
سرویس حاشیه نگاری: مدتی پیش و در یادداشتی به بررسی وضعیت این روزهای سرویس اشتراک ویدئوی آپارات پرداختیم (اینجا) و حالا در ادامه نوشتار قبلی مصاحبه ای تفصیلی داشتیم با آقای محسن اقبالدوست، دانشجوی دکتری مدیریت رسانه و در باره مسائل و حواشی آپارت و تبدیل شدن این سرویس اشتراک ویدئو به رقیبی جدی برای صدا و سیما، به گفتگو نشستیم.
متن این گفتگوی خواندنی را در ادامه خواهید خواند:
این روزها آپارت با ساخت بعضی برنامهها و حضور بعضی از افرادی که قبلاً در صداوسیما بودهاند و به هر دلیلی دیگر در آنجا حضور ندارند توانسته مخاطبان زیادی جذب کند و در برخی موارد به رقیبی جدی برای صداوسیما تبدیلشده است. به نظر شما دلیل این اتفاق چیست؟ چرا آپارات در برخی موارد توانسته گوی سبقت از صداوسیما برباید؟
به اعتقاد من آپارات دست گذاشته روی سه تا از نقطههای چالشی که سازمان صداوسیما با آن مواجه است و نمیتواند تکلیف خود را با آنها مشخص کند. یکی از آن خط قرمزها قالب برنامهسازی است. صداوسیما برای خودش یک چهارچوب ترسیم کرده که شاید هم در اختیار من و شما نباشد، بهعنوانمثال تصویر زن در یک سری چهارچوبهایی باید تصویر بشود و از آن طریق است که مخاطب میتواند با آن ارتباط برقرار کند؛ جایی که آپارت آمده دست گذاشته و تصویر زن را به هر نحوی و با هر نوع پوششی نشان میدهد.
یکی از دلایل دیگر این است که یک سری محتواهایی در آپارات ارائه میشود که هیچوقت تلویزیون ما اصلاً سراغش نمیرود و اصلاً قرار هم نیست سراغش برود. مثلاً هیچوقت تلویزیون سراغ یک زن بدنساز نمیرود و نباید هم برود ولی وقتی آپارت چهارچوب شکنی میکند و ساختارها را به هم میریزد و یک زنی را تصویر میکند که بدنساز است و صدای کلفت دارد و لحن داشمشتی دارد، زنی که هیچ نشانی از زن بودن در او وجود ندارد و وقتی میآید و این را تصویر میکند خب این هم یکی از نقاط جذابیت است. یک سری هنجارشکنی در ابتدا برای مخاطب جذاب است.
بالأخره یکلحظه توجه مخاطب جلب میشود، شاید بعد ازنیم ساعت حالش هم به هم بخورد از چیزی که دیده ولی خب در اولین بار وقتی میبیند برایش جذاب است.
بعضی از چیزها هم که شاید برای خیلیها جالب باشد، خود افراد هستند. اخیراً آپارات در یک سری از برنامهها میرود سراغ افرادی که شاید سالها تلویزیون سراغشان نرفته است. یعنی یک جایگاهی را برای برخی افراد بخصوص فراهم کند که بیایند در قالب تلویزیون و تلویزیون آنها را روایت کند. شرایطی که ما الان در کشور داریم دشوارتر از اوایل انقلاب نیست، در آن زمان که مارکسیست و لیبرال و اینها بودند و اینها آمدند در تلویزیون و حرفهایشان را زدند و به نظر من اگر اتفاقاً ما اعتقادداریم که حرفی برای گفتن داریم آمدن برخی افراد در تلویزیون به حقانیت ما کمک میکند.
یعنی افراد و گروههای مختلف و با گرایشهای مختلف بیایند در تلویزیون؟
ببینید من یک گریزی بزنم به قضیه اخیر، خیلیها به تلویزیون نقد کردند در رابطه با پوشش فوت آقای هاشمی، من هم معتقد به برخی از نقدها به مصادیق و نوع پرداخت صداوسیما هستم اما نکتهای که به نظر من خیلی مهم است و من در کلیت قضیه میگویم، اینکه صداوسیما توانست با نشان دادن چنین تصویری از آقای هاشمی، از یک سری اتفاقات شاید چالشیتر جلوگیری کند. این به این معنا نیست که فضای نقد و انتقاد شکل نگیرد. عملکرد گذشته ایشان در کشور جریانی درست کرد، از جریان سازندگی بگیرید تا بعدها و اصلاحات چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ. این اصلاً به این معنا نیست ایشان نقد نشود. ولی بالأخره ایشان هم پدر معنوی جریانی بودند به نظر من ما نمیتوانیم رسانهای در کشور داشته باشیم که بتواند هشتاد میلیون نفر آدم را راضی بکند و لذا هر نوع پرداختی در این قضیه به نظر من یک سری انتقادهایی را داشت.
صداوسیما باید بتواند اندیشههای متفاوت را بیاورد و در رسانه نشان بدهد، وقتی این کار را انجام دهد مخاطبی که بنا به هر دلیل و بهانهای رفته سراغ رسانههای دیگر برمیگردد سراغ صداوسیما.
با توجه به وجود اینهمه شبکهی اجتماعی آیا مخاطب امروزی هم مانند مخاطب سالهای پیش است که بتوان با تولید و پخش یک سری برنامهها آن را دوباره جذب کرد؟
البته ببینید الان ویژگیهای مخاطب هم عوضشده، درواقع اساتید ارتباطات با مفهومی به اسم مخاطب مشکلدارند و میگویند که ما مفهومی به اسم مخاطب نداریم. مخاطب زمانی هست که یک فردی در یک جایی نشسته و شما دارید پیامی را به او منتقل میکنید، این فرد منفعل است و نسبت به پیام اثرپذیر است، این تئوری اول ارتباطات است. اما الان مخاطب به کاربر تبدیلشده است و معنای مخاطب همان کاربر است یعنی کاربر علیرغم اینکه دارد پیام را میگیرد یک پیام را هم دارد میفرستد، الان فضای مخاطب و رسانه تعامل است و مخاطب، هم تعاملش با رسانه عمودی است و هم افقی است با سایر کاربرها.
مخاطب فعال اینجور نیست که هر پیامی رسانه به او بدهد بخواهد بپذیرد، آن را اتفاقاً با چند جای دیگر میسنجد و درنهایت جمعبندی خود را از یک خبر بهعنوان اصل تلقی میکند، و این باعث میشود که جایی مثل آپارات موفق شود. چرا؟ چون آپارات این فضای تعاملی را به وجود آورده ولی تا حالا صداوسیما نتوانسته این کار را انجام دهد.
چرا تلویزیون این کار را انجام نمیدهد و یا در انجام آن موفق نبوده است؟
این از جهتی در حوزه نرمافزاری است و از جهتی در حوزه سختافزاری است یعنی در حوزه نرمافزار شاید صداوسیما علاقه این کار را داشته باشد ولی از جهت سختافزاری سالهاست این پروژه تلویزیونی تعاملی و آی پی تی وی (IPTV) در صداوسیما مانده زمین و با توجه به مشکلات و قوانینی که ما داریم و نبود متصدی اصلی این حوزه این کار زمینمانده و این فرصت را برای رقیب فراهم کرده است.
خب با این تفاسیر الان آپارات رقیب جدی صداوسیما است و حتی میتواند صداوسیما را از نظر جذب مخاطب و اعتماد به اخبار و اطلاعاتش شکست ده؟
شاید آپارات عملاً خودش را در حوزه تولید محتوا خودش را رقیب صداوسیما نداند ولی من معتقدم در حوزه مخاطب و کاربر اتفاقاً به یک رقیب تبدیلشده است. آپارت میگوید نه من دوربین دارم نه تجهیزات دارم نه امکانات دارم که بخواهم با صداوسیما رقابت کنم. ولی شما الان حساب کنید در حوزه رقابت بین کاربر و مخاطب دارد تبدیل میشود به یک رقیب جدی برای صداوسیما، البته در حوزه اعتماد و اینها جای کار دارد. بخواهم بهتر بگویم ما یک شاخص اعتماد داریم و طبق این شاخص اعتماد باید ببینیم که صداوسیما چقدر موفق بوده و آپارات چقدر موفق بوده است. وقتی در آپارات و فضای مجازی یک خبر میآید مثلاً خبر فوت آقای هاشمی مردم نمیدانند این خبر چقدر صحت دارد؟ اینجا مردم چه میگویند؟ میگویند تلویزیون اعلام کرده یا نه؟ یعنی همچنان از لحاظ اعتمادی و بحث روایی پیام صداوسیما دست بالاتر را دارد ولی از لحاظ اینکه مخاطبان رجوع داشته باشند؛ بهصورت روزانه و وقتی که صرف میکنند برای دیدن محتوای تصویری صداوسیما و آپارت این را باید ببینیم چطوری است.
درباره نظارت بر محتوای آپارات کمی توضیح دهید. اینکه چه نظارتی بر محتوای آپارات هست؟
نظارت بهصورت محتوایی هست، مثلاً من میتوانم ببینم اگر یک صحنه غیراخلاقی هست، آن را حذف کنم ولی آیا تأثیر برنامههای آپارات بر خانوادهها و روابطی که آپارات دارد از بین میبرد را در همه تولیدات آپارت بررسی می کنیم؟ آیا این قدرت هست؟ خیلی عذرخواهی میکنم که این چیزها را میگویم وقتی یک فیلمی و یک تصویری از زن ارائه میشود که زن، بدن هشت تیکه دارد، زنی که هیچ نشانی از زن بودن در او نیست نشان داده میشود درواقع ما داریم جنس زن را در سطحیترین حالت نشان میدهیم. آیا چنین نظارتی در آپارات هست؟ به نظر من نیست. اما سؤالی که من از شما دارم این است که آپارات خواسته یا ناخواسته کجا را هدف میگیرد؟
به نظر میرسد آپارات دست گذاشته روی هنجارها و خط قرمزها برای جذابیت و دیده شدن بیشتر درست است؟ بهصورت مصداقی اگر نمونههایی وجود دارد را بیان کنید.
من اگر بخواهم مصداقی به شما بگویم یکیاش همین بحث تنزل جایگاه زن در شبکه اجتماعی آپارات است که به نظر من به صورت جدی جای کار دارد. بهوفور شما این را میبینید. یک مورد هم اگر بخواهم بهعنوان مؤلفه دیگر بیان کنم، خیلی از گروههای موسیقی زیرزمینی که جایی نداشتند، آپارات فضایی را فراهم کرده که بالا میآیند و دارند کار میکنند. در کلیپ های آپارت، روابط بین دختر و پسر، روابط بین زن و مرد هیچ چهارچوبی ندارد؛ هیچ قاعدهای ندارد. این روزها محجبههایی را در فیلمها و تولیدات آپارت میبینیم که خیلیهایشان انگار ذات حجاب را نفهمیدهاند.
حجاب و حیا را فقط در چادر سر کردن چادر میدانند وگرنه در عمل و رفتار آنها با بیحجابها فرقی ندارد.
بله حیا در میان اینها هیچ جایگاهی ندارد، خیلی از چهارچوبها و هنجارشکنیها انجام میشود بدون هیچ نظارتی، که به نظر میرسد ارادهای وجود دارد برای این قضیه. عوامل جذابیتزا و جذابیتساز آپارات حتی اگر بهصورت مقطعی هم باشد آثار زیان باری بر خانوادهها خواهد گذاشت.
چه ارادهای؟ یعنی یکی هست پشت پرده که این قضیه را هدایت و مدیریت میکند؟
ببین وقتی دست شما باز باشد و نظارتی نباشد روی این قضیه یعنی ارادهای هست برای این کار.
چرا نظارتی نیست؟
من نمیدانم بروید و از آقایان وزارت ارشاد بپرسید چرا نظارت نیست.
نظارت به عهده وزارت ارشاد است یا قوه قضاییه میشود؟
بله! هم وزارت ارشاد و هم از طرفی قوه قضاییه میشود ولی خب آن چهارچوب و چیزی که درواقع بهعنوان دستور عمل باید مشخص بشود جایگاه اولش وزارت ارشاد است.
در مورد اثرات مخرب محتوای این شبکهها برای خانواده گفتید. یعنی خانوادهها به این مسائل توجهی ندارند؟
خیر، مثلاً خانوادههایی که موبایل و تبلت را در اختیار بچه قرار میدهند؛ مگر به این چیزها توجه میکنند. چرا که متأسفانه سواد رسانهای نیست. شما برای استفاده هر چیزی نیاز به سوادش دارید. استفاده از موبایل و نرمافزارهای دیگر هم نیاز به سواد خاص خود دارند، در مورد آپارات هم همینطور. باید بدانیم آپارات چیست؟ فرصتها و تهدیدهای آن را بدانیم و نحوه استفاده فرزندان را کنترل کنیم والا اگر سواد رسانهای نباشد، هرچقدر هم آپارات فیلم خوب بگذارد شاید دستهای از فیلمهایش به رده سنی فرزندان ما نخورد.
بحث سواد رسانهای را باید از مدارس شروع کنیم و به بچهها بگوییم که این تلویزیون این ویژگیهایش است، این مختصاتش است، این خطراتش است، و خانواده ها هم وقتی این را بدانند هیچوقت این وسایل را در اختیار بچههایشان قرار نمیدهند.
تا اینجا تهدیدات و خطرات و مشکلات آپارات را بررسی کردیم، بالاخره آپارت فرصتهایی هم ایجاد کرده است در فضای اجتماعی، در این مورد مقداری توضیح دهید.
یکی از مهمترین فرصتهایی که آپارات میتواند برای ما به وجود بیاورد این است که قبلاً هزینه تولید و پخش خیلی بالا بود و همین هزینه بسیار بالا باعث میشد که خیلیها سراغ این کار نروند. اما الان با یک موبایل میتوانید فیلم بسازید و با یک کیفیتی که قابلقبول باشد برای پخش در آپارات منتشر کنید، یعنی هزینههای تولید پایین آمده است.
چرا این کار برای صداوسیما پرهزینهتر است؟
ساختارها و دستورالعملهایی که صداوسیما دارد باعث میشود که این هزینه خود به خود بالا بیاید. اما در آپارت با همین موبایل هم میشود کار باکیفیت تولید کرد. دسترسی همه به رسانهها هم باعث شده که هر حرفی در رسانه بزنیم. پس این یک فرصت است و میشود از آن طوری استفاده کرد که هزینه تولید و پخش پایین بیاید. از طرفی هم دوباره میتواند با خودش تهدید به همراه داشته باشد، اینکه کسی سواد استفاده از رسانه نداشته باشد و با توجه به اینکه در این فضا میتوان هر حرفی را زد و دسترسی راحت به این فضا داشت، خودش میتواند تهدید هم باشد.
اگر در محتوای آپارات نگاه کنید، خواسته یا ناخواسته قبحزدایی خیلی چیزها دارد انجام میشود. اگر خواسته باشد به نظر من خیانت است و واقعاً خیانت است؛ ولی اگر ناخواسته باشد باز قصور ما هست. مثلاً چرا یک فیلم باید در برههای یکماهه مسئله کشور بشود که یک خانمی از یک سوپراستار خواستگاری کرده؟ ما قبلاً محتوای زردمان کجا بود؟ فقط در مجلهها بود، در دکهها بود اما الان خیلی راحت این را ما به تصویر میکشیم و خیلی راحت در فضای مجازی منتشر میکنیم. در این فضا کسانی هستند که محتوای زرد را بهصورت حرفهای تولید میکنند. کارشان زردسازی همه امور است. حتی اینها در ایام محرم سراغ مداحی و مداحها می روند. اتفاقاً مداحهای ما هم مشتری اینها شدند، میآیند برنامه میسازند و با جلد مذهبی و شیک و خوشگل ولی محتوای زرد. بالاخره محتوای زرد هم مخاطب خودش را دارد. همیشه محتوای زرد مخاطب خودش را داشته ولی آیا این محتوای زرد باید بهعنوان محتوای اصلی ما باشد؟ وقتی محتوای اصلی ما شد بعد از یک مدت ذائقه مردم ما عوض میشود.
با یک مثال عرض کنم، مثلاً شما در حوزه موسیقی یک مدت محتوای موسیقی زرد گوش بدهید، یعنی موسیقی سخیف گوش بدهید، این سبکهای موسیقی راک و رپ و این چیزها، بعد از یک مدت که گوش میدهید دیگر نسبت به محتوای خیلی خوب هم هیچ علاقهای ندارید. چرا؟ چون ذائقه شما تغییر کرده است در حوزه فیلم و مداحی و... هم همینطور است. وقتی ذائقه شما خراب شد دیگر به محتوای خوب علاقهای ندارید.
به نظر شما چه راهکارهایی برای کنترل و نظارت به محتوای این شبکهها و مسائل وجود دارد؟
چند تا مورد هست، یکی نظارت و قانونگذاری از بالا به پایین است یکی هم از پایین به بالاست. از بالا به پایین این است که یک سازوکار نظارتی در فضای مجازی باید باشد. البته دستگاههای مختلف یا نخواستند مسئولیت قبول کنند یا خواستند صرفاً خودشان مسئول باشند. بههرحال ما مرکز ملی فضای مجازی و شورای عالی فضای مجازی داریم ولی تنظیم مقررات درست در حوزه محتوای درست نداریم.
بخشی هم باید از پایین به بالا باشد، یعنی اینکه بالأخره خود ما هم یکچیزهایی را یاد بگیریم در حوزه سواد رسانهای. یاد بگیریم که مثلاً آنچه در فنجان قهوه هست برای من ضرر دارد حالا چه این فنجان قهوه را منوتو به من بدهد چه صداوسیما به من بدهد چه آپارات به من بدهد. یعنی ارتقای سطح سواد رسانهای خیلی مهم است. وقتی من بدانم این محتوا مشکل دارد سراغ آن نمیروم حالا از هرکجا که تولید شده باشد.