به گزارش حلقه وصل: یک سالی از بلوای سال ۱۴۰۱ میگذرد و ما همچنان با پسلرزههای آشوب خیابانی پاییز سال گذشته روبهرو هستیم. رادیکالیسمی که به پشتیبانی هجمه سنگین رسانهای وارد میدان شد چنین مینمود که به زودی و تا پایان سال، نظام جمهوری اسلامی سقوط کرده و کشور به دست مخالفاناش خواهد افتاد. اما وقتی در صحنه عمل اغتشاشات با بنبست روبهرو شد و در ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی شکست خورد، توجیهات جالب توجهی از سمت و سوی ایدئولوگهای اغتشاشات ارائه شد تا بلکه امید را در دل این آشوبگران زنده نگه دارد.
یکی از اساتید جامعهشناس، پس از شکست اغتشاشات گفت: «از شما (کسانی که در درگیریها حاضر میشدند) میخواهم خودکشی نکنید، منتظر باشید تا یکی دو سال آینده اتفاقات مهمی در کشور خواهد افتاد.» یکی دیگر از شخصیتهای دانشگاهی که از آشوبهای سال گذشته دفاع جانانهای میکرد و الفاظ و شعارهای رکیک دانشجویانِ آنارشیست را «زیباییشناسی انقلاب» معرفی کرده بود برای توجیه شکستِ بلوای ۱۴۰۱ گفت: «مردم ما دارند مبارزه با نظام را تمرین میکنند، این جنبش یک تمرین برای آنان بود. دقیقاً مثل بازی تدارکاتی فوتبال که آمادهسازی برای یک بازی بزرگ است.» برای بررسی این ادعا و پاسخ به این سؤال که آیا اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ را میتوان سرآغاز جنبشی سیاسی، اجتماعی دانست یا خیر با محسن ردادی، عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه گفتوگویی داشتیم.
اتفاقات سال گذشته را میتوان یک جنبش نامید
ردادی در ابتدا گفت: برای اینکه ببینیم اتفاقات پارسال یک جنبش بود یا خیر باید با روش علمی به موضوع نگاه کرد و فارغ از حب و بغضها سیاسی وقایع را تحلیل کرده تا نتیجهگیری مطابق واقعی داشته باشیم. ما درباره تحولات و بحرانها سیاسی سه مرحله مهم داریم، شورش، جنبش و انقلاب. به عقیده من اتفاقات پاییز سال ۱۴۰۱ این صلاحیت را دارد که جنبش نام بگیرد. شورشها معمولاً کوتاه مدت و فاقد عقبه فکری و ایدئولوژی هستد. اما جنبشها به نسبت شورشها بلند مدت بوده، دارای یک ایدئولوژی هستند و از رهبری برخوردارند. اتفاقات پارسال گرچه رهبر نداشت اما نمیتوان آن را یک شورش نامید. طولانی شدن وقایع پاییز ۱۴۰۱، داشتن یک تفکر سیاسی ولو به شکل ناقص، ساخت نماد و سرود و... نشانههایی است که از لحاظ علمی میتوان بلوای ۱۴۰۱ را به عنوان یک جنبش تلقی کرد. البته این جنبش در سطح ماند و نتوانست فراگیر شود تا یک نهضت و حرکت انقلابی نام گیرد، پس از این نظرگاه انقلاب خواندن این وقایع هم نادرست است.
اپوزوسیون در یکسال اخیر ضعیف شده است
وی افزود: سخنی مطرح میشود مبنی بر اینکه اتفاقات پارسال مقدمه و آغاز یک جریان بزرگ است که در آینده رخ خواهد داد. گرچه باید دلایل و استدلال مدعیان چنین حرفی را شنید، اما به نظر میرسد گویندگان چنین سخنی تنها از آرزویهای خود صحبت میکنند. در سال گذشته جریان معارض تمام زور و قدرت خود را به میدان آورد تا نظام جمهوری اسلامی را ساقط کند که موفق نشد. ضمن اینکه وضعیت اپوزوسیون و جنبش ضد جمهوری اسلامی امسال بسیار وخیم است و ما در این یکساله شاهد چالشها و درگیریهای بسیاری بین جبهه مخالفان جمهوری اسلامی بودیم. با این حساب به نطر نمیرسد وضعیت آنان در حال حاضر بهتر یا حتی شبیه به سال گذشته باشد که بتوانند اقدام جدیتری را اعمال کنند. آخرین نمونه ضعف اپوزوسیون را هم میتوان جدا شدن یکی از مجریان مؤثر سعودینشنال دانست که در ایام اغتشاشات بسیار فعال بود.
یک دهم اتفاقات پاییز گذشته از دل این جنبش و جریان دوباره بیرون نخواهد آمد
او اشاره کرد: اختلافات و ضعف اپوزوسیون امروزه در لایههای زیرین و به شکل مویرگی رخ عیان کرده است و هیچ شواهدی وجود ندارد که بخواهیم چنین نتیجهگیری کنیم که یک جنبش سهمگینتری در انتظار است. یک محقق علوم سیاسی و اجتماعی پیشگو نیست، اما به نظر میرسد جنبش ضدانقلابی پارسال رو به زوال و تضعیف است، چرا که هرچه در توان داشتند به کار بردند. عدهای جذب جریان آنان شدند اما بسیاری هم با همراهی نکردن، آنان را در نیل به اهدافشان ناکام گذاشتند. همین امر موجب شد مجری یکی از این شبکات فارسیزبان بگوید «من مردم را به دو بخش تقسیم میکنم؛ مخالفان جمهوری اسلامی و بیشرفها» یعنی این عدم همراهی با جنبش سال گذشته تا این حد عصبانیت آنان را برافروخته کرده بود.
پژوهشگر انقلاب اسلامی گفت: از این برهه به بعد ما شاهد ریزش نیرو در صف جنبش سال گذشته هستیم. با صراحت میگویم یک دهم اتفاقات پاییز گذشته از دل این جنبش و جریان بیرون نخواهد آمد و بلوای ۱۴۰۱ به خط پایان خود رسیده است. البته احتمال دارد یک جنبش یا شورش دیگری با شعار و اهداف دیگری آغاز شود، اما از دل جنبشی که پارسال آغاز شد دیگر خطر جدیای بروز نخواهد کرد.
دانشگاهیان ما پیرو اغتشاشات شدند
ردادی ادامه داد: در خلال وقایع سال گذشته ما شاهد تحلیلهایی از سوی برخی اساتید دانشگاهی بودیم که چندان با واقعیت و حقیقت میدانی سنخیت نداشت. در این باره به عقیده من دو دلیل اصلی وجود دارد. اول اینکه دانشگاه ما و اهالی آن چندان ارتباط دقیقی با اجتماع ندارند و از این رو برداشتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آنان در بسیاری از مواقع خلاف واقعیت است. به خاطر همین راهحلها و تحلیلهای آنان چندان پاسخگوی نیازهای جامعه ما نیست. یکی از عمده دلایل این ضعف را باید در غربی دانستن منابع دانشگاهیان دانست که نمیتواند جامعه ایرانی و مختصات آن را به خوبی درک کند. در وقایع سال ۱۴۰۱ به همین دلیل ما شاهد آن بودیم که بسیاری از دانشگاهیان از ارائه یک تحلیل جامع و دقیق عاجز بودند و به انتشار یادداشت و برخی مطالب ژورنالیستی کفایت کردند.
وی افزود: دلیل دوم به عقیده من غافلگیری اهالی دانشگاه نسبت به گسترش ناگهانی وقایع سال گذشته بود که در کنار فضاسازی رسانهای آنان را مرعوب برخی ذهنیتسازیها کرد و در نتیجه دانشگاهیان پیرو بخشی از جامعه شدند. معمولاً قشر روشنفکر جامعه به دلیل ظرفیت و پتانسیل خود هدایت جوامع را عهدهدار میشوند اما در وقایع سال گذشته برعکس این امر اتفاق افتاد و روشنفکران ما جاپای فضاسازیهای رسانهای گذاشتند و نتوانستند نقش هدایتگری را به خوبی ایفا کنند.