاتر ایران قرار گرفت که نقدهای بسیاری به عملکرد او وارد شد. بخشی از مهمترین آنها حضور فردی منتسب به جریان فتنه 88 در قالب اثر تولید مشترک ایران و فرانسه است. اصطلاحی که این روزها میان هنرمندان رایج است، این است که میگویند «آثار امسال از کشورهای مختلفی هستند ولی مثلا اگر اثری از فرانسه آمده است، گویی از فلان روستای آن کشور این نمایش انتخاب شده است.»
البته شاید بهترین اثر بخش بینالملل امسال هم نمایشی بود که از ملانکولی فرانسه حضور داشت. در نهایت باید دید تئاتر ما قرار است از حضور آثار بینالمللی بر مبنای فرد یا گروه چه چیزی را به دست آورد و از طرف دیگر این تبادل بینالمللی در طول سال و سالها چه حاصل مشترکی دارد؛ آیا قرار است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران تمام هزینههای بالای گروههای بینالملل را تامین کند تا تنها بگوید بخش بینالملل و یکسری افراد غیرایرانی را در جشنواره خود دارد؟ واژه بینالمللی برای یک جشنواره تئاتری به نظر میتواند همانند تغییر مربی یک تیم فوتبال، ایجاد شک کند و جشنواره را از چشم عموم بیندازد. واقعیت آن است که چنین امری چندان کارساز نیست؛ چرا که در تهران جشنوارههای بینالمللی دیگری نیز برگزار میشود که از گعدههای همان اهالی جشنواره، مخاطبش فراتر نمیرود.
حضور دولتیها در جشنواره تئاتر فجر
سیوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر به جهت میزبانی از مدیران رده بالای دولتی موفق عمل کرده است؛ میزبانی که البته باید منتظر ماند و دید وعدههایی واقعی دارد یا اینکه این افراد تنها برای یک شو به جشنواره آمدهاند. البته در این بین حضور متفاوت صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بسیار خوب بود؛ حضوری که علیرغم دو وزیر قبلی دولت آقای روحانی با بیمیلی و ژستهای آنچنانی همراه نبود؛ از طرف دیگر هم توییتهای مخصوص وزیر برای تئاتر دیدگاه و انتظارش از تئاتر در دوران وزارتش را ترسیم میکند. او پس از دیدن اپرای خیام توییت کرد:« اپرای عروسکی خیام، جانمایه اندیشه ایرانی را در کالبد نمایش عروسکی دمیده بود و با اصوات داودی و انوار اسپهبدی، پردهخوانی و نقالی سنتی را تا آن سوی هنر نمایشی مدرن پیش میراند. به آقای بهروز غریبپور و 30 همکارش تبریک میگویم.«
جشنوارهای به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی یا تراز انقلاب اسلامی
اکنون در گام سی و ششم تئاتر فجر مساله اصلی این است که جشنواره تئاتر فجر تنها به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میشود و آثاری که در آن اجرا میشوند اهمیتی ندارد که حتی در رد عنوان آن باشند یا اینکه باید جشنواره در تراز و تفکر انقلاب اسلامی باشد؟
«نبود چشماندازی مشخص برای تئاتر کشور و پس از آن جشنواره بینالمللی تئاتر فجر» این جمله تکراری است اما تا زمانی که به آن عمل نکنیم این جمله تکراری واقعیتی تلخ در برخورد ما با اتفاقات تئاتر است و هر سال هم تئاتر و جشنواره تئاتر فجر ما را سطحیتر میکند. واقعیترین جمله را در عین حال فرهاد مهندسپور در نشست رسانهای جشنواره گفت؛ جملهای که شاید بیشتر کاربردش برای پیش از استعفا بود تا آغاز جشنواره، اما واقعیت تلخی برای تمام مدیران و دبیران نبود چشمانداز و هدفی مشخص است. او گفت: «شعارها بسیار زیاد است. ما یعنی من و همکارانم طی این ماهها تلاش کردیم که فقط دیوانه نشویم. من سالها از بدنه تئاتر دور بودم و بعد از آمدن به این بازی فهمیدم که اشتباه بزرگی کردهام.»
او در پایان باید گفت که جشنواره تئاتر فجر با ابهامهای همیشگی خودش به پایان میرسد و شاید دورههای بعدی هم همینگونه برگزار شود و برنده آن شارلاتانیسم تئاتری است و تئاتر شرافتمند همچون همیشه متضرر میماند. تئاتریهایی که در طول سال ستونهای تئاتر کشور را با تمام فشارهای اقتصادی تحمل میکنند اما هیچگاه دیده نمیشوند. این گزارش را باید با این جمله پایان داد: «آقای حسینی، معاون هنری وزیر ارشاد با برنامهریزی و چشمانداز مدیریت کنید و زمینهای مناسب برای سالهای بعد از خود ایجاد کنید؛ برای نجات تئاتر، برای نجابت و از خودگذشتگی هنرمندان تئاتر.»
منبع: فرهیختگان