
طلایهداران نور آفاق، موسسهای مردمی که به گفته صالحی، میان کارهای مختلف فرهنگی، اولویت را با اردوی راهیان نور دیده و در این حوزه مشغول شده است. با صالحی در دفتر کارش صحبت کردیم و نقدهای جدی و اساسی هم درباره اردوی راهیان نور طرح کردیم؛ تقدهایی که شاید خیلی از آنها به متولیان حکومتی راهیان برمیگشت.
موسسه طلایهداران در حال راهاندازی دبیرخانهای برای وصل کردن همه مجموعههای فعال و مبتکر در حوزه راهیان نور به یکدیگر و به ستاد راهیان نور است. او وعده داد که این دبیرخانه تا پایان اردیبهشت فعال میشود. اگر شما هم علاقه دارید، میتوانید با این موسسه در ارتباط باشید.
***
شما از آغازین روزهای راهیان نور، با آن همراه بودهاید، فکر میکنید در سالیان گذشته کیفیت راهیان نور رو به رشد بوده است؟
اگر نقطه حرکت جدی راهیان نور را از سال 78 بدانیم، قطعا رو به رشد بوده و یک موج صعودی داشته است. بهرغم اینکه دولت اصلاحات کمکی نمیکرد و پای کار نبود، بچهها هر طور شده خودشان را میرساندند. آن زمان زیرساختها مشکل داشت. هنوز مناطق آماده و پاکسازی نشده بود، ولی با این وجود هر سال سیر صعودی داشت. تا زمانی که دولت نهم و دهم روی کار آمد. طیف بچه حزباللهیها وارد بدنه اجرایی کشور شدند و یکجورهایی احتیاجشان به پاتوق کمی کمرنگ شد. احساس میکردند درگیر هستند و دولت هم دست خود این طیف است ولی باز هم راهیان نور رو به صعود بود و هر سال چه کیفی و چه کمی رو به صعود بود. ولی الان به نظر میرسد نیاز به مهندسی دارد.
به نظر میرسد بعد از اینکه بچههای حزباللهی گرفتار امور اجرایی شدند، راهیان نور یک بازسازی و بازمهندسی جدید میخواهد. در شرایط سیاسی فعلی بچهها باید خیلی برای حفظ ارزشها تلاش کنند. برای اینکه انقلاب روی خط مستقیمش بماند، باید بیشتر تلاش کنند. راهیان نور یک فرصت خیلی خوبی است که بچهها بار دیگر با عقبه راهیان نور سازماندهی شوند، چون زمینه حرکت انقلابی داشتن روحیه مقاومت و جهاد وپایداری است. بروز و ظهور اوج جریان مقاومت در کشور فعلا راهیان نور است. الان فرصت مناسبی است که این دوره بازطراحی و بازمهندسی شود و به نظر میرسد اگر درست بازمهندسی نکنیم، در راهیان نور شیب نزولی خواهیم داشت.
دولت نهم و دهم چه کمک خاصی به رشد راهیان نور کرد؟
در بخش زیرساختها وارد شد. مثلاً مسیرها جاده نداشت. کاروان یک دانشگاه که خودش اتوبوس و هزینهها را جور کرده بود، میرفت آنجا جاده نبود و دو، سه منطقه را بیشتر نمیتوانست بازدید کند. دولت نهم و دهم در بحث زیرساختها فوقالعاده هزینه کرد. رئیسجمهور نماینده تامالاختیار در راهیان نور داشت. این نماینده با همه وزرا میتوانست ارتباط بگیرد و آنها را همراه کند. با حضور این نماینده، امکانات زیادی سرازیر شد. مثلاً آنجا آنتن موبایل وجود نداشت، بهداشت نبود، جادهها مشکل داشتند، سرویسهای بهداشتی و خدمات کم بود که توسعه فوقالعادهای پیدا کرد و کمکهایی اتفاق افتاد که منجر به توسعه راهیان نور شد.
اما همچنان سیستم مردمی محتوایی و اعزام زائر سر جای خودش بود؟
بله! اعزام به عهده مردم و بسیج بود. هر چند ستاد مرکزی راهیان نور ذیل بنیاد حفظ آثار است ولی کماکان محتوا و فکرافزار دست جریانهای مردمی بود. مثلاً مؤسسه سیره شهدا در بحث راویان روحانی کاملاً خودجوش عمل میکرد و هنوز هم همین طور است. چهارصد، پانصد راوی روحانی دارد و خودش اینها را سازماندهی میکند و آموزش میدهد. مؤسساتی مثل طلایهداران نور، ستاد شهید خرازی اصفهان، مؤسسه وصال کرمانشاه و... مؤسسات مردمی خودجوش هستند که در بحث اعزام کار میکردند. این مؤسسات از جریان حذف نشدند، حکومت آنها را سازماندهی کرد. هنوز هم همین طور است و فکرافزار و محتوا دست بچههای کفِ میدان فرهنگی کشور است که اداره میشود، منتها مثلاً اعزام هنوز هم با بسیج است. نهادهایی هم در این زمینه کار میکنند، مثلاً شهرداری تهران اعزام میکند.
کسانی که از ابتدا مدیر برنامه بودند و شما به عنوان يكي از نيروهاي اصلي راهيان، چشماندازي مشخص کرده بودید که مثلاً هدفمان این است که مثلا بیست سال دیگر به كجا برسد؟ آيا برنامهاي براي آينده مشخص شده است؟
البته ما که هیچ وقت جایگاه رسمی نداشتیم و نداریم. ما مجموعهای مردمی هستیم كه کار میکنیم. اما هروقت بحث کلان راهيان نور شده، متأسفانه تا سال هاي هشتاد و دو و سه متولی مشخصی نداشته است. اتفاقی افتاده بود و هر کس سعی میکرد نقشی داشته باشد و کمکی کند. سال 84 كه ستاد مرکزی راهیان نور ذیل بنیاد حفظ آثار تأسیس شد، وظیفهاش سیاستگذاری و برنامهریزی و طراحی جامع راهیان نور بود. اما تا همين امروز كه ما خبر داريم، برنامهریزی و طرح جامع و سیاستگذاری مدون براي آينده راهيان نداریم. شاید مثلاً این برنامه باشد که هر سال جمعیت را توسعه دهیم. البته با این فرآیندی که الان داریم جلو مي رویم، مطمئن باشید جمعیتمان هم توسعه پیدا نخواهد کرد.
هنوز مسایل را حل نکردهایم. از بحث تملیک یادمانها گرفته تا طراحی محتوایی و استراتژیک جریان راهیان نور که بالاخره انتهایش به کجا میرسد. اگر هم برنامهای طراحی شده و چشماندازی وجود دارد، چنین چیزی به ما که هنوز نرسیده است.
در راهیان نور کار زیاد شده است؛ مثلاً بسیج آمده کار فوقالعاده ویژهای میکند و راهیان نور را در آموزش و پرورش جا انداخته است، که دانشآموزان دوم دبیرستانی مختار باشند به اینکه کلاسهای دفاعی بگذرانند یا به اردوی راهیان نور بروند. هرچند آسیبها و مشکلاتی هم دارد، اما کار مهم و بزرگی است. ولی پان برنامهریزی نهایی و چشمانداز نهایی هنوز صورت نگرفته است.
یکی از نقدهای جدی ما به مسئولین راهیان نور این است که این ظرفیت فوقالعاده بینظیر که مجانی برای نظام فراهم شده را از دست ندهیم. جنگ هشت ساله و شهدا و... همهاش برای نظام هزینه است ولی اینکه میگویم هیچ هزینهای برایش نشده، یعنی ما سازمانی درست نکردیم که برود فکر کند و منطقه جنگی درست کند. این منطقه بر اثر جنگ ایجاد شده است. به نظر من واقعاً از ظرفیت راهیان نور برای انقلاب کمتر از بیست درصد استفاده شده است. ظرفیت راهیان نور خیلی بالاست و به هیچ وجه هم برنامهریزی متمرکز و منسجمی وجود ندارد. واقعاً هیچکس نمیداند پنجاه سال بعد راهیان نور چیست. مثلاً تبدیل به حرم خواهد شد، تبدیل به یک گردشگری جنگی میشود، شهربازی جنگی خواهد شد. در صورتی که مثلاً کسانی مثل آقای ضابط، سال 75 این حرف را میزد که من روزی را میبینم که افراد، با کشتی از فرانسه و ایتالیا و اروپا میآیند اینجا لنگر میگیرند و خاک شلمچه را تبرک میبرند. کسانی مثل آقای ضابط، این ظرفیت را میدیدند ولی از این ظرفیت چقدر استفاده شده است؟ هیچ استفادهای نشده چون طراحی وجود ندارد. ما در این زمینه نقد جدی داریم.
شما که نقد جدی دارید، طرحی هم برای این موضوع دارید؟
بله! طرح ما چیست؟ به عنوان کسی که در این زمینه کار کرده و مجموعهای خودجوش دارد، گشتیم دیدیم بین همه ظرفیتهای فعالیت فرهنگی، راهیان نور ظرفیت فوقالعاده زیادی برای ایجاد تحول و تربیت دارد. راهیان نور یک ظرفیت تمام نشدنی و سوخت اتمی برای موتور جبهه فرهنگی انقلاب است. هیچ وقت تمام نمیشود. نگاه ما این است که راهیان نور خودش موضوعیت ندارد. الان برای خیلی از ماها راهیان نور خودش تبدیل به یک موضوع شده است. یعنی چطوری افراد را ببریم، چطوری بیاوریم، کجا بخوابند، چه چیزی بخورند و.... . یک جورهایی مثل موضوع حج شده است. راهیان نور برای ما یک طریقیت دارد، یعنی یک طریقی است برای رسیدن به چیز دیگری و آن چیز دیگر، تقویت روحیه مقاومت و ایثارگری و استکبارستیزی و پایداری است.
طرح ما این است که مؤسسات فعال فرهنگی جبهه انقلاب هر کاری که میخواهند انجام دهند، آن را در راهیان نور اجرا کنند. اگر نمایشگاهی میزنند در راهیان نور باشد. کارهایشان را در راهیان نور عرضه کنند. راهیان نور یک انبار مهمات است که بچهها باید بیایند هر سال هم خودشان را عرضه کنند و هم کارها و فعالیتها و نوآوریها و دستاوردهای جدیدشان را. الان جبهه فکری انقلاب در راهیان نور جایی ندارد در صورتی که ما میگوییم راهیان نور جایی است که متفکرین انقلاب و کسانی که برای انقلاب حرف دارند، باید آنجا پاتوق داشته باشند. کسی که در طول سال هیئت بزرگ یا کانون و پایگاه و مسجد بزرگی دارد باید آنجا برای سال آیندهاش راهبرد طراحی کند.
پیشنهاد شما یک آفت دارد و آفتش این است که وقتی میخواهید این کار را انجام دهید دوباره به مشکل تهیه زیرساختها و برنامهریزی میافتید که آدمهای خاص را چطوری انتخاب کنید و ببرید و چقدر میتوانید رویشان در سالهای متمادی حساب کنید؟
از لحاظ ساز و کار اجرایی، راهیان نور کاملِ کامل است یعنی سازمانِ متولی دارد. ستاد مرکزی راهیان نور هست. بسیج تکلیفش و سپاه تکلیفشان معلوم است. همه چیز منظم است. کسانی که باید زیرساخت آماده کنند معلومند و حالا حالاها هیچ مشکلی در این زمینه نداریم. حرف این است که حالا همه این آفتابه و لگنها آماده شد، برای چه؟ اینکه میگوییم فلسفه راهیان نور باید باز مهندسی شود به همین ذلیلی است. نقطه مبهم، فکرافزار کار است. ما باید کاری کنیم که جوانِ دانشگاهی با سبک زندگی جبههای و جهادی آشنا شود و بداند برای دانشگاهش چهکار کند. راوی اگر نتوانست به جوان دانشجو راهبرد بدهد که در دانشگاه چهکار کند، به درد نخواهد خورد. بعضی از گروهها میروند اردوی جهادی چون احساس میکنند اینجا چیز جدیدی گیرشان نمیآید. بعضیها احساس میکنند چیز جدید این است که امسال یادمان را اینجوری فضاسازی کرده بودیم، سال بعد برویم آنجوری فضاسازی کنیم. نخیر! این چیز جدید، فکر و حرف و راهبرد جدید برای مبارزه است. راوی همان حرفهای پارسال را نزند که اینجا اینقدر اسیر شدند و اینقدر شهید شدند.
برای یافتن فلسفه و راهبردهای جدید، باید آدمهای تازه و جدید پیدا کرد یا با متفکران این حوزه مشورت کرد؟ چه راهکاری به ذهن شما میزند؟
ستاد مرکزی راهیان نور هر سال شعار سال انتخاب میکند. ولی این شعار باید به هر زبانی ترجمه شود. به زبان کودک و نوجوان و جوان و زن و مرد. مثلاً شعار امسال «ما ایستادهایم» است. این شعار باید برای بچه و مستندساز و راوی تعریف شود. اما یک طرح جامع وجود ندارد. یعنی واقعاً ما نمیدانیم در راهیان نور دنبال چه چیزی هستیم. هر کسی شاید جداجدا بداند ولی سیر کلی جریان راهیان نور اینطوری نیست که از هر کس بپرسیم چه نقطهای هدف گرفته، بداند.
فکر نمیکنید یک علتش این باشد که مخصوصاً در یادمانها، که مدتی دست بچههای خادم بود، کمکم به یک کار حکومتی و وظیفهای تبدیل شد و فعالیت دلی نبود؟
کلا کارهایی مثل راهیان نور اگر از حالت مردمیاش خارج کنیم و یک سازمان رسمی برای رفع تکلیف در حوزههای محتوایی کار کند، دچار مشکل میشود. در حوزههای شکلی حرفی نیست. یادمان یا ساختمان میخواهد ساخته یا تملیک شود، کار حکومتی است. ولی در حوزه مسائل محتوایی و فکری، فضا باید برای بچههای انقلابی باز شود. در همین مؤسسات و نهادهای مردمی دنیایی محتوا و فکر وجود دارد، ولی مجالی برایش عرضهاش نیست. مجال اینکه با مخاطبِ خودش که بچه انقلابی و حزباللهی و بسیجی است، ارتباط برقرار کند وجود ندارد. ما معتقدیم مجموعه حکومتی باید زیرساختها را انجام دهد و بقیه دست مردم باشد، والا اگر دست مردم از این جریان کوتاه شود ، مطمئن باشید به زودی تبدیل به یک حرکت بسیار کوچک و ضعیف خواهد شد.
آیا سازوکاری برای اینکه گروههای مردمی وارد کار شوند، وجود دارد؟
ستاد مرکزی راهیان نور کاملاً به این سمت میرود که مجموعههای مردمی که توان دارند را در کار دخیل کند. از توان آنها استفاده کنند و عملاً راه برایشان باز شود. نمونهاش همین امسال، که با ستاد مرکزی راهیان نور هماهنگی کردیم و سپاه خوزستان هم که متولی اداره یادمانها در جنوب سپاه خوزستان است، راه را باز کرد. رفتیم در یادمانهای طلاییه و فکه و شلمچه مستقر شدیم، و کار خادمی آنجا و کارهای محتوایی را شروع کردیم. خیلی از ظرفیتها را هم که مؤسسه طلایهداران نداشت، به مؤسسات دیگری دادیم.
مثلا در ایام فاطمیه ظرفیت هیئتها باید فعال شود. از هیئتهایی که میشناختیم دعوت کردیم که برنامه اجرا کنند. مثلاً هیئت فاطمیون که آقای سلحشور و حاج آقای تهرانی در آن هستند، امسال هفت شب برنامه داشتند.
در بحث کودک، قویترین مؤسسهای که میتواند کار کند، مؤسسه بنون بود که «سنگر آسمانی» را برای سیهزار کودک برنامهریزی کرد. یک برنامه فوقالعاده ویژه که دو ساعت برای بچهها برنامه داشت. وقتی بچه از سنگر آسمانی بیرون میآید، پاسخ سه، چهار شبهه اصلی جنگ را میداند. بدون اینکه برایش صحبت مستقیم و سخنرانی کرده باشند یا یک کتاب خوانده باشد. این اتفاقات ضمن بازی افتاده است.
یک مؤسسه دیگر آنجا تئاتر خیابانی برگزار کرد. مؤسسه دیگری حلقه قرآنی برپا میکند. یک موسسه دیگر نرمافزار واقعیت افزوده با تکنولوژی جدید دارد. یکی در حوزه پیامک کار میکند. ما هر چقدر توانستیم در را باز کردیم تا مؤسسات بیایند. چون ما توان محدودی داریم. فقط با سپاه هماهنگ کردیم که این بچهها توان دارند. دوستان هم کاملاً منطقی پذیرفتند.
برای اعزام نیرو و زائر به جنوب نظرتان چیست؟ آیا این کار باید در اختیار مجموعههای مردمی باشد؟
در بحث اعزام، مدل مشهد مدل خوبی است. حکومت فقط باید زیرساخت و جاده را فراهم کند. حالا یکی دوست دارد برود هتل و یکی دیگر میخواهد خانوادگی در خیابان چادر بزند. حتماً نباید بگوییم ما ببریم. به این شکل باشد باید پای مردم را باز کنیم.
الان تیمهایی که افراد را برای بازدید مناطق میآورند، چه مواردی هستند؟
بازدید از چندجا سازماندهی میشود. بخش زیادی را بسیج سازماندهی میکند. مؤسسات مردمنهادی هم هستند که تخصصی در زمینه اعزام کار میکنند. مثلاً ستاد شهید صیاد هست که با هماهنگی و همکاری نیروی زمینی ارتش کار میکند و برنامه چهارشبانهروزی مفصل دارد. یا ستاد شهید متوسلیان و مؤسسه مشعرالشعور در تهران هستند. مؤسسه وصال کرمانشاه و ستاد شهید خرازی اصفهان هم هستند. یک عده هم خودجوش، با ماشین شخصی یا اهالی محله و هیئت و... میروند.
فکر نمیکنید در برنامهریزی بازدیدها باید بازنگری شود. الان یک گروه هزار نفری سه روز جنوب میرود با بعد مسافت زیاد باید در این سه روز، هویزه و دهلاویه و اروند و شرهانی و طلائیه را ببیند. این برنامهریزی باعث خستگی افراد نمیشود؟
قطعاً همین طور است. چون بانک جامعی وجود ندارد که به کسانی که میخواهند اردو ببرند، مشاوره بدهد. این بانک باید بگوید خطاست که مثلاً روز اولت را بگذاری شرهانی، شبت را بگذاری خرمشهر، چهارصد کیلومتر راه است! این خطا قطعاً وجود دارد. دلیل خطا و اشتباه هم اینکه بانک اطلاعات جامع و سامانه مشاوره وجود ندارد. البته نرمافزارهایی هست ولی چون متمرکز نبوده، پراکندهکاریها اتفاق افتاده است. الان ستاد مرکزی این کارها را میکند که فقط بپردازد به همین سازماندهیها و هماهنگیها.
اما درستش این است که ستاد راهیان به مجموعههایی که میخواهند اعزام کنند، مجوز اعزام بدهند و بگویند به شرطی مجوز میدهیم که استانداردهای ما را رعایت کرده باشید. مثلاً بین دو یادمان هیچ وقت بیش از یک ساعت زائر نباید در اتوبوس باشد. یک سری استانداردها را تعریف کنند. این اتفاقات دارد آرام آرام میافتد.
ما در سیستم خودمان این کار را میکنیم که افراد، حداقل زمان ممکن را در مسیر و داخل اتوبوس باشند و بیشتر داخل مناطق و جلسات و سخنرانیها و نمایشگاه باشند.
در رابطه با یادمانها چه پیشنهادی دارید؟ بهتر نبود که مناطق اصلی به شکل اولیه خودش باقی میماند، نه اینکه وسط فتحالمبین همه جا آسفالت شود و تغییرات زیادی در مناطق داشته باشیم؟
اصلاً مردم میروند آنجا که چه ببینند؟ واقعیت جبهه را. الان ستاد هم همین کار را دارد پیگیری میکند. مردم میروند آنجا جبهه را ببینند، ما باید جبهه را به مردم نشان بدهیم. نمیخواهند گنبد و آجر و خانه ببینند، میخواهند خود جبهه را ببینند. قطعاً مردم دنبال بکر بودن مناطقند. حتی ما باید جاهایی عین زمان جنگ را بازسازی کنیم. بخش کارهای عمرانی و خدماتی و را باید جدا کنند و منطقه را آزاد بگذارند.
در این راه خیلی مشکلات وجود دارد. سازمانهای متولی زیاد هستند. از طرفی هم چون تمرکز در برنامهریزی و سیاستگذاری وجود ندارد- هر چند سازمانش ایجاد شده- اما تا این سازمان روی زمین بنشیند و دارای قدرت و اختیار و بودجه شود، طول میکشد. از آن طرف هم متولیها زیاد شدند.
اما در نهایت راهش این است که باید پای جبهه مردمی باانگیزه در این مناطق باز شود. راهیان نور پادگان نیست که بگوییم دورش دیوار دارد و مال کسی است. راهیان نور یک ظرفیت ملی و متعلق به انقلاب اسلامی است. راه باید خیلی بیش از این برای همه مجموعهها باز شود. آنجا عقبه مهمی برای جنگ فرهنگی در طول سال در شهرها است.
شما اهداف راهیان نور را صرفاً در یادمانها تعریف میکنید و مخاطب را تنها زائرانی میدانید که برای بازدید آمدهاند یا فکر میکنید پیام راهیان نور به شهرهای مناطق جگی و ساکنان اهواز و خرمشهر و سوسنگرد هم باید برسد؟ اصلا فکری برای مسایل فرهنگی شهرهای نزدیک این مناطق شده است؟
در اینکه از شهرهای درگیر جنگ غفلت شده، هیچ شکی نیست، چه از لحاظ اعتقادی و بحثهای خدماتی و مشکلاتی که در حوزه اشتغال و... دارند.
واقعاً آنها سختی کشیدهاند. من و شما در تهران نشسته بودیم، خیلی از ماها خانهمان را از دست ندادیم، لنجمان و مزرعهمان را از دست ندادیم، ولی خرمشهریها و آبادانیها و سوسنگردیها زندگیشان را از دست دادند. حالا اتوبوس راهیان نور از داخل شهرهای آنها عبور میکند و کاروان میآید، اما به فکر آنها نیستیم. حتی در حوزه اقتصادی و خرید و فروش هم مردم این شهرها را درگیر نکردهایم. ملزومات راهیان نور، از تهران همراه کاروان میآید و اتوبوس با سرعت صد کیلومتر از خرمشهر رد میشود. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مردم درگیر شوند و نسبتی با خودشان احساس کنند.
متاسفانه نسبتی بین راهیان نور و شهرهای جنگزده برقرار نشده است. ما حداقل در حوزه خدمات اینها را باید درگیر کنیم. باید بگویند مردم خرمشهر خودشان اردوگاه درست کنند و از این طریق درآمد داشته باشند.
مطلب دوم بحث فرهنگی است. بحث فرهنگی این شهرها کاملاً مغفول است. بگذارید از گروههای مردمی مثال بزنم. یک گروه مردمی با دو سه طلبه هر سال ایام عیدشان را میروند در پارکهای آبادان و بوستان معلم میایستند و برای مردم برنامه اجرا میکنند. هم برای مردم آبادان و هم برای مسافرهای نوروزی که راهیان نور و یادمانها نمیآیند. کارشان جذاب و اثرگذار است. سال گذشته هفت مینیبوس بچههای جوان آبادانی را که تا حالا یکبار هم توی عمرشان اروندکنار نرفتند را با مدلهای مختلف جمع کردند و بردند اروندکنار و چقدر هم اثر داشت. اگر در بخش مردمی به اینها انگیزه بدهیم، میروند کار میکنند.
اگر باانصاف بخواهیم نگاه کنیم به دلیل عدمتمرکز در مدیریت راهیان نور، اولاً باعث شده به این داستانها توجه نشود، ثانیاً کارهای زمینمانده راهیان نور خیلی زیاد بوده است. ولی اتاق فکری وجود نداشته که به این داستان فکر شود. مثلاً گلزار شهدای خرمشهر واقعاً دنیایی است. یک کتاب کار شد و چقدر اثر داشت. چقدر زائر مزار شهدای خرمشهر اضافه شد.
برای راهیان نور مخاطبشناسی تخصصی انجام شده است؟ یعنی راویان بدانند برای خانمها چه بگویند، برای جوانان و نوجوانان چه بگویند؟
ما در سیستم خودمان این کار را میکنیم اما به شکل جزئی برنامهریزی نشده است. ما هر چقدر کار را ریز و دقیق و عمیق کنیم، اثرگذاریاش بیشتر میشود. منتها کارهای زمین مانده آنقدر زیاد است که نوبت به این کارها نرسیده است. ولی مثلاً ما در بحث اردوی راهیان غرب، برای دانشآموزان سُنی برنامه مخصوص خودشان را گذاشتیم.
بهترین کاری که در این چند سال در راهیان نور انجام شده به نظر شما چیست؟
یکی همین کار برای کودکان است که فوقالعاده ریشهای است. یکی از کارهایی که مؤسسه بنون انجام داد، رفت بچههای ابتدایی آبادان و خرمشهر را در برنامهاش آورد. شاید هیچ وقت این بچه برایش فراهم نشود که با خانوادهاش بیاید. ولی این بچه آنجا توجیه میشود چرا جنگیدیم و چرا ادامه دادیم؟ چرا شهرهایمان خراب شد؟ اینها از آن کارهای بزرگ و ریشهای است.
یکی دیگر از کارهای مهم، ستاد شهید باقری است که به خودروهای شخصی خدمات میدهد. معتقدم اگر کاری کنیم که مردم با هزینه خودشان راهیان نور بیایند، راهیان نور ماندگار خواهد شد. یعنی روزی را فرض کنید که دولت هیچ یارانهای نمیدهد و دانشگاه اتوبوس نمیدهد و بسیج دانشجویی کاروان نمیآورد سپاه کمک نمیکند. قفط کسانی باقی میمانند که با هزینه خودشان میآیند. الان بیش از دویست هزار ماشین شخصی داریم که راهیان نور میآیند. یکی از کارهایی که کردیم و ماندگار بوده توسعه خدمات به خودروهای شخصی است.
امسال «تور یکروزه بهشت» هم مخصوص کارون و بازار تهلنجی راه افتاد. این طرح برای کسانی است که از اول با ماشین برای بازار میآیند. بچهها در بازار تهلنجی و لب کارون و بوستان معلم مستقر شدند و به مسافران نوروزی پیشنهاد دادند که یک روز مهمان ما باشید. جا و غذایتان و هدیه هم با ما. آن وقت یک روز آنها را به دو یادمان بردند.
به نظر شما مهمترین اشتباهی که در این سالها در رهیان نور شده چیست؟
مهمترین اشتباه دولتی کردن و حکومتی کردن بیش از حد راهیان نور است. در یک بخشی حتماً باید حکومت حضور داشته باشد؛ ولی جایی لزوماً حکومتی نیست. ما بیش از حد راهیان نور را حکومتی کردیم، این اشتباه است. مثل اینکه زیارت امام رضا(ع) و کربلا را حکومتی کنیم. حکومت چقدر توان دارد و چند درصد را میتواند مشهد و کربلا ببرد. البته یک جاهایی برای راهاندازی لازم است حکومت هزینه کند و یک عده را ببرد اما در حد ضرورت. به نظر من این پتانسیل در جبهه مردمی وجود دارد که راه را باز کنیم و اینها بیایند. باید آرام آرام تصدی حکومت را در راهیان نور کم کنیم و به مدل کربلا و مشهد برسانیم.
چه کارهای مهمی امسال در منطقه انجام شد که قابل ذکر است؟
غیر از مواردی که در طول مصاحبه گفتم، بچهها مسابقهای از کتاب «راز قطعنامه» طراحی کردند تا یک مقدار مخاطبان را به نحوه اتمام جنگ و جریاناتی که در قطعنامه وجود دارد، توجه دهیم. یک برنامه به اسم «پرواز افتخار» بود که دوستان هوابرد مستقر شدند و جانبازها یک دور با وسیله پرنده در شلمچه پرواز کردند.
کار قشنگ دیگر اینکه «مؤسسه کاروان» فیش غذای نذری برای خانوادههایی که آنجا میآیند داد و آنها در حد تعداد مختصر، مهمان این موسسه بودند.
سازمان سراج پنج بازی رایانهای که تولید مؤسسات مردمی جبهه فرهنگی انقلاب است را در سنگر آسمانی به بچهها داد. جشنواره عمار هم در شلمچه فیلمهایش را نمایش داد. آنجا برای اکرانهای مردمی عضوگیری هم کردند. مؤسسه «روایت حماسه» هم راویها را سازماندهی کرد. راویهایی که در موضوع سبک زندگی صحبت میکنند و فقط روایت جنگ نمیکنند را سازماندهی کرد و برایشان برنامه داشت.
برای سال جدید هم برنامهمان این است که به عنوان یک مؤسسه بتوانیم با بقیه مؤسسات مرتبط شویم. طرح جامعی از کارهایی که مجموعههای مردمی میتوانند در راهیان نور انجام دهند آماده میکنیم و بعد با ستاد مرکزی راهیان نور هماهنگ میکنیم که اجازه دهید ما این بسته برنامه را در مناطق اجرا کنیم. این طرح را تا اردیبهشت آماده میکنیم تا بتوانیم کارویژهای را مخصوصاً در عرصه رسانه ایجاد کنیم.
اگر کسی بخواهد با شما مرتبط شود، چطور میتواند؟
سایت طلایهداران که سایت رسمی مؤسسه و تلفنهایمان هم مشخص است. بقیه اطلاعات هم در سایت ordo.net وجود دارد. اما برای سال جدید برنامه داریم که دبیرخانه جدایی فعال کنیم. دبیرخانهای برای همکاری جبهه مردمی فعال و متولیان راهیان نور. طلایهداران فقط یکی از اعضای آن دبیرخانه است و میخواهیم اینها را به هم وصل کنیم تا کار خوبی انجام شود.