برای اینکه صحنه انتخابات را جهاد ببینیم، اولین پیش نیاز این است که بدانیم چه کسانی رأی دادند؟ طبقه مرفه؟ طبقه متوسط؟ طبقه پایین اقتصادی؟ قشر متدین و متوسط به پایین؟
نازلترین معنای انتخابات در صدر معنادهی به انتخابات نشسته است. نه اینکه انتخاب نوع آدمها مهم نباشد، اما معنای رأی بسیار موسعتر از انتخاب افراد است و اگر مردم در این تراز به انتخابات معنادهی کنند قطعاً انگیزههای مشارکت متنوع خواهد شد.
اینکه میگویند هر انتخابات یک رفراندوم به جمهوری اسلامی نیز است، یعنی مردم فرد را برمیگزینند، پس اگر مردم به میدان نیایند حاکمانی که اسلامیت را به پیش ببرند نیز وجود نخواهند داشت.
حقیقتاً مثلث امام، نهضت آزادی و اصلاحطلبان مدل عبرتآموزی برای مطالعه است و احساس میکنیم نسلهای متأخر انقلاب باید آن را بدانند.
جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس از دستیابی به توافق آتش بس با رژیم صهیونیستی خبر داد و این آتش بس واکنشهای بسیاری در فضای مجازی در پی داشت.
هیچ پدیدهای مانند حوادث اخیر غزه مردم غرب را میلیونی به خیابان نکشاند و تقابل مردم-حاکمیت در غرب دیده نشد.
تمایز و تفاوت در عملکرد سیاستگذاران و مجریان انتخابات نسبت به گذشته چگونه ملموس و باورپذیر میشود؟
کمتر از ظلم مردم به مردم و مردم به حاکمیت گفته میشود. شاید علت اصلی آن، نگاه نخبگان، سخنگویان و تریبونداران است. اما وقتی از ظلم به نظام سخن میگوییم یعنی چه؟ چه کسانی ظلم میکنند و چگونه این ظلم محقق میشود؟
فاجعه بمباران یکی از بیمارستانهای غزه که به دنبال حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی رخ داد، خبری بود که شب گذشته دنیا را تکان داد و وجدانهای بیدار را در شوک فرو برد.
چرا تلاش اپوزیسیون برای ائتلاف به شکاف بیشتر انجامید و نظام جمهوری اسلامی چگونه در اوج فشارها توانست بحرانسازی چندضلعی با حضور بازیگران مختلف را مهار کند؟
در بین حوادث تلخ سال ۱۴۰۱، حادثه هشتم مهر ۱۴۰۱ زاهدان-که از قضا مرتبط با داستان مهسا امینی نبود- به صورت ویژه مورد توجه نظام قرار گرفت.
بهرغم آن حجم از اقدامات رسانهای و تبلیغ و هزینه از ۸۸ میلیون ایرانی در همه پنج ماه حدود ۴۰۰ هزارنفر (با تکراریها) به میدان آمدند و طبیعی بود که برای انقلاب چنین عددی ره به جایی نخواهد برد.
نجابت رئیس دولت در کلام، دوری از تولید نخودسیاه برای سرکار گذاشتن مردم، نگاه نکردن دولتمردان به قدرت به مثابه طعمه و مردمی بودن مسؤولان کشور واجد تمجید است.
امام خمینی(ره) فرمودند: بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.
بحث خلوص یا وحدت موضوع جدیدی نبود که چندی پیش یکی از سیاسیون کشور در جواب یک رسانه مفهومسازی کرد.
آیا انقلابیگری و انقلابی ماندن همان افراط گرایی است؟ آیا مقابلهکنندگان با افراطگرایی به تقابل با جریان انقلابی میاندیشند؟ برای پاسخ به این سوالات باید به ماهیت رفتاری انقلابیون پرداخت و شاخصهای انقلابیگری را با آنان تطبیق کرد.
عبدالله گنجی در کتاب موبهمو نوشت: نواندیشی دینی در ایران یک جریان معارض سیاسی است که پشت دین پژوهی مخفی شده و تمام هم غم خود را حمله به بنیانهای معرفتی اسلام سیاسی بنا نهاده.هدف، فاصله مردم و حاکمیت و عرفی کردن دین و معنویت است.
گاهی افراد برای توجیه افکار و سیاست های خود و اصرار بر مقبولیت اندیشه هایشان دست به تحریف یا برداشت نابجا از عقاید شخصیت های بزرگی مانند امام خمینی (ره) میزنند.
انتخابات ترکیه –که شرکت در آن اجباری است- موجب شد دوباره تحقیر خودی از سوی کسانی که احساس میکنند راهی به قدرت ندارند داغ شود و علت مشارکت بالا را در ترکیه نبود نظارت استصوابی بدانند.
عناصر و گروه های موثر جریان اصلاحات، به انحای مختلف در سال های پس از فقدان امام (ره) با چنین ادعایی، اقدام به ماجرا سازی و غائله افکنی کرده اند.