به گزارش حلقه وصل: غلامعلی حدادعادل: جمعه شانزدهم تیرماه یکهزاروچهارصدودو که روز عید غدیر بود، توفیق یافتم در بخشی از مهمانی یا به تعبیر صمیمانهتر آن «مهمونی» ده کیلومتری در میان مردم باشم. در تهران ابتدای این جشن بزرگ، «میدان امام حسین» بود و انتهای آن «میدان آزادی»، همان مسیر راهپیمایی مردم در روزهای تاسوعا و عاشورای سال 57 که تیر خلاص را بر پیکر رژیم ستمشاهی زد. آن راهپیمایی تاسوعا و عاشورا چندان عظیم و سترگ بود که سبب شد تا شاعری دگراندیش مانند «سیاوش کسرائی» به وجد بیاید و شعر نو بلندی به نام «راه رنج تا راه رستاخیز» بسراید و در آن بگوید:
«از خانه بیرون زدم
تنها
که در خود نمیگنجیدم
چنانکه جمعیت در خیابان
و خیابان در شهر
نه
دلکاسه حوصله دریا نداشت
جانوری بودم
شاید اژدهایی
که دهانم
در کار بلعیدن شهیاد بود و
دمم
پل چوبی را نوازش میکرد
های های
افسانه از واقعیت جان میگرفت
هر گام
از هر گوشه شهر
بر راهی واحد میدوید
پاها فرشی تازه میبافت
قالی تاریخ
...
تنها رفتم و
خلقی به خانه بازآمدم
گندمی
که در غلاف لاغر خویش خرمنی بارآورد.»
حالا مردم بعد از چهل و چند سال دوباره برای رسیدن به آزادی، «امام حسین» را مبدأ حرکت خود انتخاب کرده بودند. سراسر این راه مستقیم ده کیلومتری، به گواهی فیلمها و عکسها مملو از جمعیت بود. زن و مرد و پیر و جوان و کودک و نوجوان، آمده بودند تا غدیر را جشن بگیرند و دوباره با امام اول خود بیعت کنند و پیمان ببندند.
شور و غوغای غریبی بر پا بود. بیاغراق دهها هزار نفر از خود مردم، میزبان میلیونها نفر دیگر از مردم شده بودند. هر کس هر چه داشت آورده بود. در گرمای عصر یک روز تابستانی آب و شربت و هندوانه فراوان بود و فراوان بودند دخترخانمهای جوانی که به بچهها بستههای کوچک شکلات هدیه میکردند. بعضی از خانمها نیز در خانه با شوق و ذوق نانی یا غذایی پخته بودند و به عشق امام خود به دیگران هدیه میدادند. مسجدها و هیئتها، حسینیهها، تکیهها، کانونهای مذهبی و بسیاری دیگر از جمعیتها هر کدام یک «موکب» برپا کرده بودند و از میهمانان امیرالمؤمنین پذیرایی میکردند.
برای بچهها اسباب بازی و سرگرمی و شادی فراوان بود. از «استخر توپ» که بچهها در آن غرق بودند گرفته تا میلیونها بادکنک رنگارنگ که بعضی به هوا میرفت و بعضی از هوا به پایین میآمد، بچهها را سرگرم و خوشحال میکرد. گروههای سرود قدمبهقدم، روی سکوهایی که در کنار مسیر برپا شده بود سرود میخواندند؛ نوجوانان پسر و دختری که لباسهایی یکدست و آراسته به تن داشتند و با آهنگهای دلنشین، شعرهای دلپذیر میخواندند و نام «مولا» را به زبان میآوردند. مرشدهای زورخانهها هم که هیچگاه نام علی از زبانشان نمیافتد آمده بودند و با ضرب و زنگ اشعار حماسی میخواندند. پهلوانانی هم بودند که با ضرباهنگ آنها در مقابل چشمان کنجکاو مردم کباده میگرفتند.
در موکبی دیگر جوانی صدای خوبی داشت، تنها، بدون بلندگو، به بانگ بلند برای مردم آواز میخواند. گهگاه با شنیدن صدایی، آسمان از آتشبازی نورباران میشد و سرها و چشمها به بالا دوخته میشد. در بعضی غرفهها یا موکبها هم روحانیون جوان از فضائل امیرالمؤمنین(ع) سخن میگفتند و کتاب و جزوه و امثال آن توزیع میکردند.
اذان دستهجمعی و نماز جماعت هم بخش دیگری از این مراسم بود. البته اینها و بسی بیشتر از اینها هر چه بود ظاهر این جشن بود، اما باطن آن عشق مردم به حضرت علی بود. نام علی و یاد علی بود که این مردم را به میزبانی و میهمانی برانگیخته بود. آنچه در بن و بنیاد این شور و غوغا نهفته بود اعتقاد مردم و احترام عمیق آنها به مردی بود که او را کاملترین انسان تربیتشده در مکتب اسلام ناب محمدی میدانستند. مردی مظهر آزادگی و شجاعت و ایثار و اخلاص، مردی پرچمدار عدالت که دشمن ظالم و یاور مظلوم بود، مردی که همانند پیامبر، پناه بیوهزنان و پدر یتیمان بود. مردی که با لحظه به لحظۀ زندگی خود به انسان درس زندگی میآموخت. چنین بود که در همین غوغای ظاهری شعر و سرود و توزیع آب خنک و شربت و میوه و شکلات هزاران نفر از مردم «به عشق علی» با مراجعه به غرفههای «کمیتۀ امداد امام» به علی اقتدا کردند و تأمین هزینۀ زندگی هزاران یتیم را از سراسر کشور به عهده گرفتند.
مهمونی ده کیلومتری غدیر یک خصوصیت دیگر هم داشت و آن این بود که مردم به نام دین در یک اجتماع شاد شرکت کرده بودند. همان مردمی که در عزاداریهای تاسوعا و عاشورا و اربعین محرم و صفر و مناسبتهای غمانگیز دیگر با نوحه و اشک و آه اجتماعات بزرگ برپا کرده و میکنند. حالا با همان اعتقاد و انگیزۀ دینی، شادی میکردند. برپایی اجتماعات دینی شاد را باید پدیدهای جدید و برخاسته از پیروزی انقلاب اسلامی دانست. مردمی که در طول تاریخ، همیشه به حکم باور دینی خود به امامت و ولایت، دشمن حکومتهای ظلم و جور و به قول فرنگیها «اپوزیسیون» حکومتها بودهاند حالا که در ادامۀ مسیر ولایت در تاریخ، موفق به برپایی حکومت دینی شدهاند، کمکم با برگزاری دهۀ فجر و هفتۀ وحدت و دهۀ کرامت و اینک با برپایی اجتماعات دینی شاد را تمرین میکنند تا این تصور را که «دین با غم و غصه برابر است و با شادی میانهای ندارد» تغییر دهند و اصلاح کنند و مخصوصاً به جوانان بیاموزند که دینداری، اگر در جایی با اشک و آه و گریه و ماتم همراه است، در جای دیگری هم شادی و شوق و شور و شعور با خود دارد.
حضور مردم در این راهپیمایی شاد غدیری یک معنای دیگر هم داشت و آن اظهار اعتقاد به مفهوم «ولایت» و «امامت» بود. غدیر روزی است که در آن پیامبر، علی را بهعنوان جانشین خود و مولای مردم معرفی کرد و از آنها بیعت گرفت. پیامبر با معرفی علی به جانشینی خود، ولایت و امامت را که دربرگیرنده حکومت و سیاست است بهعنوان رکن اصلی دین و یکی از اصول آن، در ردیف توحید و نبوت و معاد، معرفی کرد و اعلام کرد که حکومت دینی تنها به زمان زندگی پیامبر محدود نمیشود بلکه پس از پیامبر هم استمرار خواهد داشت. روح غدیر، این است که بیعت با رهبری صالح برای ادارۀ جامعه رکنی از ارکان دین است و در یک کلام و به زبان امروزی، دین از سیاست جدا نیست و مسلمانی با «سکولاریسم» سازگاری ندارد. نزدیک به چهلوپنج سال پیش چنین درکی از ولایت، مردم را، در حالی که نگران حملۀ مسلحانه بالگردهای شاه به خود و تکرار فاجعۀ هفده شهریور میدان شهدا بودند، به خیابان آورد و از امام حسین به آزادی رساند و امروز نیز نسل بعدی همان مردم، با شرکت در جشنی به طول ده کیلومتر، همان مسیر را با شادی و سرور و خوشحالی طی میکند.
میزبان و میهمان این جشن بزرگ مردم بودند. البته نهادهای گوناگون دست به دست هم داده بودند و با مدیریت دقیق جوانهایی پرشور و پرشعور راه را برای مردم گشوده بودند. اما هیچکس به دیگری امر و نهی نمیکرد. هر کس هر چه داشت عرضه میکرد. در این جمع چند میلیونی همه با هم دوست و خواهر و برادر بودند و کسی با کسی دعوا نمیکرد. خانمها عموماً حجاب کامل داشتند اما در میان آنها خانمهای با حجاب ضعیف هم کم نبودند و بهندرت بیحجاب هم دیده میشد و خلاصه چنان بود که همانطور که رهبر انقلاب در خطبۀ نماز عید فطر گفته بودند اختلاف عقیده و اختلاف سلیقه سبب دشمنی مردم با یکدیگر نمیشد.
آخرین نکتۀ گفتنی این است که دین و اعتقاد دینی عامل نیرومند وحدت و همبستگی مردم ماست و نیرومندترین عامل است. در ایران هیچ عامل دیگری به اندازۀ دین نمیتواند به مردم وحدت و همسویی ببخشد و در آنها انگیزه و حرکت ایجاد کند. این سخن فرضیهای نیست که نیازی به اثبات داشته باشد، بلکه حقیقتی است که ابتدا در عالم واقع تحقق پیدا کرده و از آنجا در ذهنها به صورت یک فرضیه تبلور یافته است. پیروزی انقلاب اسلامی نتیجۀ وحدت مردم بر پایۀ اعتقاد دینی بود و پیروزی در جنگ هشتساله نیز برهان قاطع دیگری بود که نشان داد هیچچیز به اندازۀ باور دینی نمیتواند ایران را از خطر دشمنان حفظ کند. آنها که تصور میکنند میتوانند با فاصله گرفتن از اعتقادات دینی مردم و یا با دشمنی با اعتقادات آنها، وجاهت اجتماعی پیدا کنند و به پیروزی سیاسی دست یابند اشتباه میکنند. آنها مردم ایران را نشناختهاند.
کسی که مردم ایران را خوب شناخته بود، امام خمینی(ره) بود که خود قلباً و حقیقتاً به اسلام باور داشت و همان باور به اسلام سبب شده بود تا به دینداری مردم ایران و نیروی عظیم نهفته در بطن این دینداری نیز باور داشته باشد. او راه را درست شناخته بود و به ما نیز نشان داده بود. این همان راهی است که امروز آیتا... خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در آن گام برمیدارند و ملت را رهبری میکنند.
جشن غدیر یک جلوه از صدهزار جلوۀ این حقیقت بود.