سرویس پرونده: اهل سنت ترکمن از نظر مذهبي در چه جايگاهي قرار دارند؟ آيا قرابت مذهبي است که باعث شده مردم بلوچ، استان گلستان را بهعنوان مقصد مهاجرت خود انتخاب کنند؟ آيا هيچگاه بين قوم ترکمن و اهل سنت ترکمن گرايشي به سمت سلفيگري بوده؟ چه عواملي در عدم تاثيرپذيري بخشهاي عمده استان گلستان از سلفيگري موثر بوده؟ حجتالاسلام براتی در پاسخ به اين سوالها معتقد است که «بدانيم که اهل سنت محب اهلبيت(ع) هستند و نه دشمنان آنها! هر کس که خلاف اين فکر ميکند و اين فکر را ترويج ميدهد بداند که در حق اهل سنت جفا ميکند.»
اهل سنت ترکمن از نظر مذهبي در چه جايگاهي قرار دارند؟
بهطور کلي اهل سنت کشور ما اهل سنت مخبر هستند و به شکلهاي مختلف هماهنگي خود را با نظام و انقلاب اسلامي نشان داده اند. اهل سنت استان گلستان و ترکمن هاي عزيز يک قوم فرهنگي هستند. اين قوم در رفتارهاي اجتماعي و بروز و ظهور نگاه هاي مذهبيشان همواره سعي کرده اند موضع اعتدال را رعايت کنند و بحمدلله تاکنون هم موجب تشنجي نشده و زندگي همراه با دوستي و مسالمت را با مردم منطقه خودشان داشته اند. اکثريت قريب به اتفاق اهل سنت استان گلستان و ترکمن ها از احناف هستند. البته در استان گلستان دو نوع اهل سنت داريم؛ يک بخش اهل سنت بومي استان يعني ترکمن ها هستند که تا استان خراسان شمالي نيز امتداد پيدا کرده و بخشي از ترکمنها در آنجا هم ساکن شده اند. گروهي ديگر برادران و خواهران بلوچ هستند که در طول 50 سال گذشته از استان سيستانوبلوچستان، به اين استان مهاجرت کرده اند. اين مهاجرت از قبل از انقلاب به خاطر خشکسالي در آن مناطق و براي پيداکردن کار آغاز شد و بعد از انقلاب هم افزايش پيدا کرده است. الان بخش قابل توجهي از جمعيت استان را اين گروه از اهل سنت تشکيل مي دهند.
آيا قرابت مذهبي باعث شده که مردم بلوچ اين منطقه را بهعنوان مقصد مهاجرت خود انتخاب کنند؟
گمان نمي کنم که قرابت مذهبي بر اين مساله تاثيرگذار بوده باشد. از اين حيث عرض ميکنم که اين دو قوميت، جداي از مذهب حنفي خيلي رابطه ويژه فرهنگي و اجتماعي با يکديگر نداشته اند. حتي بهنوعي مي توان گفت قرابت فرهنگي و رفت و آمد ترکمن با شيعيان استان بيش از قوم بلوچ بوده است.
آيا هيچگاه بين قوم ترکمن و اهل سنت ترکمن گرايشي به سمت سلفي گري بوده؟
معمولا بين قوم ترکمن گرايش خاصي به سلفي گري نبوده است. با يک بررسي اجمالي مشخص مي شود که از ميان قوم بلوچ و گاهي کساني که از پاکستان براي فعاليتهاي تبليغي وارد استان شده اند، تفکر سلفي گري و وهابي را با خود وارد منطقه کرده اند. عليرغم اينکه به لحاظ مذهبي قرابتي بين اينها بوده، اما در اينجا سلفي گري خيلي رواج پيدا نکرده و بستري براي رشد نيافته است. غالبا در مقابل نفوذ اين فرهنگ در استان مقاومت صورت گرفته است، ولي با اين وجود هم نميتوان اين موضوع را انکار کرد که بخش هاي معدودي از استان (شايد يکي دو تا شهر) از اين فرهنگ تاثيراتي پذيرفتهاند.
شما چه عواملي را در عدم تاثيرپذيري بخش هاي عمده استان از سلفي گري موثر مي دانيد؟
از جمله مهمترين عواملي که باعث شده قوم ترکمن کمتر از جريان سلفيگري تاثير پذيرد، ميتوان به پايبندي جامعه ترکمن برآموزه هاي ديني و مذهبي و پافشاري بر فرهنگ قومي خودش اشاره کرد. همانطورکه در ابتداي عرايضم اشاره کردم، قوم ترکمن را بايد يک قوم فرهنگي بناميم. اين قوم ساختارهاي فرهنگي منسجم و محکمي داشته و فرهنگ خود را در قالب شعر و ادب و موسيقي و هنرهاي ديگر نشان مي دهد و خود اين ساختار فرهنگي مصونيتي را براي قوم ترکمن ايجاد کرده است. از طرف ديگر ساکنان شيعه و سني منطقه در طول ساليان دراز داراي دوستي ها و رابطه هاي عميق فرهنگي بوده اند. بعد از انقلاب اسلامي اين روابط و وحدت تشديد هم شده است. عواملي از اين دست موجب شده است که تفکرات افراطي و به تعبيري تفکرات تکفيري در اين منطقه کمتر تاثيرگذار باشد.
آيا مصاديقي هم در هر مورد وجود دارد که بتوان با وضوح بيشتري تاثير اين دو عامل را در ممانعت از پذيرش سلفي گري در بين قوم ترکمن مشاهده کرد؟
فرهنگ ترکمن خود را در تعامل با ساير فرهنگ ها و آداب و رسوم تعريف کرده است. از طرف ديگر ساختارهاي قدرتمند فرهنگي در درون خودش دارد که اين ساختارهاي فرهنگي اين قوم را در مقابل تفکرات افراطي مقاومت کرده است. به طور مثال همان موسيقي که عرض کردم. غالبا موسيقي ترکمن که در اشعار قدما و آثار موسيقي قديمي و امروزي تجلي دارد، در خدمت مذهب به کار گرفته شده است. اين درحالي است که نگاه هاي تند مذهبي اين موسيقي را برنمي تابند و بهطور کلي آن را حرام اعلام کرده و با آن مخالفت مي کنند. اما قوم ترکمن موسيقي خود را بهعنوان يکي از شاخصه هاي قوم ترکمن در کنار خودش نگاه داشته و آن را با نگاه مذهبي خود جمع کرده است و باعث شده که نوعي مقاومت فرهنگي در ساختار جامعه ترکمن در مقابل تفکرات افراطي ايجاد کند. هنرهاي ديگري همچون فرش بافي و يا اسب سواري و مسابقات مربوط به آن که از قرون و اعصار گذشته تا به امروز باقي مانده است، همه بهنوعي پايبندي فرهنگي اين قوم تقويت کرده است.
در رابطه با پيوند روابط بين شيعه و سني؟
اين حوزه گستردگي زيادي دارد. در بسياري از شهرهاي استان گلستان ترکيب جمعيتي بدين صورت است که اغلب شهرها شيعهنشين و روستاها سنينشين بوده اند. (البته درحالحاضر شهرهايي را هم داريم که کاملا سنينشين هستند) خانواده هاي سني روستايي که براي خريد به شهر مي آمدند، غالبا با خانواده هاي شيعي در ارتباط بودند و رفت و آمد داشتند. آنها وقتي براي خريد به شهر ميآمدند، از بازار خريد مي کردند و وسايل خود را در خانه «آشنا»ي خود مي گذاشتند و دومرتبه مي رفتند و خريدشان را انجام مي دادند. بعد برميگشتند و در خانه آشنا غذا مي خوردند و بعد به روستاي خود بازمي گشتند. اگر شما به استان گلستان سفر کنيد، حتما به عبارت «آشنا» زياد برمي خوريد؛ يعني اگر در ميان ترکمن ها بگوييد، من آشنا دارم، اولين چيزي که به ذهن آنها تبادر مي شود اين است که دوستي خارج از مذهب خود در شهر داشته و با او رابطه نزديک و رفت و آمد خانوادگي داريد. بچههاي اينها اگر براي مراحل بالاتر مدرسه و يا رفتن به دانشگاه به شهر بروند، در خانه اين «آشنا» مي مانند. اين رفتوآمدها مهر و محبت دو قوم ترکمن و فارس را در طول ساليان دراز افزايش داده است و اينطور نيست که کسي از راه برسد و بخواهد طي آموزه هاي افراطي اين دوستي و روابط عميق را از بين ببرد. لذا بهصورت طبيعي در مقابل اين آموزه هاي افراطي مقاومت مي شد.
اگر بخواهيم با نگاه آسيبشناسانه به معدود شهرهايي که اشاره فرموديد بنگريم، علت اثرپذيري اين شهرها از فرهنگ سلفي گري وارداتي چه بوده است؟
شايد يکي از مهمترين عوامل رفتار غيرمعقول و خارج از عرف و نامتعارف -چه از طرف شيعيان و چه از طرف اهل سنت- بوده است. برخي کج فهمي ها، بدفهمي ها و سوءتفاهم هايي که گاهي بين ما پيش آمده است، زمينه را بيشتر فراهم کرده است که برادران و خواهران قوم و مذهب ديگري اين سوءتفاهمهاي ايجاد شده را در ذهن خود تقويت کنند و از اين طريق زمينه براي پذيرش رفتار و گفتار غيرمتعارف گروه هاي افراطي فراهم شود. اگر بخواهم مطلب را ساده تر کنم، ببينيد در گذشته برخي از هيئتها و يا مذهبيها ما رفتارهاي غلط داشتند. قبل از انقلاب اسلامي در استان گلستان برخي از آداب و مراسم مثل برنامههاي نهم ربيع و امثالهم ضد وحدوي بوده است، اما بعد از انقلاب اسلامي مردم منطقه همين که متوجه منع حضرت امام(ره) نسبت به اين قضيه شدند، اين موضوع را کنار گذاشتند و ما ديگر شاهد اين برنامه ها نبوديم. خود من در کودکي شاهد بودم که حتي اين برنامه ها در کوچه و خيابان هم از طرف برخي مذهبيهاي ما برگزار مي شد! براي همين بعد از انقلاب با برچيده شدن اين مراسمها به خواست رهبر انقلاب، دوستي ها و رابطه بين اهل سنت و شيعيان بيشتر شد. عليرغم اين دوستي ها، اگر ظهور و بروز رفتار هر کدام از ما شيعيان به سمت و سويي باشد که سبب سوءتفاهم و توهين به مقدسات اهل سنت شود، طبيعتا خود اين مساله زمينه پذيرش هرگونه گفتار و رفتار غيرمنطقي را در طرف مقابل فراهم مي-کند.
جايگاه مردم ترکمن در انقلاب و اساسا نگاه مردم ترکمن به انقلاب اسلامي چگونه بود؟
زماني که انقلاب اسلامي به وقوع مي پيوندد، قوم شريف ترکمن هم همچون بقيه اقشار جامعه انقلاب و حاکميت جديد را به رسميت مي شناسند. در مراحل مختلف انقلاب و در جريان انقلاب هم برخي از علما و مردم ترکمن حضور داشتند و بهنوعي انقلاب را ياري کرده اند. بعد از انقلاب هم پاي آن ايستادند. هرچند برهه اي بوده است که از آن کمتر صحبت مي شود. در اين برهه گروه هاي چپگرا در منطقه گنبد تجمعي کردند و غائله گنبد را بهوجود آوردند. اين گروه ها با چپ هاي ترکمن جمع شده و در مقابل نظام اسلحهکشي کرده بودند که خيلي زود با هوشياري علما و مردم ترکمن غائله خيلي زود خاتمه يافت. غير از آن برهه کوتاه هيچگاه موضعگيري منفي از سوي مردم ترکمن عليه نظام وجود نداشته است. در دوران دفاع مقدس هم 500 شهيد از طرف ترکمن تقديم انقلاب اسلامي شده است. البته همه اين پايبنديها به اين معني نيست که اين قوم نقدي و يا نارضايتياي از برخي مسئولان ما ندارد! خير، تا حدودي نقد از سوي همه به برخي رفتارها و گفتارهاي مسئولان وارد است و اين را نبايد به پاي يک قوم نوشت. اين موضوع در همه شهرهاي کشور ما وجود دارد که مردم با برخي موارد موافق و با برخي ديگر مخالف و منتقد باشند.
وجود رابطه عاطفي عميق بين اهل سنت ترکمن با اهل بيت(ع) براي ديگر مناطق شيعهنشين کشور جالب توجه است؛ لطفا مصاديق عينيتري از اين رابطه را بفرماييد.
اغلب اهل سنت در همه جاي دنيا محب اهل بيت(ع) هستند و آنها را به عنوان اولياء خدا قبول دارند. از جمله مردم شريف ترکمن و همچنين بلوچ هاي منطقه ما که اين عزيزان براي اهل بيت(ع) احترام فراواني قائلند. از جمله نشانه هاي اين احترام نامگذاري فرزندانشان به نام اهل بيت(ع) است. حضور در زيارتگاه هاي گنبد و استان و همچنين در حضور در مشهد امام رضا(ع) از برنامه هاي متداول مردم ترکمن است. بسياري از جوانان ترکمن سعي مي کنند ماه عسلشان را در مشهد مقدس حضور داشته باشند. بسيار ميبينيم کساني را که نام مشهد و يا رضا بر روي آنها گذارده شده است و اينها کساني هستند که خانواده هاي آنها يا فرزند نداشتند و يا فرزند پسر مي خواستند و براي همين نذر امام رضا(ع) کردند و بعد از اين که نذرشان برآورده شد، نام فرزندشان را مشهد جان يا رضا مي گذارند.
آيا اهل سنت ترکمن در ايام محرم هم برنامه خاصي دارند و يا اقامه عزا مي کنند؟
حضور مردم ترکمن در ماه محرم و عاشورا زبانزد مردم ديگر استانهاست. ترکمن ها اگر دسته هاي عزاداري شيعيان را ببينند، آنها را همراهي مي کنند. هرچند که به سبک و سياق خودشان در دسته عزاداري حاضر مي شوند، به دنبال دسته حرکت مي کنند و با روضهي روضهخوان اشک مي ريزند، نذر و نياز مي کنند و همراهي خود را دارند. از اين بالاتر ما دهها مراسم عاشورا و تاسوعا در روستاها و شهرهايي داريم که صد در صد سنينشين هستند و توسط مردم اين روستاها و شهرها برگزار مي شود، مردم در مسجد مي نشينند و اقامه عزا مي کنند، برخي از آنها نذري مي دهند. بارها شده که خودم حوالي ظهر عاشورا در برخي از اين مناطق حضور مي يافتم و اعلام مي شد که تا الان مثلا مردم فلان تعداد گوسفند براي نذري اهداء کرده اند!
اين نذري ها قرباني و بين مردم توزيع مي شود و يا غذايي تهيه و مردم با آن اطعام مي شدند. در خانه بسياري از اينها روز تاسوعا و عاشورا غذاي نذري طبخ مي شود. بهطور کلي به سبک خودشان و آن مقداري که جايز مي دانند عزاداري را به پا مي کنند و زندگي خود را به ياد ائمه(ع) متبرک مي کنند. مورد بسيار بارز ديگر اينکه سال گذشته يک کاروان از بين مردم ترکمن عزيز که بيش از نيمي از آنها هم از علماي اهل سنت بودند، براي اولين بار در راهپيمايي اربعين حسيني شرکت کردند و با پاي پياده نجف تا کربلا را طي کردند. بعد از آن هم موج عظيمي از درخواستهاي اقشار مختلف جامعه، دانشگاهيان، ورزشکاران، جوانان و گروه هاي مختلف اهل سنت براي شرکت در مراسم اربعين امسال ايجاد شده بود.
اين حد از عرض ارادت بين اهل سنت ترکمن نسبت به اهل بيت(ع) در اثر همزيستي با شيعيان ايجاد شده و يا در فرهنگ مردم ترکمن وجود داشته است؟
پيشتر عرض کردم که محبت نسبت به اهل بيت(ع) مختص به اهل سنت ترکمنها نيست، حالا گاهي در جاهايي اين محبت بروز و ظهور بيشتري پيدا کرده و گاهي کمتر. اتفاقا آنجايي که بروز اين ارادت و محبت کمتر بوده بايد جاي سوال و تعجب باشد و حتما بايد مورد بررسي قرار بگيرد که چرا چنين اتفاقي نيافتاده است. محبت ترکمن ها که جاي تعجب ندارد و روال طبيعي اهل سنت است.
ما در بين قوم بلوچ، در بين اهل سنت خراسان جنوبي و شمالي و همچنين در بين اهل سنت کردستان فراوان داريم کساني را که براي اهل بيت(ع) مراسم برپا مي کنند. من مولويهايي را مي شناسم که در دهه محرم در روستاهاي شيعهنشيني که روحاني ندارند، مي روند و براي مردم روضه اباعبداللهالحسين(ع) را مي خوانند! با اين حال اگر بخواهيم به عاملي که منجر به بروز و ظهور اين عرض ارادت و محبت نسبت به اهل بيت(ع) از سوي اهل سنت شده است، اشاره کنيم، بايد عرض کنم که شيعيان در اينجا اين آگاهي را دارند که اهل سنت محب اهل بيت است. هرجا اين آگاهي در شيعه ايجاد شده و اين مساله را به رسميت شناخته و به دنبال اين بوده که اين مطلب را بارزتر کند، ظهور محبت به اهل بيت(ع) از سوي اهل سنت بيشتر بوده است و هرجا که شيعه اين آگاهي را نداشته و در مقابل اهل سنت جبهه گرفته و رفتار غيرمنطقي از خود نشان داده است، اهل سنت هم با خود انديشيده که بروز و ظهور اين ارادت به نوعي کوتاه آمدن در مقابل شيعه است و ترجيح داده است که اين محبت را فقط در قلب خود نگاه داشته و عملي نشان ندهد. لذا هر جا که ما نسبت به اين محبت اهل سنت آگاه بوده و آن را فهميده ايم، بالطبع رفتار درست از خود نشان داده ايم. لذا بدانيم که اهل سنت محب اهل بيت(ع) هستند و نه دشمنان آنها! هر کس که خلاف اين فکر مي کند و اين فکر را ترويج مي دهد بداند که در حق اهل سنت جفا مي کند.
من بارها به دوستان خودم و بين شيعيان عرض کرده ام که اهل سنت دشمن اميرالمومنين(ع) نيستند. آنها اميرالمومنين(ع) را خليفه چهارم خود مي دانند و به ايشان احترام مي گذارند و از ايشان تاسي مي جويند. اينگونه نيست که دشمن ايشان باشند. دعواي تاريخي در صدر اسلام بوده و موضع ما هم بهعنوان شيعه در اين زمينه مشخص است، اما اين نبايد عاملي براي انکار وجود اين محبت از سوي اهل سنت باشد.