حامد عسکری، بازیگر و شاعر نماآهنگ «علامت پرچم» که همکار خودمان است و درباره حال و هوای این شعر و نحوه شکلگیری آن گفت: من پیش از این با خوانندههای بسیاری کار کردم که تولید و پخش هم شده است، اما این نخستین تجربه من است که روی کار با صدای خودم دکلمه میکنم و اینکه حتی بازی کردم و مقابل دوربین رفتم. ما چند جلسه در اینباره داشتیم و فیلمنامه آماده شد و من باید روی فیلمنامه شعر میگفتم و کار بسیار سختی است که بتوانی خط روایت را حفظ کنی . آن هم در شرایطی که به جای دوربین حرف نزنی. وی ادامه داد: مدتی تلاش و فکر کردم اما جرقه شعر نمیخورد و مصراع اول در ذهنم نمیآمد. تصمیم گرفتم تماس بگیرم و از ادامه همکاری انصراف بدهم. البته قرار یک جلسه را با دوستان گذاشتم تا رودررو مساله را بیان کنم. شب توی خانه بودم که مصرع اول جرقه خورد و شعر گفته شد.عسکری درباره حضورش مقابل دوربین به عنوان بازیگر نماآهنگ هم بیان کرد: مجموعه مصیر در تمام نماآهنگهایی که کار میکنند، از صدا و چهره شعرا استفاده میکنند.
سوریه، بهشت مستندسازان جهان استعسکری درباره تغییرات شعر و مقابل دوربین رفتن هم توضیح داد: یک سری ابیات، کوتاه و کمتر شد و یکسری جابهجایی هم در ابیات صورت گرفت که خروجی کار آن چیزی است که دیدهاید. البته برای این کار سفری هم به سوریه داشتیم که قرار بود چند روزی را برای ضبط کار در سوریه بمانیم که متاسفانه مجوزهای امنیتی و حراستی و محافظتی به مشکل برخورد و سفر یک هفتهای ما به 21 روز آن هم در ماه رمضان انجامید. از این نظر، سختیهای بسیاری را پشت سر گذاشتیم. به هر حال منطقه جنگزده بود و مشکلات بسیاری از جمله ناامنی داشت.به عنوان مثال ما برای این کلیپ علفهای خشک زمینی را آتش زدیم. آن هم در شرایطی که بین علفها تعدادی فشنگ عملنکرده وجود داشت که با آتشی که ما ایجاد کردیم، فشنگها عمل کرد. خوشبختانه کسی آسیب ندید. فقط در یکی از انفجارها من زمین خوردم و زانویم صدمه دید.
وی درباره حس و حال قرار گرفتن در یک کشور و منطقه جنگزده عنوان کرد: جنگ سوریه از ابتدا و لحظه شلیک اولین گلوله جنگ عجیبی بود. گرچه کشور ما هم سالها درگیر جنگ بوده اما جنگ کلاسیک و منظم و طبق قواعد جهان بود.
در آنجا همه قواعد میشکند. سوریه الان بهشت مستندسازان جهان است. چون آدمهای بسیاری را میتوانی ببینی که پر از قصه هستند. ما فقط توانستیم بخش کوچکی از این داستانها را روایت کنیم. بد نیست بدانید ما در منطقه جوبر سوریه کار میکردیم که شهرکی است که وسعت بسیاری دارد، اما به خاطر جنگ به یک ویرانه تبدیل شده بود.
سفر شاعر در عالم خیال